کلمه جو
صفحه اصلی

pert


معنی : جسور، گستاخ، پر رو، قشنگ، سرحال، بی پرده، غنچه دار، سالم وبا روح
معانی دیگر : حاضر جواب، شیک، خوش برورو، خوش لباس، (محلی) سرحال، سرکیف، خوش روحیه، (مخفف: روش ارزیابی و باز سنجی برنامه ها) پرت، مخفف: وابسته به، مربوط (به)، متعلق (به)

انگلیسی به فارسی

پرت، بی پرده، سالم وبا روح، گستاخ، جسور، پر رو، غنچه دار، قشنگ، سرحال


بی پرده، گستاخ، پر رو، جسور، ماهر، غنچه دار، قشنگ، سرحال


( peart ) گستاخ، جسور، سالم وبا روح


انگلیسی به انگلیسی

• bold, insolent, forward; lively, perky, energetic
if you talk about a pert young woman or her pert appearance or behaviour, you mean that she is lively and cheeky; a literary word.

صفت ( adjective )
مشتقات: pertly (adv.), pertness (n.)
(1) تعریف: impudent or saucy.
مترادف: cheeky, saucy
متضاد: coy
مشابه: brazen, flip, fresh, impertinent, impudent

- She looked so shy and demure that he was taken aback by her pert reply.
[ترجمه ترگمان] او چنان خجالتی و محجوب به نظر می رسید که از جواب pert یکه خورده بود
[ترجمه گوگل] او خیلی خجالتی و دلسردانه به نظر می رسید که توسط پاسخ شخصی اش ناراحت شده بود

(2) تعریف: lively and spirited.
مترادف: lively, perky, saucy, sprightly
مشابه: bold, bouncy, frisky, jaunty, peppy, vivacious

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] فن ارزیابی و بررسی برنامه / روش مرور و ارزیابی پروژه Program Evaluation and Review Technique Project Evaluation and Review Technique - علامت اختصاری program evaluation and review technique روشی برای برنامه ریزی پروژه با تحلیل زمان مورد نیاز برای هر مرحله نگاه کنید به project manager .
[برق و الکترونیک] ابزار کنترل مدیریتی برای تعریف، جمع بندی و رابطه بر قرار کدرن در مورد آنچه که باید برای رسیدن به هدف در زمان مطلوب انجام شود . کامپیوتر می تواند روند پیشرفت را در مقایسه با اهداف پیش بینی شده دنبال کند و اطلاعاتمدیریتی لازم را برای اصلاح، طراحی و تصمیم گیری ارائه دهد .

مترادف و متضاد

جسور (صفت)
wanton, presumptuous, rude, bold, defiant, forward, fresh, insolent, daring, bumptious, cocky, presuming, presumptive, assured, hardy, immodest, malapert, pert, bold-faced, flip, high-spirited, lippy, peart, venturous, pushing

گستاخ (صفت)
indecent, wanton, presumptuous, rude, perky, bold, forward, insolent, impudent, unshaped, unshapen, arrogant, presumptive, brash, unabashed, immodest, barefaced, flippant, malapert, cheeky, pert, impertinent, bold-faced, jaunty, flip, tumorous, lippy, peart, venturous

پر رو (صفت)
fresh, impudent, brassy, presuming, immodest, barefaced, saucy, cheeky, nervy, pert, bold-faced, brazen-faced, flip, lippy, pushing

قشنگ (صفت)
beautiful, spry, pretty, beauteous, cheesy, goodly, pert, spruce, good-looking, pretty-pretty

سرحال (صفت)
game, peppy, slashing, vivid, merry, gay, trig, blithesome, pert, healthy, cheery, wholesome, sprightly, well-disposed, sprightful, wide-awake

بی پرده (صفت)
straight, frank, candid, straightforward, pert, blunt, free-spoken, straight-out

غنچه دار (صفت)
pert, gemmate, gemmiparous

سالم و با روح (صفت)
pert, peart

lively, bold


Synonyms: animated, audacious, brash, brazen, breezy, bright, brisk, cheeky, dapper, daring, dashing, disrespectful, flip, flippant, forward, fresh, gay, impertinent, impudent, insolent, jaunty, keen, nervy, perky, presumptuous, sassy, saucy, smart, smart-alecky, spirited, sprightly, vivacious, wise


Antonyms: dull, humble, lifeless


جملات نمونه

1. his children were pert and disobedient
بچه های او پررو و نافرمان بودند.

2. Angie gave him one of her pert little glances.
[ترجمه ترگمان]آنجی به او نیم نگاهی انداخت
[ترجمه گوگل]انجی به یکی از نگاه های کوچکش نگاه کرد

3. Katie is a pert outgoing young woman.
[ترجمه ترگمان]کتی زن جوان pert است
[ترجمه گوگل]کتی یک زن جوان مجرد است

4. What they wanted was a pert nose, blue eyes, strawberry hair, and height.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها می خواستند، بینی ظریف، چشمان آبی، موی توت فرنگی و قد و قد بود
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها می خواستند عبارت بودند از بینی، چشم های آبی، موهای توت فرنگی و ارتفاع

5. All these fishes are seemingly quite pert and inquisitive.
[ترجمه ترگمان]این ماهی ها ظاهرا پررو و فضول هستند
[ترجمه گوگل]همه این ماهی ها ظاهرا کاملا پرطرفدار و موردی هستند

6. Does that pert chit you were escorting home satisfy you, Neil?
[ترجمه ترگمان]ان دختر پررو، تو را برای راضی کردن به خانه همراهی می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا آن شخصیتی که شما را همراهی کرد، خانه را برآورده می کند، نیل؟

7. Known in her youth as Conie, she was pert, voluble, intellectually vibrant, adventuresome.
[ترجمه ترگمان]او از جوانی اش به عنوان Conie معروف بود، گستاخ، حراف و عقلانی بود، با زیرکی و vibrant
[ترجمه گوگل]او در جوانی او به عنوان کانی شناخته شده بود، او متولد شد، خوش تیپ، فکری پر جنب و جوش، ماجراجویی

8. Lady Maude, small and pert, was cheerful as a little sparrow, welcoming Benedicta like a long lost sister.
[ترجمه ترگمان]لیدی ماد مو بور، کوچک و لوس، مثل یک گنجشک کوچولو شاد و شاد بود، مثل یک خواهر از دست رفته
[ترجمه گوگل]Lady Maude، کوچک و پرت، به عنوان یک جرقه کوچک خوشحال بود، استقبال Benedicta مانند یک خواهر طولانی از دست داده است

9. Don't be so pert!
[ترجمه ترگمان]این قدر پررو نباش!
[ترجمه گوگل]نباشید

10. High slung, low slung, wobbly, pointy, pert, pigeon or pachyderm.
[ترجمه ترگمان]slung بلند، نازک، تیز، تیز، تیز، کبوتر یا pachyderm
[ترجمه گوگل]پرانرژی بالا، کمرنگ، ترسناک، ترسناک، پرت، کبوتر یا پرنده

11. So, why the pert questions?
[ترجمه ترگمان]خب، چرا سوالات گستاخانه ای؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، چرا سوالات شخصی؟

12. Out pert little personnel manager, was bombarded with questions.
[ترجمه ترگمان]مدیر بخش کوچکی از پرسنل، با پرسش هایی بمباران شد
[ترجمه گوگل]از مدیر پرسنل کوچک پرس، با سوالات بمباران شد

13. Three point estimation : sometimes referred to as PERT analysis, is a great tool for estimating activity durations.
[ترجمه ترگمان]تخمین نقطه ای: گاهی به عنوان آنالیز PERT اشاره می شود، ابزاری عالی برای برآورد مدت زمان فعالیت است
[ترجمه گوگل]برآورد سه نقطه ای که گاهی اوقات به عنوان تحلیل PERT شناخته می شود، یک ابزار عالی برای برآورد طول فعالیت است

14. The network planning technique is a kind of method formulating plans and project management execution. Critical path method (CPM) and Program Evaluation and Review Technique (PERT) are commonly used.
[ترجمه ترگمان]تکنیک برنامه ریزی شبکه نوعی روش فرموله کردن برنامه ها و اجرای مدیریت پروژه است روش مسیر بحرانی (CPM)و ارزیابی برنامه و ارزیابی برنامه (PERT)معمولا استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]روش برنامه ریزی شبکه نوعی از روش برنامه ریزی و اجرای مدیریت پروژه است روش مسیر بحرانی (CPM) و ارزیابی و بررسی برنامه (PERT) معمولا مورد استفاده قرار می گیرند

15. He was a pert little blonde of about six years.
[ترجمه ترگمان]او تقریبا شش ساله بود
[ترجمه گوگل]او حدود شش سال داشت

His children were pert and disobedient.

بچه‌های او پررو و نافرمان بودند.


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Program Evaluation and Review Technique
موضوع: کامپیوتر
فن ارزیابی و بررسی برنامه.
یک روش مدیریت کنترل پروژه های بزرگ و درازمدت که مستلزم تجزیه و تحلیل اندازه های زمانی مورد نیاز برای هر مرحله از یک فرآیند و روابط هر مرحله نسبت به فعالیت های مراحل بعدی می باشد.

پیشنهاد کاربران

شیطون، بلا ( در مورد دختر )

جذاب

PERT ( مدیریت - مدیریت پروژه )
واژه مصوب: شیبا
تعریف: ← شیوۀ بازبینی و ارزیابی برنامه


کلمات دیگر: