کلمه جو
صفحه اصلی

multiple


معنی : مضرب، فراوان، گوناگون، چند لا، متعدد، چندین، چند برابر، چندگانه، چند فاز
معانی دیگر : چندتایی، چندتایه، چندلایی، برافزود، چند نفره، مورد مشارکت چندین نفر، همگانی، جمعی، دسته جمعی، (ریاضی) مضرب، بستا، (در ترکیب) چند-، (برق) چند رسانایی، مضاعف، مضروب

انگلیسی به فارسی

چندگانه، چند برابر، متعدد، مضرب


چندین، متعدد، مضاعف، چندلا، گوناگون، مضرب، چند فاز، مضروب


چندگانه، مضرب، متعدد، چندین، گوناگون، چند برابر، چند فاز، فراوان، چند لا


انگلیسی به انگلیسی

• (mathematics) numeral which contains another numeral a certain number of times without a remainder (i.e. 15 is a multiple of 5); electric circuit that has numerous points of access (electricity)
many times more; having many parts; having numerous access points; various; compound
you use multiple to describe things that consist of many parts, involve many people, or have many uses.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] مضرب، چندگانه
[برق و الکترونیک] چند تایی، چندگانه، مکرر
[نساجی] چند تایی
[ریاضیات] مضاعف، مکرر، مضرب، چندگانه، چندتایی، مضروب، چند برابر، ضریب، متعدد
[آمار] چندگانه

مترادف و متضاد

مضرب (اسم)
multiple, submultiple

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

چند لا (صفت)
folded, multiple

متعدد (صفت)
many, plenty, numerous, manifold, plural, multiplex, innumerable, multitudinous, multiple, umpteenth, umpteen, massed

چندین (صفت)
many, several, various, multiple, multifold

چند برابر (صفت)
manifold, multiple, multifold

چندگانه (صفت)
multiple, multifold

چند فاز (صفت)
multiple, multiphase

diversified


Synonyms: assorted, collective, conglomerate, different, diverse, diversiform, heterogeneous, indiscriminate, legion, manifold, many, miscellaneous, mixed, motley, multifarious, multiform, multiplex, multitudinal, multitudinous, numerous, populous, several, sundry, varied, variegated, various, voluminous


Synonyms: miscellaneous assorted, collective, conglomerate, different, diverse, diversiform, heterogeneous, indiscriminate, legion, manifold, many, mixed, motley, multiform, multiplex, multitudinal, multitudinous, numerous, populous, several, sundry, varied, variegated, various, voluminous


Antonyms: single, singular, unvaried


جملات نمونه

1. multiple birth
زائیدن (زایمان) چند بچه (چند قلو)

2. multiple burial
خاک سپاری دسته جمعی

3. multiple cable
کابل چند لایی

4. multiple copies
نسخه های متعدد،روگرفت های چندگانه

5. multiple integral
انتگرال بستا

6. multiple participation in house chores
شرکت مشترک در کارهای خانه

7. multiple party system
نظام (سیاسی) چند حزبی

8. multiple rate
نرخ چندگانه

9. 10 is a multiple of 5
10 مضرب 5 است.

10. A smile is the language has multiple meanings.
[ترجمه حنیف] لبخند زبانی است که چندین معنا دارد
[ترجمه ترگمان]یک لبخند، زبان چند معنی دارد
[ترجمه گوگل]یک لبخند، زبان دارای معانی متعدد است

11. We made multiple copies of the report.
[ترجمه ترگمان]ما چندین کپی از این گزارش تهیه کردیم
[ترجمه گوگل]ما چندین نسخه از این گزارش را تهیه کردیم

12. Three people died in a multiple pile-up in freezing fog.
[ترجمه حامد] در یک تصادف زنجیره ای ناشی از مه سنگین، سه نفر کشته شدند.
[ترجمه ترگمان]سه نفر تو یه عالمه مه منجمد مردن
[ترجمه گوگل]سه نفر در یک انفجار بزرگ در مه یخ زده جان سپردند

13. 16 is the lowest common multiple of 8 and
[ترجمه lpn] 16کوچک ترین مضرب مشترک 8 هست
[ترجمه ترگمان]۱۶ برابر است با کم ترین تعداد ۸ و
[ترجمه گوگل]16 کمترین مشترک چند برابر 8 و

14. 30 is a common multiple of 10 and
[ترجمه LPN] 30 یک مضرب مشترک 10 است
[ترجمه ترگمان]۳۰ یک عدد مشترک از ۱۰ است
[ترجمه گوگل]30 یک عدد رایج از 10 و

15. He has several tattoos and multiple piercings.
[ترجمه ترگمان]اون چند تا خالکوبی و چند تا سوراخ داره
[ترجمه گوگل]او چندین خال کوبی و چندین سوراخ دارد

16. The number of multiple births has risen sharply.
[ترجمه حامد] آمار تولد چندقلوها رشد فزاینده ای داشته است.
[ترجمه ترگمان]تعداد چندین تولد دوباره افزایش پیدا کرده
[ترجمه گوگل]تعداد تولدها چندین بار افزایش یافته است

multiple cable

کابل چند‌لایه


multiple birth

زائیدن (زایمان) چند بچه (چند قلو)


multiple rate

نرخ چندگانه


multiple copies

نسخه‌های متعدد، روگرفت‌های چندگانه


multiple participation in house chores

شرکت مشترک در کارهای خانه


multiple burial

خاک‌سپاری دسته‌جمعی


10 is a multiple of 5.

10 مضرب 5 است.


multiple integral

انتگرال بستا


multiple party system

نظام (سیاسی) چند حزبی


پیشنهاد کاربران

ترکیبی


متعدد , چند برابر

زیادی

چندین، متعدد، فراوان، زیاد

تکثیر شدن

مضرب

چندباره

1 مختلف
2 شراکتی، مشارکتی

کثیر

گوناگون. Multiple choiceچند گزینه ای. ,

چند لایه
چند تا
چندباره
چند لا


بسیار چند هم برای مفهوم این کلمه خوبه شاید تو بعضی جمله بندیا که مترادفای دیگه هم آهنگی ندارن به کارتون بیاد.

متعدد
فراوان


کلمات دیگر: