1. pan out
1- (کان زر) طلا داشتن،زر دادن
2. cake pan
تاوه ی کیک پزی
3. frying pan
ماهی تابه
4. never pan the camera except to follow motion
هرگز دوربین را نچرخان مگر برای فیلم برداری از چیزی متحرک.
5. oil pan
(اتومبیل) کاسه روغن
6. this frying pan is made of cast iron
این ماهیتابه از چدن ساخته شده است.
7. a cast-iron frying pan
ماهیتابه ی چدنی
8. flash in the pan
شخص یا کسی که برای مدت کوتاهی موفقیت یا شهرت دارد
9. put on the pan
(امریکا) سخت نکوهش کردن،سخت انتقاد کردن
10. out of the frying pan into the fire
از چاله در آمدن و توی چاه افتادن
11. out of the frying pan into the fire
از چاله درآمدن و در چاه افتادن
12. the eggs spat in the pan
تخم مرغ ها در ماهیتابه جلز ولز می کردند.
13. these crude projects will never pan out
این طرح های ناقص و بررسی نشده هرگز موفقیت آمیز نخواهد بود
14. first grease the bottom of the frying pan
ابتدا ته ماهی تابه را روغنی کن (روغن بمال).
15. to turn the meat over in the frying pan
گوشت را در ماهیتابه برگرداندن
16. first boil the chicken, then brown it in the frying pan for a while
اول مرغ را آب پز و سپس کمی در ماهیتابه آن را سرخ کن.
17. I have never heard her pan anyone.
[ترجمه ترگمان]من تا به حال نشنیده بودم که او به کسی حمله کند
[ترجمه گوگل]من هرگز کسی را ندیدم
18. He started tipping beans into a pan.
[ترجمه ترگمان]او شروع به خوردن لوبیا به داخل یک ماهی تابه کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به جمع کردن لوبیا ها در یک تابه کرد
19. Cube the apples before putting them in the pan.
[ترجمه ترگمان]قبل از قرار دادن آن ها در ماهی تابه، مکعب سیب
[ترجمه گوگل]مکعب سیب قبل از قرار دادن آنها در ظرف
20. Swirl a little oil around the frying pan.
[ترجمه ترگمان]کمی روغن اطراف ماهی تابه بریزید
[ترجمه گوگل]روغن کمی را در اطراف پخت سرخ کنید
21. He started tipping the pea pods into a pan.
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به ریختن نخود فرنگی به داخل یک ماهی تابه
[ترجمه گوگل]او شروع به پرتاب کردن دانه های نخل به یک تابه کرد
22. I dropped a pan of boiling water and scalded my leg.
[ترجمه helia.sqb] ظرف آب جوش از دستم رها شد و پاهایم سوخت.
[ترجمه ترگمان]یک ظرف آب جوش انداختم و پاهایم را سوزاند
[ترجمه گوگل]من یک آب پرتقال را ریختم و پای من را سیراب کرد
23. She fried the eggs in a frying pan.
[ترجمه ترگمان]او تخم مرغ ها را در ماهی تابه سرخ کرد
[ترجمه گوگل]او تخم مرغ را در یک ظرف پخت سرخ کرد