کلمه جو
صفحه اصلی

junior


معنی : کم، تازهتر، صغیر، اصغر، زودتر
معانی دیگر : کهتر، کوچک (در برابر: مهتر یا بزرگ senior) (در پس برخی نام ها می آید ـ مخفف آن: .jr)، دون پایه، تازه کار، تازه استخدام، کم سابقه، کوچکتر، خرده پا، متاخر، پسین، وابسته به زمان های اخیر، پسینی، (متشکل از اعضای جوانتر گروه یا اداره و غیره) جوان، برای جوانان، فرعی، ثانوی، دارای نقش ثانوی، کهین، (امریکا و کانادا) دانشجوی سال سوم دانشگاه، وابسته به سال سوم یا دانشجوی سال سوم، دانشجوی کلاس یازدهم دبیرستان، وابسته به سال ماقبل آخر دانشگاه یا دبیرستان، فرزند ذکور، پسر، (جامه) لباس دخترانه، لباس ویژه ی زن های ریزه اندام، پیراهن بالاتنه کوتاه (ویژه ی دخترها)، موخر، دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان

انگلیسی به فارسی

دون‌پایه، تازه‌کار، تازه استخدام، کم‌سابقه، کوچکتر، خرده‌پا، اصغر، موخر، کم


دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان


جوان، تازهتر، صغیر، اصغر، کم، زودتر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: younger (used especially in abbreviated form after the name of a son having the same name as his father).
متضاد: senior
مشابه: young, younger

- William Callahan Junior bore little resemblance to his namesake.
[ترجمه ترگمان] و یلی ام بنکس جونیور، شباهت کمی به اسم هم داشت
[ترجمه گوگل] ویلیام کالاهان جنرال کمی شباهت به نامزدش داشت
- John Smith, Jr., will inherit the entire estate of his father, John Smith, Sr.
[ترجمه ترگمان] جان اسمیت پسر که تمام املاک پدرش، جان اسمیت، پدر را به ارث می برد
[ترجمه گوگل] جان اسمیت، جونیور، تمام املاک پدرش، جان اسمیت، ارشد را به ارث برده است

(2) تعریف: of lower position, rank, or standing; of more recent appointment or shorter tenure.
متضاد: senior, superior
مشابه: associate, inferior, lesser, lower, minor, petty, second-string, secondary, subaltern, subordinate

- The company's junior executives hope to climb the corporate ladder.
[ترجمه ترگمان] مدیران جوان این شرکت امیدوارند که از نردبان شرکت بالا بروند
[ترجمه گوگل] مدیران اجرایی شرکت امیدوارند از نردبان شرکت صعود کنند

(3) تعریف: in U.S. colleges and schools, of the class above sophomore and below senior; third year.

- Her grades have been much better now that she's in her junior year.
[ترجمه راهیل] نمره هایش از سال اولی که وارد دبیرستان شده بود خیلی بهتر شده بود.
[ترجمه ناناص] نمره هایش از اونموقعی که در سال های جوانی بود خیلی بهتر شده
[ترجمه ترگمان] حالا نمره هاش خیلی بهتر شده
[ترجمه گوگل] نمرات او اکنون بسیار بهتر از او بوده است
اسم ( noun )
(1) تعریف: one who is younger than another.
متضاد: senior

- He is my junior by five years.
[ترجمه ناناص] او پنج ساله که بچه ی منه
[ترجمه ترگمان] اون پنج ساله که بچه منه
[ترجمه گوگل] او پنج سال سن دارد

(2) تعریف: one who is lower in rank or more recent in appointment.
مترادف: assistant
متضاد: senior, superior
مشابه: associate, inferior, rookie, secondary, subordinate

- He's not my boss; he's my junior!
[ترجمه Arash] او رئیس من نیست، او زیردست من است!
[ترجمه ترگمان] او رئیس من نیست، بچه من است!
[ترجمه گوگل] او رئیس من نیست او جوان من است!

(3) تعریف: in U.S. schools and colleges, a student in the third year of study in a four-year degree program.

- You need to get good grades as a junior if you plan to apply to college the next year.
[ترجمه ترگمان] اگر قصد دارید سال بعد از کالج درخواست بدهید، باید نمرات خوبی بگیرید
[ترجمه گوگل] اگر قصد دارید در سال آینده برای تحصیل در کالج درخواست تحصیلات خود را به عنوان مدرک تحصیلی بدست آورید، باید بدانید
- She's a junior, but she's going out with a senior.
[ترجمه ترگمان] او دانش آموز سال سوم است، اما با یک دانش آموز سال آخر بیرون می رود
[ترجمه گوگل] او جوان است، اما او با یک ارشد بیرون می رود

• younger person; one having a lower rank or position; new arrival, one recently admitted; student in a class which is next below the last year
younger (placed after a name to indicate the younger of two who have the same name, esp. a father and son); having a lower rank or position; more recently admitted; of or belonging the class which is next below the last year (of a student)
someone who is junior holds a position that is less important than others in an organization or profession. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. police officers later blamed their juniors.
if you are someone's junior, you are younger than they are.
when there are two people in one family who have the same name, junior is sometimes used after the younger person's name in order to prevent confusion.
in the united states, a student in the third year of a high school or university course is called a junior.

دیکشنری تخصصی

[سینما] چراغ 2 کیلو واتی - چراغ متغیر جونیور (2 کیلووات )
[ریاضیات] کوچکتر، کهتر

مترادف و متضاد

کم (صفت)
slight, light, small, little, rare, skimp, scant, low, scarce, infrequent, remote, marginal, exiguous, sparing, scanty, junior, scrimpy

تازه تر (صفت)
junior

صغیر (صفت)
lowly, minor, underage, junior, lesser

اصغر (صفت)
minor, junior, lesser, less

زودتر (صفت)
junior, sooner

subordinate, younger


Synonyms: inferior, lesser, lower, minor, second, secondary, second-string


Antonyms: elder, older, senior


جملات نمونه

1. a junior clothing store
فروشگاه لباس های دخترانه

2. a junior course in mathematics
کلاس ریاضی ویژه ی سال سوم

3. a junior sophister
دانشجوی سال دوم

4. some junior members of the staff
برخی از کارمندان سطح پایین

5. the junior author of an etymological study
نویسنده ی کهین یک پژوهش در واج ریشه شناسی

6. the junior senator from iowa
سناتور نوپا از (ایالت) آیوا

7. one's junior
1- کسی که از آدم کم سن تر است،کوچکتر از شخص

8. a worthwhile junior novel
رمان به درد خوری برای جوانان

9. one of our company's junior employees
یکی از کارمندان جز شرکت ما

10. when i was a junior in college
وقتی که در سال سوم دانشگاه بودم

11. a senior partner and two junior partners
یک شریک ارشد و دو شریک کم سابقه تر

12. he fought with an officer one grade his junior
او با افسری که یک درجه (از او) پایین تر بود دعوا کرد.

13. An ensign is a junior officer in the United States Navy.
[ترجمه ترگمان]An یک افسر جوان در نیروی دریایی ایالات متحده است
[ترجمه گوگل]نیروی دریایی یک افسر جوان در نیروی دریایی ایالات متحده است

14. He is my classmate of junior middle school.
[ترجمه ترگمان]او همکلاسی من در دبیرستان junior است
[ترجمه گوگل]او همکلاسی من در مدرسه راهنمایی است

15. I couldn't transfer all my credits from junior college.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم تمام credits را از دانشکده کوچک تر منتقل کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تمام اعتباراتم را از دانشکده ی جوانان منتقل کنم

16. Junior nurses usually work alongside more senior nurses.
[ترجمه ترگمان]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد بیشتری کار می کنند
[ترجمه گوگل]پرستاران جوان معمولا در کنار پرستاران ارشد کار می کنند

17. Junior and middle-ranking civil servants have pledged to join the indefinite strike.
[ترجمه ترگمان]کارمندان عالی رتبه جامعه مدنی وعده داده اند که به این اعتصاب نامحدود بپیوندند
[ترجمه گوگل]کارمندان مدیترانه و مدرن متعهد به پیوستن به اعتصاب نامحدود هستند

18. He is several years junior to Mrs Cooper.
[ترجمه ترگمان]او چندین سال از خانم کوپر فاصله دارد
[ترجمه گوگل]او چندین سال دارد تا خانم کوپر

19. We could give the job to somebody junior.
[ترجمه ترگمان] میتونیم شغل رو به یه نفر سوم بدیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم کار را به کسی که جوان تر است، بدهیم

20. 18 new junior ministers were inducted into the government.
[ترجمه ترگمان]۱۸ تن از وزرای جدید تازه وارد به دولت وارد شدند
[ترجمه گوگل]18 وزیر کوچک جوان به دولت منتقل شدند

21. Junior doctors often have to work a gruelling 100-hour week.
[ترجمه ترگمان]پزشکان جوان اغلب باید یک هفته خسته کننده ۱۰۰ ساعته کار کنند
[ترجمه گوگل]پزشکان جوان اغلب مجبور به کار یک ساعت شلوغی 100 ساعته هستند

22. She's quite junior in the organization.
[ترجمه fatiw] او در سازمان بسیار جوان است
[ترجمه ترگمان]او کاملا تازه در سازمان است
[ترجمه گوگل]او بسیار جوان در سازمان است

23. Cash Junior made a full-frontal assault/attack on Hollywood's 'moral delinquency'.
[ترجمه ترگمان]\"نقد نوجوانان\" حمله \/ حمله همه جانبه ای را به بزهکاری اخلاقی هالیوود انجام داد
[ترجمه گوگل]پول نقد یک حمله / حمله به تحرکات اخلاقی هالیوود را انجام داد

one of our company's junior employees

یکی از کارمندان جز شرکت ما


a junior-lien bond

سند قرضه‌ی متأخر


a worthwhile junior novel

رمان به درد خوری برای جوانان


Jason Robards Sr. and his son, Jason Robards Jr., both attended the party.

هم جیسون روباردز مهتر (پدر) و هم پسرش جیسون روباردز کهتر (پسر) در مهمانی حضور داشتند.


a senior partner and two junior partners

یک شریک ارشد و دو شریک کم‌سابقه‌تر


some junior members of the staff

برخی از کارمندان سطح پایین


the junior senator from Iowa

سناتور نوپا از (ایالت) آیوا


the junior author of an etymological study

نویسنده‌ی کهین یک پژوهش در واج‌ریشه‌شناسی


In summer months, Junior goes to his grandfather's farm.

در ماه‌های تابستان پسرم به مزرعه‌ی پدربزرگش می‌رود.


a junior clothing store

فروشگاه لباس‌های بچگانه


When a man enters, his juniors stand up.

وقتی‌ که شخصی وارد می‌شود، کوچک‌ترها به پا می‌خیزند.


He fought with an officer one grade his junior.

او با افسری که یک درجه (از او) پایین‌تر بود، دعوا کرد.


when I was a junior in college

وقتی که در سال سوم دانشگاه بودم


a junior course in mathematics

کلاس ریاضی ویژه‌ی سال سوم


a party for juniors only

یک مهمانی فقط برای سال سومی‌ها


اصطلاحات

one's junior

1- کسی که از آدم کم‌سن‌تر است، کوچک‌تر از شخص


one's junior

2- (از نظر مقام یا درجه) مادون، پایین‌تر


پیشنهاد کاربران

( حقوق ) کار آموز وکالت

داداش کوچک

دانشجوی سال سوم دانشگاه

تازه کار

a doctor junior
a staff junior




به معنی دوره اول متوسطه و یا همان راهنمایی ( هفتم ، هشتم ، نهم )

realiting to young people


به معنای پسر
مثلا George w Bush junior
یعنی جرج دبلیو بوش پسر

George W. Boush , Jr ::: جورج بوش پسر ( junior )

George W. Boush , Sr :::جورج بوش پدر ( senior. )


دانشجوی سال سوم


جوانتر - جوان

a junior high school is for children who are between 12 and 15

متوسطه ی اول


جیمز مدیسون جونیور ( به انگلیسی: James Madison, Jr. ) ( زاده ۱۶ مارس ۱۷۵۱ - درگذشته ۲۸ ژوئن ۱۸۳۶ ) متولد ایالت ویرجینیا سیاست مدار آمریکایی که چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا از ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۷ بود

جوانان

تازه وارد/تازه استخدام شده /دانشجوی تازه پذیرفته شده

مبتدی

سطح پایین


کلمات دیگر: