کلمه جو
صفحه اصلی

pyramid


معنی : هرم، اهرام، شکل هرم ساختن، روی هم انباشتن
معانی دیگر : (مصر) هریک از اهرام، هر چیز هرمی شکل، بلور هرمی، هرم ساختن، به شکل هرم در آوردن، هرمی کردن، درجمع اهرام

انگلیسی به فارسی

هرم، اهرام، شکل هرم ساختن، روی هم انباشتن


(هندسه) هرم، (درجمع) اهرام، شکل هرم ساختن، رویهم انباشتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a geometrical solid with a polygonal base from each side of which a triangle extends to a common point.

(2) تعریف: anything having such a shape or suggesting such a shape.

- a pyramid of acrobats
[ترجمه ترگمان] هرمی از acrobats
[ترجمه گوگل] هرم آکروبات

(3) تعریف: a monumental structure having such a shape, esp. any of various ancient tombs in Egypt and temples in Mexico.

(4) تعریف: in the stock market, the operations involved in successively purchasing new stock using profits not yet realized from other stock.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pyramids, pyramiding, pyramided
(1) تعریف: to take on or resemble the shape of a pyramid.

(2) تعریف: to engage in a stock pyramid.

(3) تعریف: to grow or increase rapidly, as wealth.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to form into a pyramid shape.

(2) تعریف: to buy (stock) as part of a pyramid.

(3) تعریف: to cause to increase rapidly.

• geometric figure with a polygonal base and sides which are isosceles triangles; structure in which ancient egyptians buried their kings
become more expensive, increase in price; build a pyramid, arrange in the shape of a pyramid
a pyramid is a three-dimensional shape with a flat base and flat triangular sides which slope upwards to a point.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] هرم
[عمران و معماری] هرم
[زمین شناسی] هرم - (بلورشناسی):شکل بلوری باز، مرکب از سه،چهار،شش،هشت یا دوازده وجه غیرموازی که در یک نقطه تلاقی می کنند. - (دیرینه شناسی):عنصر بزرگ منقارمانند یا بال مانند Aristotle's lantern در موقعیت درون سینه ای یک خارپوست.
[ریاضیات] هرم

مترادف و متضاد

هرم (اسم)
pyramid

اهرام (اسم)
pyramid

شکل هرم ساختن (فعل)
pyramid

روی هم انباشتن (فعل)
bank, accumulate, huddle, stack up, pyramid

monument


Synonyms: cairn, cenotaph, edifice, mastaba, memorial, monolith, obelisk, shrine, tomb, tribute


جملات نمونه

1. this pyramid stand as a testament to the ingenuity of ancient egyptians
این هرم گواه تبحر مصریان باستان است.

2. the taper of a pyramid
تیز شدن نوک هرم

3. If the scheme appears to be a pyramid selling scam, have nothing to do with it.
[ترجمه ترگمان]اگر این نقشه یک حقه فروش هرمی به نظر برسد، هیچ ارتباطی با آن ندارد
[ترجمه گوگل]اگر طرح به نظر می رسد کلاهبرداری فروش هرم است، هیچ ارتباطی با آن ندارد

4. At the bottom of the pyramid are the poor.
[ترجمه ترگمان]در پایین هرم، فقرا هستند
[ترجمه گوگل]در پایین هرم فقیرند

5. The Great Pyramid dates from around 2600 BC.
[ترجمه ترگمان]این هرم از حدود ۲۶۰۰ سال پیش از میلاد باز می گردد
[ترجمه گوگل]هرم بزرگ از حدود سال 2600 قبل از میلاد میگذرد

6. The acrobats formed a pyramid by standing on each other's shoulders.
[ترجمه FatemehJk66] آکروبات کار ها با ایستادن روی شانه های یک دیگر یک هرم تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]The یک هرم را با ایستادن روی شانه یکدیگر شکل دادند
[ترجمه گوگل]آکروبات با ایستادن روی شانه های یکدیگر یک هرم تشکیل دادند

7. A cube and a pyramid are both solids.
[ترجمه ترگمان]یک مکعب و یک هرم هر دو جامدات هستند
[ترجمه گوگل]مکعب و هرم هر دو ماده جامد هستند

8. Pyramid will offer its high-end Unix-based servers, which will be leased via Comdisco.
[ترجمه ترگمان]هرم به سرورهای مبتنی بر یونیکس، که از طریق Comdisco اجاره داده خواهند شد، عرضه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هرمید سرورهای مبتنی بر یونیکس خود را که از طریق Comdisco اجاره می شود ارائه خواهد داد

9. Pyramid said its cash flow remained positive in the fourth quarter.
[ترجمه ترگمان]هرم گفت که جریان نقدی آن در ربع چهارم مثبت باقی مانده است
[ترجمه گوگل]پی امید گفت که جریان نقدی آن در سه ماهه چهارم مثبت باقی مانده است

10. A pyramid venture was started recently at one licensed dealer, every participant contributing £100, and bringing in more people.
[ترجمه ترگمان]اخیرا یک سرمایه گذاری هرمی با یک تاجر جواز دار آغاز شد، هر شرکت کننده ۱۰۰ پوند کمک کرده و افراد بیشتری را می آورد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری هرماه اخیرا در یک فروشنده مجاز آغاز شد، هر شرکت کننده 100 پوند و تعداد بیشتری مردم را به خود اختصاص داد

11. And when pyramid schemes began to appear in the last few years, nearly everyone caught the bug.
[ترجمه ترگمان]و هنگامی که طرح های هرمی در چند سال اخیر شروع به پدیدار شدن کردند، تقریبا همه حشرات را گرفتند
[ترجمه گوگل]و زمانی که طرح های هرمی در چند سال اخیر ظاهر شد، تقریبا همه اشکال را گرفتند

12. A pyramid scheme creates the illusion of financial success by paying off early investors with funds provided by later investors.
[ترجمه ترگمان]طرح هرمی توهم موفقیت مالی را با پرداخت سرمایه گذاران اولیه با سرمایه تامین شده از سوی سرمایه گذاران آینده ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]یک طرح هرمی، توهم موفقیت مالی را با پرداخت سرمایه گذاران اولیه با بودجه ارائه شده توسط سرمایه گذاران بعدی، ایجاد می کند

13. Mr Pei's pyramid in the Louvre is fine architecture, but it is nothing other than a new front door.
[ترجمه ترگمان]هرم آقای Pei در موزه لوور معماری خوبی است، اما هیچ چیز دیگری غیر از یک در جلویی جدید نیست
[ترجمه گوگل]هرمیون آقای پیی در لوور معماری خوبی دارد، اما این چیزی جز درب ورودی جدید نیست

14. Quickly they built it into a pyramid over the torch.
[ترجمه ترگمان]به سرعت آن را در هرمی بر روی مشعل قرار دادند
[ترجمه گوگل]به سرعت آنها را به یک هرم بیش از مشعل ساخته شده است

15. It sits on top of a pyramid of related images of deviant women as especially evil, depraved and monstrous.
[ترجمه ترگمان]روی هرمی از تصاویر مربوط به زنان منحرف وجود دارد به خصوص شریر، فاسد و غول آسا
[ترجمه گوگل]این در بالای هرم تصویر مرتبط از زنان انحرافی به ویژه بد، فریبنده و هیولا نشسته است

اصطلاحات

the (Great) Pyramids

اهرام سه‌گانه‌ی مصر


پیشنهاد کاربران

مقوا

شما باید معلومات زیادی را ارئه کنید.

هرم

an example in infusions like lemon verbena infusion:
silky pyramid for better penetration of water

هرم، اهرام

pyramid ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: هِرم
تعریف: 1. بنایی هرمی با قاعده ای مربع از جنس سنگ یا خشت 2. بنایی هِرمی از خشت با قاعده ای مربع که، در دورۀ پادشاهی کهن و میانه در مصر، متداول ترین گونۀ آرامگاه های سلطنتی بوده است


کلمات دیگر: