1. reflect credit (a discredit) on somebody
برای کسی مایه ی افتخار (یا آبروریزی) شدن
2. reflect well (or badly) on something (or somebody)
انعکاس خوب (یا بد) داشتن،(نسبت به شخص یا چیزی) بازتاب خوب یا بدی داشتن
3. deeds that reflect honor on him
اعمالی که برای او شرف و آبرو می آورد
4. prostitution will reflect discredit to your entire family
روسپی گری همه ی فامیل تو را بی آبرو خواهد کرد.
5. i need more time to reflect on the problem which you have presented
نیاز به وقت بیشتری دارم تا درباره ی مسئله ای که مطرح کرده اید تفکر کنم.
6. One’s words reflect one’s thinking.
[ترجمه sakineh tebbi] گفتار شما بازتاب طرز تفکر شما است.
[ترجمه ترگمان]کلمات یکی منعکس کننده تفکر انسان است
[ترجمه گوگل]کلمات یکی از منافع یک تفکر است
7. I often reflect on my schooldays.
[ترجمه علی جادری] من اغلب به روزهای مدرسه ام فکر می کنم .
[ترجمه ترگمان]اغلب در مدرسه آموخته بودم
[ترجمه گوگل]من اغلب در مدرسه های من بازتاب می کنم
8. Their success does not necessarily reflect a leftward shift in politics.
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها لزوما منعکس کننده تغییر leftward در سیاست نیست
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها لزوما منعکس کننده تغییر چپ در سیاست نیست
9. Does this letter reflect how you really think?
[ترجمه ترگمان]آیا این نامه منعکس کننده این است که شما واقعا چگونه فکر می کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا این نامه نشان دهنده این است که شما واقعا فکر می کنید؟
10. Does television adequately reflect the ethnic and cultural diversity of the country?
[ترجمه ترگمان]آیا تلویزیون به اندازه کافی منعکس کننده تنوع قومی و فرهنگی کشور است؟
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون به اندازه کافی تنوع قومی و فرهنگی کشور را منعکس می کند؟
11. You have to reflect on how to answer his questions before you get to his house.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به خانه اش برسی باید به سوالات او فکر کنی
[ترجمه گوگل]شما باید قبل از اینکه به خانه خود برسید، به سوالات خود پاسخ دهید
12. Does this opinion poll accurately reflect the public mood?
[ترجمه ترگمان]آیا این نظر سنجی به طور دقیق منعکس کننده وضعیت عمومی است؟
[ترجمه گوگل]آیا این نظر سنجی دقیقا منعکس کننده خلق و خوی عمومی است؟
13. It is interesting to reflect why European colonialism ended.
[ترجمه ترگمان]جالب است که نشان دهیم چرا استعمار اروپا به پایان رسید
[ترجمه گوگل]جالب است که منعکس شود چرا استعمار اروپایی به پایان رسید
14. The buildings reflect the elegance of a bygone era.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ها منعکس کننده شکوه یک دوران گذشته هستند
[ترجمه گوگل]این ساختمان منعکس کننده ظرافت یک دوران گذشته است
15. This material absorbs the sound, and doesn't reflect it.
[ترجمه ترگمان]این ماده، صدا را جذب می کند و بازتاب آن نیست
[ترجمه گوگل]این ماده صدا را جذب می کند و آن را منعکس نمی کند
16. The walls were whitewashed to reflect the glare of the sun.
[ترجمه ترگمان]دیوارها سفید شده بودند تا انعکاس نور خورشید را منعکس کنند
[ترجمه گوگل]دیوارها سفید شده بودند تا منعکس کننده نور خورشید باشد
17. I hope in years to come he will reflect on his decision.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که در سال های آینده به تصمیم او فکر کند
[ترجمه گوگل]امیدوارم در سالهای آینده او تصمیم خود را بازتاب دهد
18. He was left to reflect on the implications of his decision.
[ترجمه ترگمان]او برای فکر کردن در مورد پیامدهای تصمیم خود باقی ماند
[ترجمه گوگل]او در مورد پیامدهایی که از تصمیم وی داشت، منعکس شد
19. The punishment should adequately reflect the revulsion felt by most people for this appalling crime.
[ترجمه ترگمان]مجازات باید به اندازه کافی بازتاب انزجار مردم برای این جنایت هولناک باشد
[ترجمه گوگل]مجازات باید به اندازه کافی منعکس کننده عصبانیتی است که اکثر مردم برای این جنایت ناخوشایند احساس می کنند