کلمه جو
صفحه اصلی

daylight


معنی : روز روشن، روشنی روز
معانی دیگر : روشنایی روز، نور خورشید، پگاه، برآمدن خورشید، سپیده دم، فجر، سحر، طلوع خورشید، (مجازی) پایان (کار یا دردسر)، روشن کردن

انگلیسی به فارسی

روشنی روز، روز روشن، روشن کردن


نور روز، روز روشن، روشنی روز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the light of the day, or the time that the sky is or becomes light.
متضاد: dark, darkness
مشابه: light

- After being in the dark movie theater, the daylight seemed blinding.
[ترجمه ترگمان] بعد از آن که در سالن تاریک سینما ماند، روشنایی روز کور به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه در سینما تاریک بود، نور روز به نظر خیره کننده بود
- Bats are not seen outside the cave during daylight.
[ترجمه ترگمان] خفاش ها در روشنایی روز بیرون غار دیده نمی شوند
[ترجمه گوگل] خورشید در طول روز در خارج از غار دیده نمی شود
- The farmer is always up before daylight.
[ترجمه ترگمان] کشاورز همیشه قبل از طلوع آفتاب بیدار می شود
[ترجمه گوگل] کشاورز همیشه قبل از نور روز است

(2) تعریف: wide public notice.

- These crimes were not brought into the daylight until years later.
[ترجمه ترگمان] این جنایات تا سال ها بعد به روشنایی روز کشیده نشده بودند
[ترجمه گوگل] این جنایات تا چند سال بعد به نور روز نرسید

(3) تعریف: (pl.) wits; senses.

- That noise scared the daylights out of me.
[ترجمه ترگمان] این صدا برق ازسر من بیرون زد
[ترجمه گوگل] این سر و صدای نور روز را از من دور کرد
صفت ( adjective )
• : تعریف: relating to daylight.

- The park is only open during daylight hours.
[ترجمه ترگمان] پارک فقط در عرض روز روشن میشه
[ترجمه گوگل] پارک فقط در طول روز روشن است

• light of day
daylight is the light during the day, or the time of day when it is light.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] نور روز، نور طبیعی
[آب و خاک] روشنایی روز
[سینما] روشنایی روز - نور روز
[نساجی] نور روز

مترادف و متضاد

روز روشن (اسم)
day, daylight

روشنی روز (اسم)
day, daylight

light part of 24 hours


Synonyms: aurora, dawn, day, daybreak, daytime, during the day, light, light of day, sunlight, sunrise, sunshine


Antonyms: darkness, evening, night, sunset


جملات نمونه

We left the harbour three hours before daylight.

سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.


1.
روشنایی روز

2. daylight robbery
(عامیانه - بیشتر در مورد رستوران و غیره ) دزدی سرگردنه

3. broad daylight
روز روشن

4. broad daylight
1- روز روشن

5. in clear daylight
در روز روشن

6. dawn verging into daylight
سحرگاهی که دارد روز روشن می شود

7. scare the living daylight out of someone
حسابی ترساندن،زهره ی کسی را آب کردن

8. scare the living daylight out of someone
کسی را بسیار ترساندن (زهره ترک کردن)

9. there is still enough daylight to read a newspaper by
هنوز آنقدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.

10. the robbery was committed in broad daylight
دزدی در روز روشن انجام شد.

11. we left the harbour three hours before daylight
سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.

12. in summertime there are two more hours of daylight
در تابستان روشنایی دو ساعت بیشتر است.

13. the color of this cloth looks lighter in daylight
رنگ این پارچه در روشنایی روشن تر به نظر می رسد.

14. we have suffered much hardship, but i see daylight ahead
خیلی سختی کشیده ایم ولی من آینده را روشن می بینم.

15. People can go out to work in the daylight hours and then come to night school in the evening.
[ترجمه ترگمان]مردم می توانند در ساعات روز کار کنند و بعد از ظهر به مدرسه شبانه بروند
[ترجمه گوگل]مردم می توانند در ساعات روز به روز کار کنند و سپس شب به مدرسه شبانه بروند

16. He was robbed in broad daylight.
[ترجمه ترگمان]در روز روشن دزدی کرده بود
[ترجمه گوگل]او در روز روشن غارت شد

17. The park is open to the public during daylight hours .
[ترجمه ترگمان]این پارک در ساعات روز در معرض دید عموم قرار دارد
[ترجمه گوگل]پارک در طول روزهای شبانه به عموم مردم است

18. I prefer to work in natural daylight.
[ترجمه ترگمان]من ترجیح میدم تو روشنایی طبیعی کار کنم
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم در نور روز کار کنم

19. A little daylight was filtering through the curtains.
[ترجمه ترگمان]نور ضعیفی از لای پرده ها رد شد
[ترجمه گوگل]روزمرگی کمی از طریق پرده ها فیلتر شد

20. Drugs are sold unashamedly in broad daylight.
[ترجمه ترگمان]مواد توی روز روشن بدون هیچ شرمندگی فروخته میشن
[ترجمه گوگل]مواد مخدر به طور ناخودآگاه در روز روشن فروخته می شود

21. By daylight the fire was almost under control.
[ترجمه ترگمان]در روشنایی روز آتش تقریبا تحت کنترل بود
[ترجمه گوگل]در روز روشن، آتش تقریبا تحت کنترل بود

The color of this cloth looks lighter in daylight.

رنگ این پارچه در روشنی روز روشن‌تر به نظر می‌رسد.


In summertime there are two more hours of daylight.

در تابستان روشنایی دو ساعت بیشتر است.


There is still enough daylight to read a newspaper by.

هنوز آنقدر روشنایی روز هست که بتوان روزنامه خواند.


We have suffered much hardship, but I see daylight ahead.

خیلی سختی کشیده‌ایم؛ ولی من آینده را روشن می‌بینم.


The robbery was committed in broad daylight.

دزدی در روز روشن انجام شد.


اصطلاحات

broad daylight

1- روز روشن


broad daylight

2- آشکار


daylight robbery

(عامیانه - بیشتر در مورد رستوران و غیره ) دزدی سرگردنه


knock (or beat) the living daylights out of someone

(عامیانه) حسابی کتک زدن، لت و پار کردن


scare the living daylight out of someone

حسابی ترساندن، زهره‌ی کسی را آب کردن


پیشنهاد کاربران

نور مهتابی ( لامپ مهتابی )

روز روشنایی

در صنعت تزریق پلاستیک: حداکثر فاصله بین دو صفحه ثابت و متحرک قالب

Daylight =The maximum distance between the stationary and moving platens

منبع: کتاب ARBURG Practical Guide to Injection Moulding, 2nd Edition صفحه 31

فاصله یا تفاوت قابل توجه


کلمات دیگر: