کلمه جو
صفحه اصلی

rip


معنی : شکاف، چاک، شکافتن، پاره کردن، دریدن
معانی دیگر : جر دادن، (با فشار ناگهان) پاره کردن، گسلاندن، چاک دادن، دراندن، فتالیدن، (با چاقو یا هر چیز تیز) شکافتن، جر خوردن، پاره شدن، چاک خوردن، (عامیانه - با سرعت یا خشونت) حرکت کردن، دریدگی، چاک خوردگی، پارگی، (چوب را در امتداد آوندها) اره کردن، (با تبر و غیره) شکستن، عمل جر دادن، دریده سازی، (آشفتگی و پرموجی بخشی از دریا به واسطه ی برخورد دو رشته موج های متقابل یا برخورد یک رشته موج با بادهای مخالف) گسلاب، آدم عیاش، آدم هرزه، اسب پیر و وامانده، اسب مردنی

انگلیسی به فارسی

شکافتن، پاره کردن، دریدن، شکاف، چاک


پاره كردن، شکاف، چاک، پاره کردن، دریدن، شکافتن


انگلیسی به انگلیسی

اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: abbreviation of "requiescat in pace" (Latin); may he, or she, rest in peace.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rips, ripping, ripped
(1) تعریف: to cut open, off, or apart roughly and forcefully; tear.
مترادف: lacerate, rend, rive, sever, split, tear
مشابه: cleave, cut, gash, knife, lacerate, mangle, pull, sever, shred, slash, snag, split

- The nail ripped my shirt.
[ترجمه ترگمان] میخ لباسم رو پاره کرد
[ترجمه گوگل] ناخن پیراهن من را پاره کرد

(2) تعریف: to saw (wood) along the direction of the grain.
مشابه: saw
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: rip into, rip off
• : تعریف: to be cut open or apart roughly and vigorously; tear or split.
مترادف: split, tear
مشابه: bust, cleave, cut, rupture, shred

- The curtain will rip if you pull too hard.
[ترجمه ترگمان] اگر خیلی محکم فشار بدی پرده پاره خواهد شد
[ترجمه گوگل] اگر شما بیش از حد سخت بکشید پرده پاره خواهد شد
اسم ( noun )
مشتقات: rippable (adj.)
عبارات: let rip
(1) تعریف: the result of ripping or the place where it has occurred; tear; cut.
مترادف: gash, hole, rent, rift, slash, split, tear
مشابه: cut, gash, slash, slit, split

- He has a rip in the seat of his pants.
[ترجمه Dreambarsam] قسمت نشیمنگاه شلوار او پاره شده.
[ترجمه ترگمان] اون یه تیکه چوب زیر شلوارش رو پاره کرده
[ترجمه گوگل] او در صندلی شلوارهایش پاره شده است

(2) تعریف: an act or instance of ripping.
مترادف: slash, split, tear
مشابه: pull

- The nurse removed the bandage with a rip.
[ترجمه ترگمان] پرستار بانداژ را با پاره کرد
[ترجمه گوگل] پرستار باند را با یک پاره برداشت
اسم ( noun )
• : تعریف: a stretch or current of rough water in a river or at sea.
مشابه: slash
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person living in abandon or debauchery; reprobate.

• device that converts vector images into bit-mapped images that can be printed
protocol for managing routing of information in local area networks (computers)
tear, rent, opening caused by ripping; area of water with a strong or turbulent current; ripoff, cheat, instance of deception
tear, rend; be torn, be rent; criticize sharply, denounce
when something rips or is ripped, it is torn violently.
if you rip something away, you remove it quickly and violently.
a rip is a long cut or split in something made of cloth or paper.
if someone rips you off, they cheat you by charging too much for goods or services; an informal expression.
if you rip something up, you tear it into small pieces.
lay in rest after death (common inscription on headstones)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تلاطم
[مهندسی گاز] شکافتن، شکاف، پارگی
[زمین شناسی] گسلاب - الف) آشفتگی شدید آب، معمولاً حاصل پیوند یا برخورد جریانهای آب در دریا یا برهم کنش جریانها و بادها؛ یا در یک رود یا ناحیه نزدیک ساحل توسط جریانهایی که به سرعت بر روی یک قاعده ناهموار حرکت می کنند، می باشد. سقوط. نیز ببینید: گسلاب کشندی. گسلاب جریانی. - ب) شکل کوتاه شده ریپل (جریانها) که معمولاً بصورت جمع استفاده می شود.
[نساجی] شکاف - شکافتن - پارگی
[معدن] سقفکنی (معادن زیرزمینی)

مترادف و متضاد

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

چاک (اسم)
cut, rift, incision, slashing, scissor, tear, split, chink, slot, slit, slash, suture, fissure, kerf, rip, hack, scotch, interstice, stoma

شکافتن (فعل)
fracture, rift, dispart, excise, split, rive, pierce, chink, slot, cleave, hackle, slit, fission, rip

پاره کردن (فعل)
cut, tear, shred, rip, mangle, tear up, rend, lacerate, lancinate

دریدن (فعل)
tear, slit, rip, rend, lacerate

tear, cut


Synonyms: cleavage, gash, hole, laceration, rent, slash, slit, split


Antonyms: closure


Synonyms: burst, claw, cleave, fray, frazzle, gash, hack, lacerate, rend, rive, score, shred, slash, slit, split


Antonyms: close, sew


جملات نمونه

1. rip into
(عامیانه) به شدت مورد حمله قرار دادن،حسابی چوبکاری کردن

2. rip off
1- دزدیدن 2- مغبون کردن،سو استفاده کردن،(به کسی) انداختن

3. let her rip
(امریکا - خودمانی) ادامه دادن،بی پروا رفتن،لگام گسیختگی کردن

4. the nail made a rip in the seat of his pants
میخ در خشتک شلوارش پارگی ایجاد کرد.

5. local shopkeepers were trying to rip off the tourists
مغازه داران محل می کوشیدند مسافران را مغبون کنند.

6. He had seen the rip in the book.
[ترجمه ترگمان]او شکافی را که در کتاب بود، دیده بود
[ترجمه گوگل]او شاهد پاره شدن کتاب بود

7. If we wrote I think he would rip up the letter.
[ترجمه ترگمان]اگر ما بنویسیم فکر می کنم نامه را پاره خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر ما نوشتیم فکر می کنم او نامه را خراب کرده است

8. You mess with me, and I'll rip your head off.
[ترجمه Dreambarsam] اگه باهام دربیوفتی جِرِت میدم:>
[ترجمه ترگمان]تو با من کار می کنی و سرت را از جا می کنم
[ترجمه گوگل]تو با من غلبه می کنی، و سرت را پاره می کنم

9. She let rip about the state of the kitchen.
[ترجمه ترگمان] اون از حال رفت به حالت اول آشپزخانه
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد تا در مورد وضعیت آشپزخانه خراب شود

10. They went so far as to rip off banks in broad daylight.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا آنجا رفتند که در روز روشن بانک را پاره کنند
[ترجمه گوگل]آنها تا آنجا پیش رفتند که بانکها را در روز روشن پاره کنند

11. I felt the banner rip as we were pushed in opposite directions.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در جهت های مخالف حرکت می کردیم، بنر را حس کردم
[ترجمه گوگل]من احساس می کردم که بنر را به هم چسبیده بودیم

12. The shop tried to rip me off.
[ترجمه ترگمان] مغازه می خواست منو از جا در بیاره
[ترجمه گوگل]مغازه سعی کرد از من پاره شود

13. Turn the guitars up full and let rip.
[ترجمه ترگمان]گیتار رو کامل کن و بزن به چاک
[ترجمه گوگل]گیتار ها را به آرامی بچرخانید

14. Underneath this image of normalcy, addiction threatened to rip this family apart.
[ترجمه ترگمان]در زیر این تصویر از وضعیت عادی، اعتیاد تهدید کرد که این خانواده را از هم جدا می کند
[ترجمه گوگل]در زیر این تصویر عادی، اعتیاد تهدید شده است که این خانواده را از هم جدا کنند

15. Looking at the rip in her new dress, she flew into a rage.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به سوراخ لباس جدیدش نگاه می کرد، خشمگین شد
[ترجمه گوگل]نگاهی به پاره شدن لباس جدیدش کرد و به خشم خیره شد

16. This would cause inflation to let rip again.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که تورم دوباره ایجاد شود
[ترجمه گوگل]این موجب می شود که تورم دوباره برسد

17. What happened to your jacket? There's a big rip in the sleeve.
[ترجمه ترگمان]چه بلایی سر ژاکتت اومده؟ یک سوراخ بزرگ در آستین دارد
[ترجمه گوگل]چه اتفاقی برای جعبه شما افتاد؟ یک آستین بزرگ در آستین وجود دارد

18. The group let rip with a single from their new album.
[ترجمه ترگمان]گروه با تک آهنگ از آلبوم جدیدشان جدا شدند
[ترجمه گوگل]این گروه با تک آهنگ از آلبوم جدید خود به اشتراک گذاشته شد

Local shopkeepers were trying to rip off the tourists.

مغازه‌داران محل می‌کوشیدند مسافران را مغبون کنند.


He was so angry he ripped his own collar.

از شدت خشم یقه‌ی خود را چاک داد.


They had ripped half of the poster off the wall.

نیمی از پوستر را از دیوار جر داده بودند.


As she had no scissors, she ripped the cloth in half.

چون قیچی نداشت پارچه را از وسط جر داد.


She ripped the stitches of the skirt with a pair of scissors.

بخیه‌ی دامن را با قیچی شکافت.


The sack ripped and the apples fell to the ground.

کیسه پاره شد و سیب‌ها بر زمین افتادند.


A new jeep came ripping up the shore.

یک جیپ نو به سرعت تمام در ساحل ظاهر شد.


The nail made a rip in the seat of his pants.

میخ در خشتک شلوارش پارگی ایجاد کرد.


اصطلاحات

let her rip

(امریکا - عامیانه) ادامه دادن، بی‌پروا رفتن، لگام گسیختگی کردن


rip into

(عامیانه) به شدت مورد حمله قرار دادن، حسابی چوبکاری کردن


rip off

1- دزدیدن 2- مغبون کردن، سوء استفاده کردن، (به کسی) انداختن


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Rested In Peace
موضوع: عمومی
این کلمه مخفف بر روی سنگ قبر مسیحیان نوشته می شود و به معنی آرام گرفته در صلح و آرامش می باشد

پیشنهاد کاربران

rip your back
پشتتو جر میدم

درسته که معنی جابجایی و پاره کردن رو میده. ولی وقتی روی قبر دیده میشه مخفف rest in peace هست که یعنی در ارامش بخاب، یا در ارامش بخاب رفته، خودمون میگیم روحش شاد. اونا میگن در صلح و ارامش فارغ از دنیا استراحت میکنه

جناب مسعود خان درست میگن. . . در لانگمن هم بدون ed آمده
Rest In Peace


به معنی پاره کردن

Rest in peace
برای تسلیت استفاده می شود و روی سنگ قبر مسیحیان نوشته می شود

به معنی آرام گرفته در صلح و آرامش هم هست

Rest In Peace
خدا رحتمش کند

What happened to your jacket? There's a big rip in the sleeve
پاره شدن/شکافتن آستین لباس

The children ripped open the presents excitedly

پاره کردن

ripped میتونه معنی سیکس پک روی شکم هم بده یا اندام خیلی ورزیده
مثلا این جمله
) که سیکس پک داره یا اندام ورزیده ای داره ) under his longed covered clothes i had always known he was ripped

Rest In Peace روحش قرین آرامش باشد. ( برای تسلیت گفتن ب کسی به کار می رود )

( کامپیوتر ) کپی کردن عکس و فیلم از CD یا DVD بر روی کامپیوتر

در آرامش خوابیده


ب معنی مردن و ارام گرفتن و صلح و ارامش هم هست ک بر روی سنگ قبر مسحیان نوشته میشه

به معنی استراحت و آرام گرفتن در آرامش و صلح می باشد و به اصطلاح 《روحش شاد》میباشد

به معنا rested in pease دوستان ed که کلمه گذشته است را فراموش نکنیم ما داریم میگیم مرده یعنی گذشته پس ed میگیره مخففش هم که میدونیم r. i. p معنیش هم در فارسی میشه استراحت در ارامش ( و صلح و امنیت ) این جمله بیشتر بر روی سنگ قبر مسیحیان دیده میشود و به گونه ای تبدیل به یک فرهنگ مانند فرهنگ های مسلمانان شوده است و دیدن این نوشتار بر روی سنگ قبر ان ها چیز عجیبی نیست

● جر دادن
rip to somebody یعنی روحش قرین رحمت، روحش شاد
مثلا rip to Ali
که rip مخفف rested in peace میباشد

مستر پارسا و آقای میثم علیزاده
rested اشتباه هست، و شما قبلش باید یک سرچ انجام می دادید.
این برای گذشته نیست، و جمله ای دعایی برای آینده است. تو مایه های May he/she rest in peace. ویکیپدیا رو چک کنین در این رابطه.
The phrase "Rest in peace", RIP. . . is sometimes used in traditional Christian services and prayers. . . to wish the soul of a decedent eternal rest and peace.

( با دست، چیزی را به سرعت و با خشونت ) کشیدن و خارج کردن
He ripped off his tie.
We ripped the old carpeting off the stairs.
Half of the house was ripped away in the explosion.

به معنای باد معده هم هست
He just let one rip

I could rip her a new one
میتونم جر و واجرش کنم.

The Routing Information Protocol ( RIP ) is an older routing protocol that identifies distances between routers. RIP is an application layer protocol.

کپی کردن ( عکس، صدا، اهنگی، . . . ) برروی کامپیوترخود ( ازجایی )

1.
tear something up/apart = rip something : پاره کردن
2.
Used to indicate that a plan or idea has fallen through. and To say when someone says sumthing stupid. used in response to an unfortunate but mild problem : گندش بزنن
وقتی باید بگی که یه حسی اینطوری داشتی: پززز! آقا رو باش! - وقتی داری تمام تلاشتو میکنی که نخندی، ولی هوا از دماغت نشت میکنه میتونی تو اینجور موقعیتا بگی RIP!
E 1.
Stupid person : "Chris Rock was in Rush Hour"
Person 2: "RIP. . . that was chris tucker, stupid" وای سوتی رو! ای خنگ خدا - بدبخت!
Stupid person : "ow. . "
E 2
Person A: "Hey man, are we going to the mall today?"
Person B: "Nahh, it's my grandma's birthday so my family wants me to come to see her. "
Person A: "Dammit. "
Person C: "rip" چه بدشانسی ای - گندش بزنن
E 3.
Person A: "Yo, we gunna make those grilled cheese sandwiches?"
Person B: "Ahh we could have but I forgot the cheese. "
Person A: "rip" چه بدشانسی ای - گندش بزنن

rip ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: شکافت
تعریف: تلاطم آب حاصل از برهم کنش جریان ها و باد

نا منظم کار کردن موتور اتومبیل در اثر اختلال در برق خودرو. ریپ زدن هم گفته می شود.


کلمات دیگر: