کلمه جو
صفحه اصلی

pal


معنی : هم دست، شریک، یار، رفیق، بابا، رفیق شدن
معانی دیگر : دوست، (عامیانه) دوست بودن با، رفاقت کردن با

انگلیسی به فارسی

یار، شریک، همدست، رفیق شدن


پلو، رفیق، شریک، بابا، هم دست، رفیق شدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a fairly close friend.
مشابه: buddy, chum, crony, familiar, friend
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pals, palling, palled
• : تعریف: (informal) to spend time together in friendly activities (often fol. by around).
مشابه: chum

- He was palling around with his old college friends.
[ترجمه ترگمان] اون با دوستای قدیمیش داره با هم زندگی می کنه
[ترجمه گوگل] او در کنار دوستان قدیمی کالج خود قرار داشت

• standard for tv/video display which uses 625 scan lines per frame and twenty-five frames per second (popular in europe and australia)
chum, buddy, an affectionate term for a friend
make friends with, mingle with, fraternize, chum
your pal is your friend; an old-fashioned, informal word.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] سیستم تلویزیونی رنگی Phase alteration line - علامت اختصاری PHase-Alternate-Line . نوعی سیگنال تلویزیونی رنگی که در انگلستان و بسایری از کشورهای دیگر به کار می رود. صفحه نمایش شامل 625 خط و مدت زمان اسکن کامل آن 1 بر روی 25 ثانیه است. اطلاعات رنگی روی یک حامل 4.42-MHz مدوله ( تلفیق ) می شود . بر خلاف SECAM، NTSC .
[برق و الکترونیک] phase- alternation line lphase - alternation line system-سیستم تناوب فاز خط سیستم تلویزیونی رنگی 625 خطی 50 میدانی که ابتدا در آلمان به وجود آمد . اطلاعات رنگ و اشباع با مدوله سازی ربعی ارسال می شود . ولی در فرستنده مدوله سازی هر خط نسبت به خط قبل با 180 درجه اختلاف فاز انجام می شود . خط تاخیری در گیرنده فاز صحیح دو مدوله ساز ی را با حذف کردن یک یاز دو مدوله سازی در مدت زمان هر خط بازسازی می کند . کشورهای دیگری که امروز ه از سیستم PAL استفاده می کنند . عبارت اند از اتریش، بلژیک، برزیل، دانمارک، فنلاند، هلند، سوئد ف سوئیس، و بریتانیا .

مترادف و متضاد

هم دست (اسم)
accessary, accessory, accomplice, collaborator, complice, adjoint, aid, partner, associate, helper, pal, cooperator

شریک (اسم)
accessory, partner, associate, participant, sharer, joint, consort, copartner, comrade, pal, colleague, coparcener, half, yokefellow

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

رفیق (اسم)
associate, man, fellow, bloke, friend, mate, comrade, pal, buddy, billy, bo, peer, cully, matey, yokefellow

بابا (اسم)
father, dad, baba, pal, daddy, pa, papa, grandpa

رفیق شدن (فعل)
pal

person’s friend


Synonyms: amiga, amigo, associate, boon companion, bosom buddy, bro, brother, buddy, chum, companion, comrade, connate, crony, cuz, good buddy, homeboy, homegirl, mate, sidekick, sis, sister


Antonyms: enemy, foe


جملات نمونه

1. my school pal
رفیق هم مدرسه ی من

2. He is a pal of mine.
[ترجمه ترگمان]اون یکی از دوستای منه
[ترجمه گوگل]او از من خوشش می آید

3. You're my best pal.
[ترجمه ترگمان]تو بهترین دوست منی
[ترجمه گوگل]شما بهترین دوست من هستید

4. Look, pal, I don't want you hanging around.
[ترجمه رضا.فانی حق] ببین رفیق. من نمیخوام این اطراف پرسه بزنی.
[ترجمه ترگمان]ببین رفیق، من نمیخوام تو این اطراف پرسه بزنی
[ترجمه گوگل]به من نگاه کن

5. Sakota was her cousin and bosom pal.
[ترجمه ترگمان]Sakota پسر عمو و pal بود
[ترجمه گوگل]ساکوتا پسرعمو و همسرش بود

6. Well, so long, pal, see you around.
[ترجمه ترگمان] خب، خیلی وقت بود رفیق، دور و برت می بینمت
[ترجمه گوگل]خب، خیلی طولانی، عزیزم، شما را در اطرافم می بینم

7. I used to pal around with Brad.
[ترجمه ترگمان] من با \"برد\" دوست داشتم
[ترجمه گوگل]من با براد در کنار هم بودم

8. Look, pal, you're asking for trouble.
[ترجمه ترگمان]ببین رفیق، تو دنبال دردسر می گردی
[ترجمه گوگل]ببخشید، دلم میخواد مشکلت حل بشه

9. I've got a pen pal in Australia.
[ترجمه ترگمان]من یک دوست مکاتبه ای در استرالیا دارم
[ترجمه گوگل]من استرالیا را دوست دارم

10. If I were you, pal, I'd stay away from her!
[ترجمه Sahel] اگه من به جاى تو بودم، رفیق، ازش دور میموندم
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم از او دور می ماندم
[ترجمه گوگل]اگر من بودم، پدری، من از او دور خواهم ماند

11. It was nice having someone to pal around with.
[ترجمه Sahel] این خیلى خوبه یکی رو داشته باشى باهاش رفاقت بکنی
[ترجمه ترگمان] خیلی خوب بود که یه نفر رو با خودت دوست داشتی
[ترجمه گوگل]خوشبخت بودن داشتن کسی بود که با هم دوست بشه

12. Listen, pal, I don't want you talking to my sister any more.
[ترجمه ترگمان]گوش کن رفیق، نمی خوام بیشتر از این با خواهر من حرف بزنی
[ترجمه گوگل]گوش کن، عزیزم، من نمی خواهم که بیشتر با خواهر خود صحبت کنی

13. You should pal up with him. He is the man to be trusted.
[ترجمه ترگمان] تو باید با اون رفیق بشی اون کسیه که باید بهش اعتماد کرد
[ترجمه گوگل]شما باید با او ازدواج کنید او مردی است که به آن اعتماد دارد

14. Pal Peter Barrett, 4 in the country with him to instal a communications network, was badly injured.
[ترجمه ترگمان]پال پیتر برت ۴ ساله در کشور با او برای instal یک شبکه ارتباطی، به شدت زخمی شده است
[ترجمه گوگل]پال پیتر برت، 4 نفر در کشور با او برای نصب شبکه ارتباطی، به شدت مجروح شده بود

my school pal

رفیق هم مدرسه‌ی من


They palled around for years.

سالها با هم رفیق جون جونی بودند.


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Phase Alternating Line
موضوع: تکنولوژی
پال مخفف «خط فاز متناوب» (PAL)، سیستم فرستنده رنگی است که در سامانه فرستنده تلویزیونی در بیشتر نقاط جهان از آن استفاده می شود. سامانه های رایج دیگر تلویزیون آنالوگ سکام یا ان تی اس سی می باشند.

پیشنهاد کاربران

A good friend or mate.

رفیق
همدم
دمخور
هم صحبت


( N )

[برق و الکترونیک]
این واژه از حرف اول واژه های انگلیسی Phase Alternating Line به معنی �خط فاز متناوب� گرفته شده که به اختصار به آن PAL ( بخوانید پال ) گفته می شود. پال نوعی سامانه سیگنال فرستنده تلویزیون رنگی است که برای صفحه نمایش 625 خطی طراحی شده و مدت زمان اسکن کامل صفحه نمایش آن 1 به 25 ثانیه است. اطلاعات رنگی روی یک موج حامل به نام برست با فرکانس4. 42 مگاهرتز در شانه عقبی سیگنال تلویزیونی مدوله ( تلفیق ) می شود تا تلویزیون های سیاه و سفید هم توانایی نمایش همان تصویر رنگی با درجات متفاوت خاکستری را داشته باشند.
در فرستنده، مدوله سازی برست در هر خط نسبت به خط قبل با 180 درجه اختلاف فاز انجام می شود. خط تاخیری در گیرنده، فاز صحیح دو مدوله سازی را با حذف کردن یکی از دو مدوله سازی در مدت زمان هر خط بازسازی می کند.
کشورهای بسیار زیادی در جهان از سامانه پال استفاده می کنند که با تغییر سامانه های تلویزیونی به دیجیتال در حال منسوخ شدن است.


کلمات دیگر: