کلمه جو
صفحه اصلی

editor


معنی : محرر، سردبیر، ویرایشگر، ویراستار، سردبیر روزنامه، سرمقاله نویس، ویرایشگر ویراستار
معانی دیگر : (کامپیوتر - برنامه ای که حک و اصلاح داده های انبار شده را میسر می کند) ویراستار، ویراگر، (روزنامه و مجله و غیره) سردبیر، دبیر، (فیلم و نوار و غیره - دستگاهی که با آن ویرایش می کنند) تدوینگر، مونتور

انگلیسی به فارسی

ویراستار، ویرایشگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who prepares written materials for publication or film for viewing.

- The editor found numerous errors in the text that needed correction.
[ترجمه زهرا] من عکس ویرایش میکنم
[ترجمه محسن غلامی] سردبیر اشتباهات متعددی را در متن یافت که نیازمند اصلاح بودند.
[ترجمه ترگمان] سردبیر اشتباه ات زیادی در متن مورد نیاز برای تصحیح پیدا کرد
[ترجمه گوگل] ویرایشگر خطاهای متعددی در متن پیدا کرد که نیاز به اصلاح داشت

(2) تعریف: a person who manages the editing of a magazine or newspaper, or of a collection of works published in a book.

(3) تعریف: a person who writes editorials for a newspaper or magazine, or who supervises a particular department or column of a newspaper or magazine.

• one who prepares printed matter for publication (i.e. newspaper, book, etc.); one who revises, one who reviews and corrects
the editor of a newspaper or magazine is the person who is in charge of all the journalists and who is responsible for making decisions about the contents.
the journalist who is responsible for a particular section of a newspaper or magazine is called an editor.
an editor is also a senior radio or television journalist who reports on a particular type of news.
a person who selects recorded material for a film or for radio or television programmes is also called an editor.
an editor is also a person who checks and corrects texts before they are published.
an editor is also a person who collects pieces of writing by different authors and prepares them for publication in a book or series of books.
an editor is also a computer program that enables you to make alterations and corrections to stored data.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تدوین کننده - ویراستار - مونتور - مسؤول برش و تدوین - متصدی مونتاژ - پیوندگر - ادیتور - تدوینگر
[کامپیوتر] ویرایشگر ؛ ویراستار - ویرایشگر، ویراستار برنامه کامپیوتری که کاربر را قادر می سازد تا فایلهای متن را ایجاد، مرور و اصلاح کند . کامپیوترهای محاوره ای اولیه، ویرایشگر ها ی خطی را به کار می بردند که خطوط را به وسیله ی عدد مشخص کرده و فرمانها را فقط در انتهای صفحه می پذیرفتند . امروزه تقریباً تمام کامپیوترها، ویرایشگرهای تمام صفحه ای اراده می دهند و کاربر را قادر می سازند تا مکان نما را در جای دلخواه قرار داده و کل صفحه را به بالا یا پایین بچرخاند .
[برق و الکترونیک] ویراستار
[زمین شناسی] برنامهای که امکان میدهد استفاده کننده دادههای ثابت را در یک فایل کامپیوتری انتقال بدهد.
[نساجی] ویراستار

مترادف و متضاد

محرر (اسم)
amanuensis, scribe, scrivener, chirographist, editor

سردبیر (اسم)
editor, chief clerk

ویرایشگر (اسم)
editor

ویراستار (اسم)
editor

سردبیر روزنامه (اسم)
editor

سرمقاله نویس (اسم)
editor, editorialist

ویرایشگر ویراستار (اسم)
editor

redactor


Synonyms: reviser, copyreader, rewriter, proofreader, copyholder, deskman, newspaperman, newspaperwoman, rewrite man, rewrite woman, blue-penciler


جملات نمونه

1. The student was proud to be the editor of the school newspaper.
دانش آموز احساس غرور کرد از اینکه سردبیر روزنامه مدرسه باشد

2. Meredith's journalistic knowledge came in handy when he was unexpectedly given the job of editor of The Bulletin.
وقتی به طور غیر منتظره ای شغل سردبیری "بولتین" به "مردیت" داده شد، دانش خبرنگاری او به دردش خورد

3. It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor.
مسلّم است که مجله از زمانی که "الیس" سردبیر شد، بهتر شده است

4. chief editor
ویراستار ارشد

5. a newspaper editor and a sometime military officer
سردبیر روزنامه که چند صباحی افسر ارتش بود

6. a screen editor
ویراستار پرده

7. an assistant editor
معاون سردبیر

8. Cookery Editor Moyra Fraser takes you behind the scenes.
[ترجمه امین جهانگرد] ( اینجا ایدتور به معنی کسی است که اخبار خاصی را میگوید ) خبر گوی آشپزی، میرا فریزر شما را به پشت صحنه می برد
[ترجمه ترگمان]\"Moyra Fraser\"، سردبیر Cookery، شما را پشت صحنه می برد
[ترجمه گوگل]سردبیر آشپزی مویرا فریزر شما را پشت صحنه می برد

9. He has no plans to retire as editor of the magazine.
[ترجمه ترگمان]او هیچ برنامه ای برای بازنشستگی به عنوان ویراستار این مجله ندارد
[ترجمه گوگل]او قصد ندارد به عنوان سردبیر این مجله بازنشسته شود

10. The editor said a lot of readers would be incensed by my article on abortion.
[ترجمه ترگمان]سردبیر گفت که بسیاری از خوانندگان از مقاله من در مورد سقط عصبانی خواهند شد
[ترجمه گوگل]سردبیر گفت بسیاری از خوانندگان توسط مقاله من در مورد سقط جنین سوزش می کنند

11. She's the editor of a popular women's magazine.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک مجله مشهور زنان است
[ترجمه گوگل]او سردبیر یک مجله محبوب زنان است

12. The editor of the newspaper was condemned as lacking integrity.
[ترجمه ترگمان]سردبیر روزنامه به علت عدم صداقت محکوم شد
[ترجمه گوگل]سردبیر روزنامه به عنوان فاقد یکپارچگی محکوم شد

13. My job's been downgraded to that of ordinary editor.
[ترجمه ترگمان]شغل من به ویراستار عادی تنزل درجه داده شده است
[ترجمه گوگل]کار من نسبت به ویرایشگر معمولی کاهش یافته است

14. He is the editor of a daily paper.
[ترجمه ترگمان]او سردبیر یک روزنامه روزانه است
[ترجمه گوگل]او سردبیر روزنامه است

15. The editor dummied up the editorial page.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر صفحه سرمقاله را پر کرد
[ترجمه گوگل]سردبیر صفحه سرمقاله را خفه کرد

16. The editor is short of contributions for the June issure.
[ترجمه ترگمان]این ویراستار برای روزنامه June June کوتاهی دارد
[ترجمه گوگل]سردبیر کوتاهی از کمک های مالی برای ماه ژوئن است

17. The editor overlooked a print error.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل]ویرایشگر یک خطای چاپ را نادیده گرفت

18. The editor omitted the third paragraph from the article.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
[ترجمه گوگل]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد

19. The editor welcomes correspondence from readers on any subject.
[ترجمه ترگمان]این ویراستار از مکاتبه خوانندگان در هر موضوعی استقبال می کند
[ترجمه گوگل]ویرایشگر مکاتبات را از خوانندگان در مورد هر موضوعی می پذیرد

20. The editor asked him to write up last night's concert.
[ترجمه ترگمان]دبیر از او خواست که آخرین کنسرت شب را بنویسد
[ترجمه گوگل]سردبیر از او خواست تا کنسرت شب گذشته را بنویسد

21. She's the literary editor of the "Sunday Review".
[ترجمه ترگمان]او ویراستار ادبی \"بررسی یکشنبه\" است
[ترجمه گوگل]او سردبیر ادبی «روز یکشنبه» است

a screen editor

ویراستار پرده


اصطلاحات

chief editor

ویراستار ارشد


پیشنهاد کاربران

سردبیر

a person who is in charge of a newspaper or magazin ( برگرفته از کتاب ترم El3 کانون زبان ایران )

ویرایشگر

ویراستار، دیبایشگر، دیباگر

نویسنده، مقاله نویس، نویسندۀ مقاله
( در کتابی که از مجموعۀ مقالات تشکیل شده باشد به هر کدام از نویسنده ها می گویند editor ) .

editor ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: تدوینگر
تعریف: شخصی که عمل تدوین را انجام دهد


کلمات دیگر: