معنی : خسیس، سفت، ژرف، سخت، دشوار، سخت گیر، فربه، زمخت، قوی، شدید، سنگین، پینه خورده، مشکل، معضل، نامطبوع، پرصلابت، قسی، در مضیقه
معانی دیگر : قرص، سنگ سان، (انجام شده با شدت و نیرو) نیرومند، پرزور، جانانه، با شدت، با زور، محکم، ستهم، شاق، خسته کننده، طاقت فرسا، سنگدل، بی مروت، بی رحم، بی گذشت، دشمنانه، مرد رند، حسابگر، زرنگ، قاطع، سختگیرانه، انعطاف ناپذیر، خمش ناپذیر، خشن، انکارناپذیر، ارندان ناپذیر، ایرادی، عبوس، (هوا یا فصل) بسیار سرد، توفانی، پرتکاپو، کاری، سختکوش، (مشروب) الکلی، الکل دار، (مواد مخدر و غیره) قوی، خالص، (بازرگانی و بانکداری) قابل تبدیل به طلا و نقره، (ارز) مرغوب، محکم و قابل اطمینان، (قیمت ها و غیره) بالا و ثابت، (عکس و فیلم و غیره) تضادمند، (آواشناسی - زبان شناسی) سخت (مانند صدای کاف در واژه ی can یا صدای ((گاف)) در واژه ی gun)، (حروف آواک) بیواک (مانند "s" در واژه ی sin)، (کشاورزی) دارای گلوتن (gluten) زیاد، (شیمی - زیست بوم شناسی - در مورد حشره کش ها و زداینده ها) نافروپاش (آنچه که به آسانی در آب یا خاک از بین نمی رود و خطر آن مدت ها باقی می ماند)، (ارتش) مستحکم، سنگربندی شده، (معمولا در آمیزه های هایفن دار) به سختی، با کوشش، با دوام، پاخور، عمیقا، کاملا، (معمولا با: by) نزدیک، مجاور، (به ویژه در نشان دادن جهت) تند و تا آخرین درجه، عضلانی، خوش اندام، ستبر و قوی، استوان، (پنبه یا پارچه و غیره) زبر، (آب) گچ دار، آهکی، (پول) فلزی (نه کاغذی)، مسکوک، سکه (نه اسکناس)، نقد (در برابر نسیه یا اعتباری)، به صورت پول (نه سند یا سفته و غیره)