1. courtly manners
رفتار مودبانه و تشریفاتی
2. courtly love
(دوران رنسانس به ویژه در ایتالیا) عشق درباری (نوعی عشق افلاطونی که در آثار شاعرانی مثل پترارک و سیدنی تجلی می کند)
3. The waiter made a courtly bow.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت مودبانه تعظیم کرد
[ترجمه گوگل]پیشخدمت یک خیمه کلاسیک ایجاد کرد
4. The play subtly mocks the conventions of courtly love.
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه به طرز نامحسوسی رسوم عشق درباری را مسخره می کند
[ترجمه گوگل]این بازی ظرافتهای عرفی عشق عجیب و غریب است
5. He was courtly or proper, and very precise in his words and thinking.
[ترجمه ترگمان]او بسیار مودب یا شایسته بود و در کلام و فکر خود بسیار دقیق بود
[ترجمه گوگل]او کلاسیک و یا مناسب بود، و در کلمات و تفکر او بسیار دقیق است
6. Frank was attentive to me, even courtly.
[ترجمه ترگمان]فرانک به من توجه می کرد، حتی با ادب
[ترجمه گوگل]فرانک به من توجه کرد، حتی در حیاط خلوت
7. In the courtly love tradition, the woman was put on a pedestal - objectified.
[ترجمه ترگمان]در سنت عشقی درباری، این زن بر پایه مجسمه ای تکیه زده بود
[ترجمه گوگل]در سنت عشق عجیب و غریب، زن بر روی پایه گذاشته شد - عینی شده است
8. Another important instance of courtly behaviour is when the hero has to lead the heroine into the dance.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه مهم دیگر از رفتار درباری این است که قهرمان باید قهرمان زن را به رقص هدایت کند
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نمونه های مهم رفتار رفتاری، زمانی است که قهرمان باید قهرمان را به رقص هدایت کند
9. The courtly love bit suited his fears: if you don't ask, you don't know.
[ترجمه ترگمان]عشق مودبانه او را کمی بیشتر دوست داشت: اگر از من بخواهی، تو نمی دانی
[ترجمه گوگل]اگر دوستی نداشته باشی، دوستت دارم، اگر تردید نداشته باشی، نمی دانی
10. She is modest and courtly, serving jasmine tea to visitors.
[ترجمه ترگمان]او فروتن و مودب است و در حال گذراندن چای یاسمن به بازدیدکنندگان است
[ترجمه گوگل]او کورمال و خفیف است و به بازدید کنندگان خدمت می کند
11. The Senate has a long and courtly tradition of etiquette and member privilege.
[ترجمه ترگمان]سنا سنت طولانی و درباری آداب معاشرت و امتیازات اعضا را دارد
[ترجمه گوگل]سنا سنت طولانی و جنجالی عتیقه و امتیاز عضو دارد
12. This Courtly Poetry came out of the idea of chivalry and courtly love that you might associate with knights in shining armor.
[ترجمه ترگمان]این شعر courtly از اندیشه جوانمردی و courtly که ممکن است با پهلوانان درخشان همراه باشد بیرون آمد
[ترجمه گوگل]این شعر Courtly از ایده ی دوستی و دوست داشتنی است که شما ممکن است در زره پوشان با شوالیه ها ارتباط برقرار کنید
13. We have listened too long to the courtly muses of Europe.
[ترجمه ترگمان]ما تا حد زیادی به the درباری اروپا گوش فرا داده ایم
[ترجمه گوگل]ما بیش از حد به موزیک های جنجالی اروپا گوش فرا داده ایم
14. Monseigneur received him in a courtly manner, but they did not shake hands.
[ترجمه ترگمان]عالی جناب با ادب کامل او را پذیرفت، اما دست او را فشردند
[ترجمه گوگل]Monseigneur او را به شیوه ای دادگاه دریافت کرد، اما آنها دست ها را لرزاند
15. Maybe moon may learn, tired of that courtly fashion(Sentence dictionary), a new dance turn.
[ترجمه ترگمان]شاید ماه ممکن است یاد بگیرد، خسته از آن روش (فرهنگ لغت)، یک چرخش رقص جدید
[ترجمه گوگل]شاید ماه ممکن است یاد بگیرد، خسته از مد مدنظر (Sentence Dictionary)، یک نوبت رقص جدید است