کلمه جو
صفحه اصلی

propulsion


معنی : راندن، دفع، نیروی محرکه
معانی دیگر : پیشرانی، پیش رانش، رانش، نیروی رانشی، رانشگر، پیش رانشگر، (قدیمی) برون افکنی، خروج، پیش راندن

انگلیسی به فارسی

نیروی محرکه، خروج، دفع، پیش راندن


نیروی محرکه، راندن، دفع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: propulsive (adj.), propulsory (adj.)
(1) تعریف: the act or process of propelling, or the condition of being propelled.
مشابه: thrust

(2) تعریف: that which provides the propelling force.
مشابه: dynamic

• act of pushing, act of propelling; thrust, driving force
propulsion is the power that moves something, especially a vehicle, in a forward direction.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] پیشرانش
[عمران و معماری] رانش - جلوبری

مترادف و متضاد

راندن (اسم)
propulsion, pulsion

دفع (اسم)
repulsion, rebuff, rebuttal, repercussion, repulse, expulsion, exclusion, secretion, ejectment, excretion, propulsion, voidance

نیروی محرکه (اسم)
locomotive force, propulsion, motive force, propellant

force


Synonyms: drive, effort, energy, full head of steam, horsepower, impulse, momentum, muscle, power, pressure, punch, push, speed, steam, strength, stress, tension, thrust, velocity


جملات نمونه

1. the propulsion of a rocket
پیشرانی موشک

2. jet propulsion (or propulsory), adj.
جت رانش،نیروی رانش موتور جت

3. This aircraft works by jet propulsion.
[ترجمه ترگمان]این هواپیما با نیروی محرکه جت کار می کند
[ترجمه گوگل]این هواپیما با نیروی جت کار می کند

4. Interest in jet propulsion was now growing at the Air Ministry.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر علاقه به نیروی محرکه جت در حال حاضر در وزارت هوا رو به افزایش است
[ترجمه گوگل]علاقه به نیروی جت در حال حاضر در وزارت هوا افزایش می یابد

5. The fish uses its tail fins for propulsion through the water.
[ترجمه ترگمان]ماهی از باله های دمش برای نیروی محرکه در آب استفاده می کند
[ترجمه گوگل]ماهی با استفاده از فین های دم خود را برای نیروی دریایی از طریق آب استفاده می کند

6. As with the service propulsion system, the propellants were force-fed to the engine by pressurized helium from a storage tank.
[ترجمه ترگمان]همانند سیستم نیروی محرکه خدمات، نیروی موتور بخار با فشار گاز هلیم از مخزن ذخیره سازی به موتور وارد شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که با سیستم نیروی محرکه سرویس، سوخت های پروانه ای به وسیله فشار هلیوم از مخزن ذخیره شده به موتور تحویل داده شد

7. Refinements for the propulsion system came from a group working with Kensaku Imaichi at Osaka University.
[ترجمه ترگمان]Refinements برای سیستم نیروی محرکه از گروهی بود که با Kensaku Imaichi در دانشگاه اوساکا کار می کرد
[ترجمه گوگل]اصلاحاتی برای سیستم نیروی دریایی از گروهی بود که با Kensaku Imaichi در دانشگاه اوزاکا کار می کرد

8. It also provided the main propulsion system for the Apollo spacecraft.
[ترجمه ترگمان]همچنین سیستم نیروی محرکه اصلی برای فضاپیمای آپولو فراهم کرد
[ترجمه گوگل]این همچنین سیستم اصلی نیروی فضاپیما آپولو را فراهم کرد

9. The principle of propulsion by Flettner rotors suffers still from their ignominious fate.
[ترجمه ترگمان]اصل نیروی محرکه توسط rotors Flettner هنوز از سرنوشت ignominious خود رنج می برد
[ترجمه گوگل]اصل نیروی محرکه توسط روتورهای فلتن هنوز از سرنوشت نومیدی آنها رنج می برد

10. The Voith Schneider propulsion system provided the high level of manoeuvrability required for port operations and for barge handling in the estuary.
[ترجمه ترگمان]سیستم نیروی محرکه Voith اشنایدر، سطح بالایی از manoeuvrability مورد نیاز برای عملیات بندر و جابجایی بارج در دهانه را فراهم کرد
[ترجمه گوگل]سیستم نیروی Voith Schneider دارای سطح بالایی از قابلیت مانور برای عملیات بندر و بارگیری در باران است

11. That book contained a proposal for electrical propulsion of spacecraft, a technique we would now call ion propulsion.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل یک پیشنهاد نیروی محرکه الکتریکی فضا پیما بوده و تکنیکی است که ما هم اکنون آن را نیروی محرکه یونی می نامیم
[ترجمه گوگل]این کتاب حاوی پیشنهادی برای نیروی الکتریکی فضاپیمای، یک تکنیک است که ما اکنون می توانیم به عنوان نیروی یونی شناخته شود

12. The results are being processed at the Jet Propulsion Laboratory, California.
[ترجمه ترگمان]نتایج در آزمایشگاه جت Jet کالیفرنیا در حال پردازش است
[ترجمه گوگل]نتایج در آزمایشگاه پیشرانش جت، کالیفرنیا پردازش می شود

13. For propulsion, it relies on the aerospike, a linear rocket engine.
[ترجمه ترگمان]برای نیروی محرکه، آن به موتور aerospike، یک موتور راکت خطی تکیه دارد
[ترجمه گوگل]برای نیروی محرکه، آن را به aerospect، یک موتور راکت خطی متکی است

14. First and most radical, a new means of propulsion other than the internal combustion engine might be considered.
[ترجمه ترگمان]اول و اغلب رادیکال، وسیله ای جدید برای نیروی محرکه به غیر از موتور احتراق داخلی ممکن است در نظر گرفته شود
[ترجمه گوگل]اول و رادیکال، وسیله ای جدید از نیروی محرکه غیر از موتور احتراق داخلی در نظر گرفته می شود

the propulsion of a rocket

پیشرانی موشک


اصطلاحات

jet propulsion (or propulsory), adj.

جت رانش، نیروی رانش موتور جت


پیشنهاد کاربران

پیشرانه
نیروی پیشران
پیشرانی

جلو بری . سوق دهی . به پیش رانی

Propulsion is the force that moves something forward



Propel ::: پیشبردن

Propulsion ::: پیشرانش

Propulsive:::: پیشران ، پیشبرنده ( جلوبرنده ) [صفت]

Propellant::: پیشران [اسم ]

نیروی محرکه

پیشرانه - - رانش - - - پیش رانه - - -
{دریاو مهندسی دریا} سیستم رانش کشتی و زیردریایی

propulsion ( فیزیک )
واژه مصوب: پیش رانش
تعریف: فرایند به حرکت درآوردن جسمی به طرف جلو براثر نیرویی که بر جسم وارد می‏شود


کلمات دیگر: