کلمه جو
صفحه اصلی

integrator


معنی : ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام
معانی دیگر : (شخص یا چیز) یکپارچه ساز، ادغام کننده، همسازگر، همبندگر، هم آمیزگر

انگلیسی به فارسی

ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام


انگلیسی به انگلیسی

• person or thing that combines; integraph, machine that makes integral calculations

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ماشین انتگرال گیر، بندک گیر
[برق و الکترونیک] انتگرال گیر - انتگرال گیر مداری که خروجی ان آنتگرال ورودی نسبت به زمان است .
[ریاضیات] انتگرال گیر
[آمار] انتگرال گیر

مترادف و متضاد

ایجاد کننده ائتلاف یا انضمام (اسم)
integrator

پیشنهاد کاربران

تجمیع کننده

مدیر یا هماهنگ کننده


In Sci - fi :

( دستگاه )
ترکیب کننده
مخلوط کننده


Something that :
combines
merges
unites
joins
fuses
blends
mixes
intermixes
harmonizes
melds


The matter/antimatter integrator control



کلمات دیگر: