کلمه جو
صفحه اصلی

encircle


معنی : در برداشتن، احاطه کردن، دور گرفتن، دور چیزی گشتن، حلقه زدن
معانی دیگر : محاصره کردن، محصور کردن، محاط کردن، در دایره قرار دادن، (دایره وار) دور چیزی را گرفتن، گردگیری کردن، در پرهون کردن

انگلیسی به فارسی

دورگرفتن، احاطه کردن، حلقه زدن، دورچیزی گشتن، دربرداشتن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encircles, encircling, encircled
مشتقات: encirclement (n.)
• : تعریف: to form a circle around; surround.
مترادف: environ, girdle, hoop, ring, surround, wreathe
مشابه: belt, bound, circle, circumscribe, close, enclose, encompass, envelop, gird, girth, hem in, rim, roll

• surround, enclose, hem in, circumscribe, make a circle around
to encircle someone or something means to surround them completely.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] دور گرفتن، در بر داشتن، احاطه کردن، دور زدن

مترادف و متضاد

در برداشتن (فعل)
bear, comport, entail, comprise, contain, embody, encircle, include, presuppose, infold

احاطه کردن (فعل)
envelop, circle, ring, sphere, skirt, beset, hoop, orb, hedge, encircle, beleaguer, hem, corral, encompass, girdle, environ, pale, cincture, circuit, clip, whelm, ensphere, impale, insphere, laager

دور گرفتن (فعل)
embed, circle, encircle, imbed, encompass, girth, enlace, insphere

دور چیزی گشتن (فعل)
encircle, circuit

حلقه زدن (فعل)
ring, wind, encircle, encompass

circumscribe


Synonyms: band, begird, cincture, circle, circuit, compass, cover, enclose, encompass, enfold, enring, envelop, environ, gird in, girdle, halo, hem in, inclose, invest, ring, surround, wreathe


Antonyms: let go, unloose


جملات نمونه

1. Trees encircle the house.
[ترجمه امیرمحمد] درختان دور خانه را احاطه کردند
[ترجمه ترگمان]درخت ها به دور خانه حلقه می زنند
[ترجمه گوگل]درختان خانه را محاصره می کنند

2. Villaverde is one of the high-rise districts that encircle Madrid.
[ترجمه ترگمان]Villaverde یکی از مناطق بلند است که مادرید را احاطه کرده است
[ترجمه گوگل]Villaverde یکی از ولسوالی های بلند است که مادرید را محاصره می کند

3. We should encircle the enemy forces completely and let none escape from the net.
[ترجمه مینا] ما باید نیروهای دشمن را کاملا محاصره کرده و اجازه فرار از شبکه را به هیچ کس ندهیم.
[ترجمه ترگمان]ما باید نیروهای دشمن را به طور کامل محاصره کرده و اجازه ندهیم هیچ کدام از آن ها فرار نکنند
[ترجمه گوگل]ما باید نیروهای دشمن را به طور کامل محاصره کنیم و اجازه ندهیم هیچ کس از شبکه خالی بماند

4. His hand slipped down to encircle her throat.
[ترجمه ترگمان]دست او پایین لغزید تا گلوی او را حلقه کند
[ترجمه گوگل]دستش به سمت گلویش محاصره شد

5. They encircle many of the city's apartment complexes.
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیاری از مجتمع های مسکونی شهر را محاصره کردند
[ترجمه گوگل]آنها بسیاری از مجتمع های آپارتمانی شهر را محاصره می کنند

6. He expanded the area of cut grass to encircle nearer trees - this was his own idea and it pleased him hugely.
[ترجمه ترگمان]این ایده خودش بود و این ایده خودش بود و این باعث خوشحالی او می شد
[ترجمه گوگل]او منطقه چمن بریده را برای محاصره درختان نزدیک تر گسترش داد - این ایده خودش بود و به او بسیار خوشحال بود

7. It would take more than seven people to encircle the tree with outstretched arms.
[ترجمه ترگمان]این کار بیشتر از هفت نفر طول می کشد تا درخت را با بازوان گشاده محاصره کنند
[ترجمه گوگل]این کار بیش از هفت نفر را برای محاصره درختان با سلاح های بلند انجام خواهد داد

8. It takes ten people to encircle the big tree.
[ترجمه ترگمان]ده نفر طول می کشد تا این درخت بزرگ را محاصره کنند
[ترجمه گوگل]ده نفر را برای محاصره درخت بزرگ می برد

9. Do not encircle the scabbard with your fingers while drawing out your khukuri.
[ترجمه ترگمان]شمشیر را با انگشتان خود حلقه نکن، در حالی که داری khukuri را بیرون می کشی
[ترجمه گوگل]هنگام کشیدن خجوری خود را با انگشتان خود محاصره کنید

10. Encircle 30 pigs in, head head rolls melon smooth circleanother's position is strong, very congenial.
[ترجمه ترگمان]encircle ۳۰ خوک در کله سر و کله سر melon صاف و بسیار متجانس است
[ترجمه گوگل]محاصره 30 خوک در، سر سر رول خربزه صاف circleanother موقعیت قوی و بسیار سازنده است

11. It takes the earth one year to encircle the sun.
[ترجمه ترگمان]برای دور کردن خورشید یک سال زمین را می گیرد
[ترجمه گوگل]یک سال طول می کشد تا زمین را برای محاصره خورشید بگذرانند

12. Encircle centralizing all of the enterprises, based fundamentality profits of crowd, and built the key of developing surroundings brand, to improve fastening progress.
[ترجمه ترگمان]encircle، متمرکز کردن همه شرکت ها، بر مبنای سود حاصل از جمعیت، و کلید توسعه تجاری محیط، برای بالا بردن روند پیشرفت
[ترجمه گوگل]محیطی که همه شرکت ها را متمرکز می کند، بر اساس مبانی پایه ای جمعیت، و کلیدی برای توسعه نام تجاری اطراف را ایجاد کرده اند تا پیشرفت چفت و بست را بهبود بخشد

13. Group of hill encircle of the Anling that it is located in vast in.
[ترجمه ترگمان]گروهی از تپه، حلقه محاصره را احاطه کرده اند که در گستره وسیعی از آن قرار دارد
[ترجمه گوگل]گروهی از تپه که از آنلینگ محاصره شده است، در گستره وسیعی قرار دارد

14. The Van Allen radiation belts that encircle our planet were temporarily eliminated, and huge numbers of protons and electrons were dumped into the upper atmosphere.
[ترجمه ترگمان]کمربندهای تشعشع ون الن که سیاره ما را احاطه کرده بودند موقتا حذف شدند و تعداد زیادی از پروتون ها و الکترون ها به جو بالایی ریخته شدند
[ترجمه گوگل]کمربندهای تابشی وان آلن که سیاره ما را محاصره کرده بودند موقتا حذف شدند و تعداد زیادی از پروتون ها و الکترون ها به داخل اتمسفر منتقل شدند

Enemy forces encircled the town.

نیروهای دشمن دور شهر را گرفتند.


Now, the enemy's encirclement was complete.

اکنون محاصره‌ی دشمن کامل شده بود.


A ring encircled his little finger.

یک انگشتر بر انگشت کوچکش قرار داشت.


پیشنهاد کاربران

در بر گرفتن

پیچیدن


کلمات دیگر: