کلمه جو
صفحه اصلی

irradiate


معنی : نورافکندن، منور کردن، درخشان کردن
معانی دیگر : برتابیدن، پرتوافکندن، درخشاندن، درخشیدن، (مطلب یا اندیشه) روشن کردن، روشنگری کردن، روشن ضمیر کردن یا شدن، پراکندن، صادر کردن، بیرون دادن، ساطع کردن، (در معرض اشعه ی ایکس یا رادیوم یا فرابنفش و غیره قرار دادن) پرتو زدن، تابش زدن، پرتوزده کردن

انگلیسی به فارسی

درخشان کردن، منور کردن، نورافکندن


اشعه ماوراء بنفش، درخشان کردن، منور کردن، نورافکندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: irradiates, irradiating, irradiated
مشتقات: irradiative (adj.), irradiator (n.)
(1) تعریف: to expose to radiation, esp. as a medical treatment.
مشابه: bombard

(2) تعریف: to emit as or like rays of light.
مشابه: radiate

(3) تعریف: to illuminate with or as if with light rays; cast light on.

• radiate light; illuminate; make clear; expose to radiation
if you are irradiated, you are exposed to a large amount of radioactivity..
to irradiate food means to expose it to radiation in order to kill bacteria and make it safe to eat for a longer period of time.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] تابش دادن، (در معرض اشعه ى ایکس یا رادیوم یا فرابنفش و غیره قرار دادن ) پرتو زدن، تابش زدن، پرتوزده کردن

مترادف و متضاد

نورافکندن (فعل)
beam, irradiate

منور کردن (فعل)
shine, irradiate, illuminate

درخشان کردن (فعل)
irradiate

illuminate


Synonyms: lighten, brighten, light


جملات نمونه

1. His little face was irradiated by happiness.
[ترجمه ترگمان]چهره کوچکش از شادی درخشیدن گرفت
[ترجمه گوگل]چهره کوچک او با شادی تابش شد

2. The jury's still out on the safety of irradiated food.
[ترجمه ترگمان]اعضای هیئت منصفه هنوز در امنیت غذا قرار دارند
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه هنوز بر ایمنی مواد غذایی تابش شده است

3. The cells are irradiated so that they cannot reproduce.
[ترجمه ترگمان]سلول ها تابیده می شوند طوری که نمی توانند تکثیر شوند
[ترجمه گوگل]سلول ها تابش می شوند تا بتوانند تولید کنند

4. Irradiated food must carry labels acknowledging the fact.
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی irradiated باید برچسب ها را با توجه به این واقعیت حمل کنند
[ترجمه گوگل]مواد غذایی پرتوزا باید دارای برچسب هایی باشند که واقعیت را تایید می کنند

5. The researchers irradiated all of the tumor cells to render them incapable of spreading once returned to the patients' bodies.
[ترجمه ترگمان]محققان تمام سلول های تومور را آلوده کردند تا آن ها قادر به گسترش آن ها نباشند و بار دیگر به بدن بیماران باز گردند
[ترجمه گوگل]محققان تمام سلولهای تومور را تابش دادند تا آنها را نتوانند در زمان انتشار به بدن بیمار بازگردانند

6. The sun irradiates the earth.
[ترجمه ترگمان]خورشید روی زمین گسترده می شود
[ترجمه گوگل]خورشید زمین را تاب می کند

7. The flies were irradiated to make them sterile.
[ترجمه ترگمان]مگس ها آتش گرفتند تا آن ها را استریل کنند
[ترجمه گوگل]مگس ها به منظور ایجاد استریل، تابش می شوند

8. The plant will initially reprocess irradiated fuels from the country's five existing nuclear power plants.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در ابتدا سوخت های تجدید شده از پنج نیروگاه هسته ای موجود کشور را نابود خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این کارخانه در ابتدا سوخت های مورد استفاده را از پنج نیروگاه هسته ای موجود در کشور دوباره بازیابی خواهد کرد

9. Plant breeders know this, and irradiate their seeds in the hope of turning up new and useful forms.
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان گیاه این را می دانند و به امید تبدیل شدن به فرم های جدید و مفید، بذرهای خود را در معرض تابش نور قرار می دهند
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان این گیاه این را می دانند و دانه های آنها را به امید تبدیل شدن به فرم های جدید و مفید می پرورانند

10. The surgeons irradiated the tumour.
[ترجمه ترگمان]جراحان تومور رو روشن کردند
[ترجمه گوگل]جراحان تومور را تابش می دهند

11. Use a laser pen to irradiate one fly's compound eye.
[ترجمه ترگمان]از قلم لیزر برای روشن کردن چشم ترکیب یک مگس استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از یک قلم لیزری برای اکسیداسیون چشم یک ترکیب پرواز

12. The system does not irradiate hard light to the positions of the eyes of the speechmaker, can not damage the eyes of the speechmaker or influence projection effect.
[ترجمه ترگمان]این سیستم نور شدید را به موقعیت های چشم of روشن نمی کند، و نمی تواند به چشم بیننده آسیب برساند و یا اثر طرح نفوذ را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]این سیستم نور سخت را به موقعیت چشمان سازنده صدا نشان نمی دهد، نمی تواند به چشمان سخن گفتار آسیب برساند و یا اثرات تصویربرداری را تحت تأثیر قرار دهد

13. But some authors suggest to prophylactically irradiate the the whole neck.
[ترجمه ترگمان]اما برخی از نویسندگان پیشنهاد می کنند که prophylactically را در کل گردن قرار دهند
[ترجمه گوگل]اما بعضی از نویسندگان پیشنهاد می کنند که کل گردن را در معرض پیشگیری قرار دهند

14. The technology to irradiate food has been around for the better part of a century.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی تولید کننده مواد رادیواکتیو بخشی بهتر از یک قرن است
[ترجمه گوگل]تکنولوژی برای تغذیه مواد غذایی در بخش بهتر از یک قرن قرار دارد

Moonlight irradiated the surface of the lake.

نور ماه سطح دریاچه را درخشان کرده بود.


His wisdom irradiated the most difficult subjects.

بصیرت او مشکل‌ترین مطالب را روشن می‌کرد.


Her voice irradiated strength and comfort.

صدای او نیروبخش و آرامبخش بود.


irradiated milk

شیر پرتوزده


irradiated vegetables

سبزیجات پرتوزده



کلمات دیگر: