معنی : درجه، وثیقه، اندازه، پیمانه، معیار، مقیاس، گرو، اندازه گیر، وسیله اندازهگیری، مصرف سنج، پیمانه کردن، اندازه گرفتن، گرو گذاشتن، شرط بستن، ازمایش کردن
معانی دیگر : (راه آهن) فاصله ی بین ریل ها، فاصله ی بین دو چرخ عقب (یا جلو) وسایط نقلیه، وسیله ی اندازه گیری، سنجه، آلت سنجش، محک، (سلاح گرم) کالیبر، قطر داخلی لوله ی تفنگ، (در مورد سیم و صفحه ی فلزی) ضخامت، کلفتی، (در مورد منسوجات بافته شده) میزان ریز بافتی، تعداد گره (در هر 1/5 اینچ مربع)، (کشتیرانی) موقعیت کشتی نسبت به باد و همچنین کشتی دیگر، (بنایی) مقدار گچ که برای زود سفت شدن ساروج به آن افزوده می شود، ملات سه گرگه، ملات حرامزاده، (برای زود سفت شدن ساروج) گچ افزودن، (با درجه یا پیمانه و غیره) اندازه گرفتن، سنجیدن، برآورد کردن، داوری کردن، حدس زدن، به اندازه ی مطلوب درآوردن، (بنایی) سنگ یا آجر را با تراشیدن یا با ساباندن به شکل مورد دلخواه در آوردن، ضخامت ورق فلزی یا قطر سیم و غیره