کلمه جو
صفحه اصلی

priming


معنی : بتونه کاری، چیدن برگ رسیده تنباکو، استر کاری
معانی دیگر : (بمب و غیره) چاشنی گذاری، (رنگ) آستر کردن

انگلیسی به فارسی

بتونه کاری، استر کاری، چیدن برگ رسیده تنباکو


پر کردن، بتونه کاری، چیدن برگ رسیده تنباکو، استر کاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: explosive powder or material.

(2) تعریف: the act of one that primes.

(3) تعریف: a substance used to prime a surface for painting.

• powder or other material used to detonate an explosive; undercoat, layer of base paint; act of supplying information in advance

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آستر زدن
[عمران و معماری] لایه آستر - پیش اندود
[مهندسی گاز] بتونه کاری، آسترکاری
[زمین شناسی] بتونه کاری، آستر کاری، پرکردن پمپ قبل از راه اندازی

مترادف و متضاد

بتونه کاری (اسم)
priming

چیدن برگ رسیده تنباکو (اسم)
priming

استر کاری (اسم)
priming

جملات نمونه

1. Associative priming is a well known phenomenon in cognitive psychology.
[ترجمه ترگمان]priming Associative یک پدیده شناخته شده در روان شناسی شناختی است
[ترجمه گوگل]پرایمرهای وابسته یک پدیده شناخته شده در روانشناسی شناختی است

2. The Smiths were priming themselves for a spell in the top five.
[ترجمه ترگمان]The خود را برای افسون پنج پنج آماده کرده بودند
[ترجمه گوگل]اسمیت ها خودشان را در پنج علامت طلسم کردند

3. This involved presenting a priming word just prior to a target letter string.
[ترجمه ترگمان]این شامل ارائه یک کلمه آماده سازی درست قبل از یک رشته نامه هدف است
[ترجمه گوگل]این شامل ارائه یک کلمه اولیه به درستی قبل از یک رشته نامه هدف است

4. After priming, the correct colour undercoat is applied, followed by two coats of gloss.
[ترجمه ترگمان]بعد از آماده سازی، رنگ صحیح undercoat اعمال می شود و پس از آن دو کت برق تولید می شود
[ترجمه گوگل]پس از پر شدن، رنگ پائین رنگ درست شده و سپس دو کت براق می شود

5. I found a concentration of priming fish one morning and dropped baits in amongst them.
[ترجمه ترگمان]یک روز صبح حواسم به ماهی پخته بود و خودم را در میان آن ها انداختم
[ترجمه گوگل]یک روز صبح تمرکز یک ماهی اولیه را پیدا کردم و طعمه ها را میان آنها گذاشتم

6. This priming often has to last the entire remaining 51 weeks.
[ترجمه ترگمان]این آماده سازی اغلب باید تا ۵۱ هفته ادامه داشته باشد
[ترجمه گوگل]این priming اغلب باید تمام 51 هفته باقی مانده است

7. The priming experiments can tell us something more specific about the visual recognition system used for identifying words.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها آماده سازی می توانند چیز بیشتری در مورد سیستم تشخیص بصری برای شناسایی کلمات به ما بگویند
[ترجمه گوگل]آزمایشات اولیه می تواند به ما در خصوص سیستم تشخیص بصری که برای شناسایی کلمات استفاده می شود، دقیق تر باشد

8. Methods and techniques are covered from priming your canvas to laying out colour on the palette.
[ترجمه ترگمان]روش ها و تکنیک ها از آماده سازی چادر شما برای مشخص کردن رنگ بر روی پالت پوشیده شده اند
[ترجمه گوگل]روش ها و تکنیک ها از باند پرایند خود برای پوشاندن رنگ در پالت پوشیده شده است

9. The results of the semantic priming investigation provide independent evidence of its ability to identify semantically related words.
[ترجمه ترگمان]نتایج تحقیقات priming معنایی، شواهد مستقلی را از توانایی آن برای شناسایی کلمات مرتبط به لحاظ معنایی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]نتایج مطالعات اولیه معنایی شواهد مستقل از توانایی آن ها برای شناسایی کلمات مرتبط با معنایی را ارائه می دهد

10. Yes, we do . And we call it priming paint.
[ترجمه ترگمان] چرا، داریم و ما بهش میگیم که رنگش رو درست کنه
[ترجمه گوگل]بله ما انجام میدهیم و ما آن را رنگ اولیه می نامیم

11. Pump priming is needed and on a large scale.
[ترجمه ترگمان]آماده سازی پمپ مورد نیاز است و در مقیاس بزرگ
[ترجمه گوگل]پر کردن پمپ مورد نیاز است و در مقیاس بزرگ

12. Traditional vaccines work mainly by priming the immune system so that it knows how to make antibodies to a particular infectious agent.
[ترجمه ترگمان]واکسن های سنتی عمدتا با آماده سازی سیستم ایمنی کار می کنند به طوری که می داند چگونه آنتی بادی را به یک عامل عفونی خاص تبدیل کند
[ترجمه گوگل]واکسن های سنتی عمدتا با استفاده از سیستم ایمنی بدن به طوری که آن را می داند که چگونه آنتی بادی به عامل خاص عفونی می کند

13. Additivity of affect was obtained only when affective priming was suboptimal, suggesting that nonconscious affect is diffuse.
[ترجمه ترگمان]عدم تاثیر تنها زمانی بدست آمد که آماده سازی موثر غیر بهینه بود، و اشاره داشت که عواطف منفی پراکنده هستند
[ترجمه گوگل]ادویت پذیری اثر تنها زمانی حاصل می شود که پرایمر عاطفی به طور غیرمستقیم باشد، و این نشان می دهد که اثر ناخودآگاه پراکنده است

14. The design consideration and principle of self priming equipment for the centrifugal pump were introduced article.
[ترجمه ترگمان]بررسی طراحی و اصل تجهیزات priming برای پمپ سانتریفوژ، در مقاله معرفی شد
[ترجمه گوگل]طراحی طراحی و اصل تجهیزات خودپرداخت برای پمپ گریز از مرکز معرفی شده است

پیشنهاد کاربران

تداعی

( تخصصی - روانشناسی ) : آماده سازی

مقدماتی یا اولیه

آغاز گری

اولیه / آغازین / ابتدایی

پیش زمینه ( روانشناسی )

Seed Priming: ( در کشاورزی ) پرایمینگ یا پوشش بذر جهت افزایش جوانه زنی

در بافت خبری: پوشش خبری سیاسی

در مبحث روانشناسی به معنای پیش زمینه سازی است

priming ( روان شناسی )
واژه مصوب: آمایش
تعریف: فرایند تسهیل یا مهار پردازش بعدی براثر تجربۀ اخیر یک محرک


کلمات دیگر: