کلمه جو
صفحه اصلی

jib


معنی : وقفه، حرف، ارواره، دهان، لب زیرین، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن
معانی دیگر : (در جرثقیل و غیره) بازویی، بازوی گردان، بازوی متحرک، (کشتی بادبان دار) بادبان سه گوش جلو کشتی، جهت بادبان های جلوی کشتی را عوض کردن، (بادبان را) از یک سو به سوی دیگر چرخاندن، (به ویژه در مورد اسب) یکه خوردن، رموک شدن (مثلا به خاطر دیدن چیزی)، رم کردن، بی میلی نشان دادن، خودداری کردن، پرهیزیدن، (از جای خود) جم نخوردن، باز ایستادن، جلو نرفتن، پس کشیدن، (جانور و گاهی انسان) رموک، زود رم، چموش، پس زنی

انگلیسی به فارسی

بادبان سه گوش جلو کشتی، لب زیرین، دهان، حرف،ارواره، نوسان کردن، واخوردن، پس زنی، وقفه


جیب، دهان، لب زیرین، حرف، وقفه، ارواره، بادبان سه گوش جلو کشتی، واخوردن، نوسان کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various triangular sails, usu. in the foresection of a sailing vessel.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or attached to a jib.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: jibs, jibbing, jibbed
• : تعریف: to shift (a sail) from one side to the other while sailing before the wind; jibe.
اسم ( noun )
• : تعریف: the boom of a derrick or crane.

• triangular forward sail (nautical); arm of a crane; uncooperative animal
balk, refuse to move forward (as of an animal); avoid, procrastinate
if a horse or donkey jibs, it stops suddenly and refuses to continue.
if you jib at something, you are unwilling to do it or to accept a new situation; an old-fashioned expression.

دیکشنری تخصصی

[سینما] بازوی جرثقیل
[عمران و معماری] بازو - بازوی متحرک جرثقیل

مترادف و متضاد

وقفه (اسم)
suspension, abeyance, break, pause, interval, hiatus, standstill, cease, paralysis, stick, gap, station, timeout, caesura, chasm, jib, deadlock, desuetude

حرف (اسم)
word, particle, speech, talk, say, aitch, letter, yap, blabbermouth, jib, grapheme

ارواره (اسم)
jaw, mandible, maxilla, chin, jib, chops

دهان (اسم)
chop, gob, throat, mouth, neb, snout, mug, gam, jib, os

لب زیرین (اسم)
jib

بادبان سه گوش جلو کشتی (اسم)
jib

واخوردن (فعل)
jib

نوسان کردن (فعل)
swing, oscillate, vacillate, fluctuate, vibrate, jib, waver

جملات نمونه

1. cut of one's jib
(عامیانه) ظاهر شخص،طرز لباس پوشیدن

2. We set the flying jib and cracked on.
[ترجمه ترگمان]بادبان بزرگ را تکان دادیم و به راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما پرواز پرتاب را تنظیم کردیم و درهم شکسته شدیم

3. A large jib used on a racing yacht.
[ترجمه ترگمان] یه قایق بزرگ که روی یه قایق تفریحی استفاده میشه
[ترجمه گوگل]جابجایی بزرگ در قایق بادبانی مسابقه ای استفاده می شود

4. Steel structures are jib and A-frame, slewing platform and gantry frame.
[ترجمه ترگمان]سازه های فولادی به سمت پایین قرار دارند و یک قاب (کادر)، سکوی slewing و frame از آن استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]سازه های فلزی شامل چارچوب و چارچوب A-frame، platform forklift و قاب فرعی می باشد

5. This is popularly called sailing under "jib and jigger"—the jigger being an old square-rigger term for the aft-most mast flying a triangular sail.
[ترجمه ترگمان]این به طور عام در حال شنا کردن تحت عنوان \"jib و jigger\" نامیده می شود - the که یک اصطلاح قدیمی مربع برای کشتی است - بیشتر دکل در حال پرواز با یک بادبان سه گوش است
[ترجمه گوگل]این به معنای قایقرانی به نام 'jib, jigger' نامیده می شود - jigger یک اصطلاح مربعی قدیمی است که برای مشت آستانه پرواز با بادبان مثلثی است

6. As the boat approached we could see its jib more clearly.
[ترجمه ترگمان]همان طور که قایق نزدیک می شد، بادبان سه گوش آن را واضح تر می دید
[ترجمه گوگل]همانطور که قایق نزدیک بود ما می توانیم آن را واضح تر ببینیم

7. Overbrace jib crane with adjustable hoist. Swing range can be shown.
[ترجمه ترگمان]تیرک افقی Overbrace با سر بلند قابل تنظیم است محدوده Swing می تواند نشان داده شود
[ترجمه گوگل]جرثقیل بالابر با بالابر قابل تنظیم بیش از حد دامنه چرخش می تواند نشان داده شود

8. Coleman enclosed track jib cranes are trussed booms mounted on a pivot to allow for boom rotation. The pivot location can be on a floor mounted pedestal, ceiling mounted pedestal, or a wall bracket.
[ترجمه ترگمان]کلمن محوطه محصور در جرثقیل های اصلی به طور ناگهانی در یک محور نصب می شود تا به چرخش ناگهانی کمک کند مکان محور می تواند بر پایه ستون نصب، پایه نصب سقف، یا یک پایه دیوار نصب شود
[ترجمه گوگل]جرثقیل های جرثقیل محوطه کولمن محاصره شده است که بر روی یک محور نصب شده اند تا اجازه چرخش رونق داده شود مکان محوری می تواند بر پایه پایه کف، پایه نصب شده روی سقف یا یک دیوار براکت باشد

9. With structural design of the hoist jib, analysis and calculation are made in such aspects as material, type of the box type section, and the local stability of the web plate.
[ترجمه ترگمان]با طراحی ساختاری of hoist، آنالیز و محاسبه در این ابعاد به عنوان ماده، نوع جعبه نوع جعبه و پایداری محلی صفحه وب انجام می شود
[ترجمه گوگل]با طراحی ساختاری بالابر بالابر، تجزیه و تحلیل و محاسبه در جنبه هایی مانند ماده، نوع بخش جعبه و پایداری محلی صفحات وب ساخته می شود

10. After manufacture, the sections of the mast and jib are linked by pin shafts and all have exchangeability for installation.
[ترجمه ترگمان]پس از ساخت، بخش هایی از تیرک و تیرک افقی با میله سوزن متصل شده اند و همه آن ها برای نصب آماده شده اند
[ترجمه گوگل]پس از ساخت، بخش های ماست و انبردست با شفت های پین مرتبط می شوند و همه آنها قابلیت تعویض برای نصب دارند

11. And you want a jib in radio ? shouldn't you be at school?
[ترجمه ترگمان]و تو هم تو رادیو گوش میدی؟ تو نباید تو مدرسه باشی؟
[ترجمه گوگل]و شما می خواهید یک راک در رادیو بگذارید؟ آیا نباید در مدرسه باشید؟

12. I must say I didn't like the cut of his jib.
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که من از بریدن سر او خوشم نیامد
[ترجمه گوگل]من باید بگویم من از برش کمان او را دوست ندارم

13. The staff don't mind the new work schedule but they would jib at taking a cut in wages.
[ترجمه ترگمان]کارکنان برنامه کار جدید را در نظر نمی گیرند، اما آن ها در گرفتن یک برش در دستمزدها به سمت پایین ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]کارکنان برنامه کاری جدیدی را نمی فهمند، اما در صورت کاهش حقوق و دستمزد، آنها را می کشد

14. But possibly because he had noted how Conner had lost a protest in mirror-image circumstances, he dropped his jib.
[ترجمه ترگمان]اما احتمالا به این دلیل که او به این نکته اشاره کرده بود که چگونه Conner در شرایط تصویر - تصویری اعتراض خود را از دست داده است، او jib را رها کرد
[ترجمه گوگل]اما احتمالا به این خاطر که او اشاره کرده بود که چگونه کنر در اعتراض به شرایط آینه از دست رفته است، او خود را گم کرده است

The horse jibbed at a snake.

اسب با دیدن مار رم کرد.


She jibbed on singing because the men were there.

چون مردها آنجا بودند از آواز خواندن امتناع کرد.


اصطلاحات

cut of one's jib

(عامیانه) ظاهر شخص، طرز لباس پوشیدن


پیشنهاد کاربران

Jib door
دری که در حالت بسته غیر قابل تشخیص و مخفی است


کلمات دیگر: