1. The student was proud to be the editor of the school newspaper.
دانش آموز احساس غرور کرد از اینکه سردبیر روزنامه مدرسه باشد
2. Meredith's journalistic knowledge came in handy when he was unexpectedly given the job of editor of The Bulletin.
وقتی به طور غیر منتظره ای شغل سردبیری "بولتین" به "مردیت" داده شد، دانش خبرنگاری او به دردش خورد
3. It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor.
مسلّم است که مجله از زمانی که "الیس" سردبیر شد، بهتر شده است
4. chief editor
ویراستار ارشد
5. a newspaper editor and a sometime military officer
سردبیر روزنامه که چند صباحی افسر ارتش بود
6. a screen editor
ویراستار پرده
7. an assistant editor
معاون سردبیر
8. Cookery Editor Moyra Fraser takes you behind the scenes.
[ترجمه امین جهانگرد] ( اینجا ایدتور به معنی کسی است که اخبار خاصی را میگوید ) خبر گوی آشپزی، میرا فریزر شما را به پشت صحنه می برد
[ترجمه ترگمان]\"Moyra Fraser\"، سردبیر Cookery، شما را پشت صحنه می برد
[ترجمه گوگل]سردبیر آشپزی مویرا فریزر شما را پشت صحنه می برد
9. He has no plans to retire as editor of the magazine.
[ترجمه ترگمان]او هیچ برنامه ای برای بازنشستگی به عنوان ویراستار این مجله ندارد
[ترجمه گوگل]او قصد ندارد به عنوان سردبیر این مجله بازنشسته شود
10. The editor said a lot of readers would be incensed by my article on abortion.
[ترجمه ترگمان]سردبیر گفت که بسیاری از خوانندگان از مقاله من در مورد سقط عصبانی خواهند شد
[ترجمه گوگل]سردبیر گفت بسیاری از خوانندگان توسط مقاله من در مورد سقط جنین سوزش می کنند
11. She's the editor of a popular women's magazine.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک مجله مشهور زنان است
[ترجمه گوگل]او سردبیر یک مجله محبوب زنان است
12. The editor of the newspaper was condemned as lacking integrity.
[ترجمه ترگمان]سردبیر روزنامه به علت عدم صداقت محکوم شد
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه به عنوان فاقد یکپارچگی محکوم شد
13. My job's been downgraded to that of ordinary editor.
[ترجمه ترگمان]شغل من به ویراستار عادی تنزل درجه داده شده است
[ترجمه گوگل]کار من نسبت به ویرایشگر معمولی کاهش یافته است
14. He is the editor of a daily paper.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک روزنامه روزانه است
[ترجمه گوگل]او سردبیر روزنامه است
15. The editor dummied up the editorial page.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر صفحه سرمقاله را پر کرد
[ترجمه گوگل]سردبیر صفحه سرمقاله را خفه کرد
16. The editor is short of contributions for the June issure.
[ترجمه ترگمان]این ویراستار برای روزنامه June June کوتاهی دارد
[ترجمه گوگل]سردبیر کوتاهی از کمک های مالی برای ماه ژوئن است
17. The editor overlooked a print error.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت
18. The editor omitted the third paragraph from the article.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
[ترجمه گوگل]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
19. The editor welcomes correspondence from readers on any subject.
[ترجمه ترگمان]این ویراستار از مکاتبه خوانندگان در هر موضوعی استقبال می کند
[ترجمه گوگل]ویرایشگر مکاتبات را از خوانندگان در مورد هر موضوعی می پذیرد
20. The editor asked him to write up last night's concert.
[ترجمه ترگمان]دبیر از او خواست که آخرین کنسرت شب را بنویسد
[ترجمه گوگل]سردبیر از او خواست تا کنسرت شب گذشته را بنویسد
21. She's the literary editor of the "Sunday Review".
[ترجمه ترگمان]او ویراستار ادبی \"بررسی یکشنبه\" است
[ترجمه گوگل]او سردبیر ادبی «روز یکشنبه» است