کلمه جو
صفحه اصلی

lamp


معنی : چراغ، لامپ، فانوس، لامپا، جراغ، درخشیدن
معانی دیگر : چراغ (نفتی یا الکلی با فتیله)، چراغ برق (یا گازی)، (مجازی) سرچشمه(ی دانش یا الهام و غیره)، لامپ (light bulb هم می گویند)، چراغ و پایه ی آن، جا چراغی، (شعر قدیم) خورشید، ماه، ستاره، (قدیمی - خودمانی - جمع) چشمان، چراه

انگلیسی به فارسی

جراغ، لامپ


چراغ، لامپ، فانوس، لامپا، جراغ، درخشیدن


لامپ، چراغ، لامپا، فانوس، درخشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device that provides an artificial source of light.
مترادف: light
مشابه: flashlight, illuminant, lantern

(2) تعریف: a similar device that emits heat or radiation.
مشابه: sunlamp

- a sun lamp
[ترجمه ترگمان] یک لامپ آفتابی
[ترجمه گوگل] لامپ خورشیدی

(3) تعریف: something that provides mental illumination, such as a person's wisdom.
مشابه: inspiration, light

• device which is a source of artificial light; device which emits heat; someone or something which is a source of inspiration
a lamp is a light that works by using electricity or by burning oil or gas.

دیکشنری تخصصی

[سینما] چراغ / لامپ - لامپ پروژکتور - نام کلی برای منابع مصنوعی نور
[عمران و معماری] لامپ - چراغ
[برق و الکترونیک] لامپ
[مهندسی گاز] چراغ، لامپ
[زمین شناسی] چراغ،لامپ، پوشش الکتریکی که برای قابل رویت شدن پوشیده می شود .

مترادف و متضاد

lantern


Synonyms: beacon, flashlight, gas lamp, gaslight, hurricane lamp, kerosene lamp, light, searchlight, torch


چراغ (اسم)
light, headlight, lamp

لامپ (اسم)
valve, tube, lamp

فانوس (اسم)
light, lantern, torch, lamp, lanthorn, safelight

لامپا (اسم)
lamp

جراغ (اسم)
lamp

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

جملات نمونه

fluorescent lamp

چراغ (یا لامپ) فلورسنت


Alladdin's magic lamp

چراغ جادوی علاالدین


an electric lamp

چراغ الکتریکی


a gas lamp

چراغ گاز(ی)


Let truth be the lamp at your feet.

بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.


1. a lamp good to read by
چراغی که برای خواندن خوب است

2. fluorescent lamp
چراغ (یا لامپ) فلورسنت

3. spirit lamp
چراغ الکل سوز

4. a burnt-out lamp
لامپ سوخته

5. a gas lamp
چراغ گاز(ی)

6. a pinup lamp
چراغ دیواری (قابل اتصال به دیوار)

7. a table lamp
چراغ میز

8. alladdin's magic lamp
چراغ جادوی علاالدین

9. an electric lamp
چراغ الکتریکی

10. butterflies whirl around the lamp
پروانه ها دور لامپ پرواز می کنند.

11. let truth be the lamp at your feet
بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.

12. the reservoir of a kerosene lamp
مخزن چراغ نفتی

13. millions of mosquitoes were flying around the lamp
هزاران هزار پشه دور چراغ پرپر می زدند.

14. The lamp gave out a harsh light.
[ترجمه R.m] چراغ نور خشکی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]چراغ به شدت نور را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]لامپ یک نور شدید را به نمایش گذاشت

15. The Night Rider lamp has been designed to conform to new British Standard safety requirements.
[ترجمه ترگمان]چراغ شب سوار برای مطابقت با الزامات استاندارد جدید استاندارد بریتانیا طراحی شده است
[ترجمه گوگل]لامپ شب رایدر طراحی شده است که با الزامات ایمنی جدید استاندارد بریتانیا مطابقت داشته باشد

16. The sun, a lamp, or an electric heater all warm us by radiation.
[ترجمه ترگمان]خورشید، یک لامپ، یا بخاری برقی همه ما را با تشعشع گرم می کند
[ترجمه گوگل]خورشید، یک لامپ، یا یک بخاری برقی، ما را با تابش گرم می کند

17. The lamp swung in the breeze.
[ترجمه ترگمان]چراغ در نسیم تکان می خورد
[ترجمه گوگل]چراغ روشن شد

18. The lamp suddenly went out, leaving us in darkness.
[ترجمه ترگمان]چراغ ناگهان خاموش شد و ما را در تاریکی تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]لامپ به طور ناگهانی رفت و ما را در تاریکی قرار داد

19. She switched on the bedside lamp.
[ترجمه ترگمان]چراغ کنار تختش را روشن کرد
[ترجمه گوگل]او لامپ کنار تخت را روشن کرد

20. The pressure lamp lit up the tent.
[ترجمه ترگمان]چراغ فشار چادر را روشن کرد
[ترجمه گوگل]چراغ فشار چادر را روشن کرد

21. The lamp gave out a faint glow.
[ترجمه ترگمان]چراغ خاموش شد
[ترجمه گوگل]این لامپ نور خفیفی را به وجود آورد

پیشنهاد کاربران

آباژور
چراغ: light

لامپ یا چراغ

چراغ خواب، چراغ رو میزی

چراغ گازی،
چراغ ( نفتی یا الکلی با فتیله ) ،
فانوس

The lamp caught fire and set light to the curtains

فانوس، چراغ نفتی


کلمات دیگر: