کلمه جو
صفحه اصلی

derivation


معنی : اقتباس، استنتاج، اشتقاق، استخراج، استنساخ، سر چشمه
معانی دیگر : شاخه گیری، ریشه گیری از، فراگرد، اصل، نسب، تبار، مبدا، ماخذ، خواستگاه، مشتق، هرچیز اشتقاق یافته، (زبان شناسی) ریشه یابی، واجریشه شناسی، واژه شناسی (etymology هم می گویند)، استنسا

انگلیسی به فارسی

اخذ، گرفتن، استخراج، بیرون کشیدن، (زبان‌شناسی) اشتقاق، (ریاضی) مشتق‌گیری


اصل، مأخذ، منشأ، مبدأ، سرچشمه، (زبان‌شناسی) ریشه، اصل


(زبان‌شناسی، ریاضی) مشتق


استخراج، اشتقاق، استنتاج، اقتباس، استنساخ، سر چشمه


انگلیسی به انگلیسی

• source, origin; something that has been derived; act of deriving; (grammar) process of making new words from a root word (ex: "painting from the word "paint")
the derivation of something such as a word is the original form or meaning of it.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مشتق گیری، استخراج، اشتقاق، به دست آمدن

مترادف و متضاد

اقتباس (اسم)
adaptation, adoption, derivation, quotation

استنتاج (اسم)
deduction, induction, conclusion, derivation, inference, fruition, evolvement

اشتقاق (اسم)
derivation, pedigree

استخراج (اسم)
derivation, elicitation, production, extraction, exploitation

استنساخ (اسم)
derivation, exemplification, transcription

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

root, source


Synonyms: ancestry, basis, beginning, descent, etymology, foundation, genealogy, inception, origin, provenance, provenience, spin-off, well, wellspring, whence it came


Antonyms: conclusion, consequence, effect, end, outgrowth, result


جملات نمونه

1. the derivation of human laws from natural laws
نشات گرفتن قوانین بشری از قوانین طبیعی

2. he claimed derivation from the sassanians
او ادعا می کرد که از نسل ساسانیان است.

3. what is the derivation of this word?
اشتقاق این واژه چیست ؟

4. The custom is of Scottish derivation.
[ترجمه ترگمان]سنت برگرفته از مشتق اسکاتلندی است
[ترجمه گوگل]سفارشی از مشتقات اسکاتلندی است

5. The derivation of its name is obscure.
[ترجمه ترگمان]سرچشمه آن مبهم است
[ترجمه گوگل]مشتق نام آن مبهم است

6. The derivation of the specific form need not concern us.
[ترجمه ترگمان]اشتقاق شکل خاص به ما ارتباطی ندارد
[ترجمه گوگل]مشتق فرم خاص نیازی به ما ندارد

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

8. Table 6 shows several indicators used in the derivation of GRE elements which are related to deprivation.
[ترجمه ترگمان]جدول ۶ چندین شاخص مورد استفاده در استخراج عناصر gre را نشان می دهد که مرتبط با محرومیت هستند
[ترجمه گوگل]جدول 6 نشان می دهد چندین شاخص استفاده شده در مشتق از عناصر GRE که مربوط به محرومیت هستند

9. The theoretical derivation is based on a lattice treatment.
[ترجمه ترگمان]این استنتاج نظری بر پایه یک روش lattice است
[ترجمه گوگل]استنتاج نظری بر مبنای درمان شبکه ای است

10. The derivation of criteria and issues related to describing performance are outlined.
[ترجمه ترگمان]مشتق معیارها و مسایل مربوط به توصیف عملکرد مشخص شده اند
[ترجمه گوگل]مشتق معیارها و مسائل مربوط به توصیف عملکرد مشخص شده است

11. What is the derivation of the word "redshirt"?
[ترجمه ترگمان]اشتقاق کلمه \"redshirt\" چیست؟
[ترجمه گوگل]اصطلاح کلمه 'redshirt' چیست؟

12. A derivation of White Sunday, it refers to the white garments worn by the recently baptised Christians of the early Church.
[ترجمه ترگمان]اقتباس از یک روز یکشنبه سفید، به لباس های سفید که اخیرا توسط مسیحیان غسل تعمید شده توسط مسیحیان اولیه غسل تعمید یافته شده است، اشاره می کند
[ترجمه گوگل]یک استنتاج از یکشنبه سفید، آن را به لباس سفید که توسط مسیحیان اخیرا متعهد کلیسای اولیه پوشانده شده است، اشاره دارد

13. The derivation of the curve in Fig. 3 is beyond the scope of this textbook.
[ترجمه ترگمان]اشتقاق این منحنی در شکل ۳ خارج از محدوده این کتاب درسی است
[ترجمه گوگل]مشتق منحنی در شکل 3 فراتر از محدوده این کتاب درسی است

14. The derivation of a sample from the Moon poses staggering dynamic problems.
[ترجمه ترگمان]اشتقاق یک نمونه از ماه مشکلات پویا را به همراه دارد
[ترجمه گوگل]مشتق یک نمونه از ماه، مشکلات پویایی متناوب را ایجاد می کند

15. The derivation of these models from theories of early speech development is clear.
[ترجمه ترگمان]اشتقاق این مدل ها از نظریه های توسعه گفتار اولیه روشن است
[ترجمه گوگل]مشتق این مدل ها از نظریه های رشد گفتار زود هنگام روشن است

What is the derivation of this word?

اشتقاق این واژه چیست؟


He claimed derivation from the Sassanians.

او ادعا می‌کرد که از نسل ساسانیان است.


the derivation of human laws from natural laws

نشات گرفتن قوانین بشری از قوانین طبیعی


پیشنهاد کاربران

مشتق

استخراج

از derivare لاتین می آید ( de rivus ) به معنای ( to lead or draw off )
می شود کارواژه روییدن را همره با پسوند جدایَنده "گ" ( در کارواژه های گداختن، گریختن و. . . ) برای آن قرار داد.
پس می شود = گُروییدن
بدین ترتیب :
Derive = گروییدن
Deriving = گرویان، گروییدن
در نقش صفت = گرویان مانند خندان. چیزی که می گُروید .
Derived = گروییده
Deriver = گروینده
Derivable = گرویپذیر
*Derivably = گرویپذیرانه
Derivative = گروینه
از پسوند " - ینه" که هم اسم می ساز ( مانند سبزینه، سیمینه ) و هم صفت ( مانند زَرینه ) .
۲ معنا می تواند داشته باشد :
۱ ) واژه ایی که از گُرویش/مُشتق سازی ساخته شده.
۲ ) صفتی که به گروییدن اشاره می کند.
*Derivatively = گروینهانه
Derivation = گُرویش/گروی سازی
Derivational = گرویشی

واژگان که ستاره دار هستند معنای کم - بکار - گرفته - شده یا اصلا - بکار - گرفته - نشده را دارند.
این واژه صرفا پیشنهاد است برای کسانی که شاید نتوانند با واژگان "مشتق" و "اشتقاق" دیسه ها/شکل های بقیه این واژه "derive" را برگردانند.







derivation ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: اشتقاق
تعریف: یکی از دو فرایند اصلی در واژه سازی که ازطریق آن با افزودن وند به پایه، واژه ای تازه ساخته می شود


کلمات دیگر: