کلمه جو
صفحه اصلی

prurient


معنی : هرزه، خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی
معانی دیگر : شهوت انگیز، شهوتی، شهوانی، حشری، هیز

انگلیسی به فارسی

خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی، هرزه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: pruriently (adv.), prurience (n.), pruriency (n.)
(1) تعریف: having lewd or indecent thoughts.
مشابه: lecherous

(2) تعریف: characterized by or causing lewdness or lust.
مشابه: lascivious, lecherous, lewd, obscene

- Prurient behavior may be expected of customers at a strip club, but there are limits.
[ترجمه ترگمان] رفتار prurient ممکن است از مشتریان در یک باشگاه ورزشی انتظار رود، اما محدودیت هایی وجود دارد
[ترجمه گوگل] از طرف مشتریان در یک باشگاه نوار از رفتارهای پرخاشگرانه انتظار می رود، اما محدودیت وجود دارد
- There were no photographs, but there were prurient descriptions.
[ترجمه ترگمان] هیچ عکسی نبود، اما descriptions prurient وجود داشت
[ترجمه گوگل] هیچ عکسی وجود نداشت، اما توصیف های ضعیف وجود داشت

• lustful, licentious, obsessed with sex; causing lustful thoughts or behavior, encouraging licentiousness
someone who is prurient shows a strong interest in sexual matters; a formal word, used showing disapproval.

مترادف و متضاد

lascivious


هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

خارش دار (صفت)
scabious, itchy, prurient, pruriginous

کرمکی (صفت)
prurient

دارای فکر شهوانی (صفت)
prurient

Synonyms: bawdy, carnal, crude, desirous, erotic, fleshly, horny, hot, lecherous, lewd, libertine, libidinous, licentious, lustful, obscene, offensive, orgiastic, pornographic, raunchy, salacious, sensual, sexual, smutty, suggestive, unchaste, vulgar


جملات نمونه

1. She showed a prurient interest in the details of the rape case.
[ترجمه ترگمان]او علاقه شدیدی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه گوگل]او نشان داد که علاقه مند به جزئیات پرونده تجاوز جنسی است

2. We read the gossip written about them with prurient interest.
[ترجمه ترگمان]ما شایعاتی رو که در مورد اونا با علاقه prurient نوشته شده رو خوندم
[ترجمه گوگل]ما شایعاتی را که در مورد آنها با علاقه مبهم نوشته شده است می خوانیم

3. Also because dere is prurient interest here on my part.
[ترجمه ترگمان]همینطور به خاطر این که تو قسمت من prurient
[ترجمه گوگل]همچنین به خاطر این که من در اینجا بخش مهمی از منافع مکرر است،

4. Intellectuals have a weakness for the prurient, I read somewhere.
[ترجمه ترگمان]من یه جایی خوندم که the یه نقطه ضعفی داره
[ترجمه گوگل]روشنفکران برای ضعف ضعف دارند، من در جایی خوانده ام

5. His most prurient thought was of her toothbrush, child size and blue, in the bathroom.
[ترجمه ترگمان]most فکر او از مسواک خود، اندازه کودک و آبی، در حمام بود
[ترجمه گوگل]افسرده ترین فکر او مسواک، اندازه کودک و آبی، در حمام بود

6. Mere tittle-tattle dredged up for purely prurient interest is another matter.
[ترجمه ترگمان]جر و بحث Mere که به خاطر علاقه prurient به خاطر prurient است، موضوع دیگری است
[ترجمه گوگل]علامت گذاری به تنهایی برای علاقه صرفا مبهم، موضوع دیگری است

7. Everything he wrote on those days seemed prurient.
[ترجمه ترگمان]همه چیزایی که اون روزا نوشته بود، prurient
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که او در آن روزها نوشت، مبهم بود

8. He showed a very prurient interest in the details of the rape case.
[ترجمه ترگمان]او علاقه بسیار جالبی به جزئیات پرونده تجاوز نشان داد
[ترجمه گوگل]وی در مورد جزئیات پرونده تجاوز جنسی بسیار علاقه مند بود

9. He denied that the article had been in any way prurient.
[ترجمه ترگمان]او انکار کرد که این مقاله به هیچ وجه prurient نبوده است
[ترجمه گوگل]او انکار کرد که این مقاله به هر حال مبهم بوده است

10. He didn't like to make Viola completely naked - it seemed too prurient.
[ترجمه ترگمان]او دوست نداشت وی ولا را کاملا لخت کند - به نظر می رسید که آن هم prurient است
[ترجمه گوگل]او دوست نداشت ویولا را به طور کامل برهنه کند - به نظر می رسید بیش از حد مبهم است

11. For him the sight is also shocking, but arouses a prurient curiosity.
[ترجمه ترگمان]برای او منظره تکان دهنده و تکان دهنده است، اما کنجکاوی prurient را بیدار می کند
[ترجمه گوگل]برای او چشم نیز تکان دهنده است، اما موجب کنجکاوی خفیفی می شود

12. It should arise from concern and interest in the counsellee, not from a prurient self-interest or inquisitiveness on the part of the counsellor.
[ترجمه ترگمان]این مساله باید از نگرانی و علاقه به the ناشی شود، نه از طرف خود - منافع یا رسیدگی به بخشی از مشاور
[ترجمه گوگل]این باید از نگرانی و علاقه به مشاور، ناشی از علاقه شخصی یا ذهنی ناشی از مشاور باشد

13. But Margo turned the finest trick of her life when she turned this prurient interest back on itself to publicize the convention.
[ترجمه ترگمان]اما مارگو بهترین حقه زندگیش رو وقتی که این تمایلات شهوانی رو به مردم نشان می داد رو تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]اما مارگو بهترین فریب زندگی خود را زمانی که این علاقه مفرط خود را برای تبلیغ کنوانسیون تبدیل کرد، تبدیل کرد

14. Suddenly, one of my own was featured in a magazine I had peeped at previously, strictly for prurient purposes.
[ترجمه ترگمان]ناگهان یکی از افراد من در مجله ای که قبلا به طور دقیق برای اهداف prurient دیده بودم، ظاهر شد
[ترجمه گوگل]ناگهان یکی از خودم در مجلهیی بود که قبلا به آن توجه کرده بودم، به شدت برای اهداف مبهم

15. Most modern misery literature, however, is the purest voyeurism, an opportunity to pry into the degradation of others through secondhand confessional of the most graphic and prurient sort.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر ادبیات misery نوین، خالص ترین voyeurism، فرصتی برای فرو بردن به تجزیه و تحلیل دیگران از طریق اعتراف secondhand و prurient است
[ترجمه گوگل]با این حال، بیشتر ادبیات نادان مدرن، خالص ترین فضایی است که فرصتی برای تخریب دیگران از طریق عهد عتیقانه از گرافیک ترین و ماندگار تر است


کلمات دیگر: