کلمه جو
صفحه اصلی

tank


معنی : بشکه، ابدان، مخزن، تانک، حوض، باک، در تانک یامخزن جای دادن
معانی دیگر : منبع، انبار، ماندابگاه، انباشتگاه، غرابه، (اتومبیل) باک، (در اصل)انبار آب، آب انبار، (ارتش) تانک، (امریکا - خودمانی) سلول زندان، اتاق زندان، در تانک یا آب انبار قرار دادن

انگلیسی به فارسی

مخزن، حوض


تانک، مخزن، درتانک یامخزن جای دادن


مخزن، تانک، باک، حوض، بشکه، ابدان، در تانک یامخزن جای دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large receptacle used to hold liquid or gas.
مشابه: boiler, cistern, reservoir, vat, vessel

(2) تعریف: the amount contained in such a receptacle.
مشابه: stock, supply, tankage

- a tank of gasoline
[ترجمه ترگمان] یک مخزن بنزین
[ترجمه گوگل] یک مخزن بنزین

(3) تعریف: a large armored vehicle used in military operations.

(4) تعریف: (informal) a prison cell, esp. one used for solitary confinement.
مترادف: hole
مشابه: bull pen, cell, dungeon, oubliette, solitary
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tanks, tanking, tanked
عبارات: tank up
• : تعریف: to place or hold in a tank.
مشابه: store, vat

• large receptacle in which liquids or gases are stored; armored combat vehicle; prison cell (slang)
a tank is a large container for holding liquid or gas.
a tank is also a military vehicle covered with armour and equipped with guns or rockets.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مخزن
[برق و الکترونیک] تانک
[مهندسی گاز] مخزن، درمخزن جای دادن
[نساجی] تانک - مخزن
[ریاضیات] جعبه ی فلزی، مخزن
[آب و خاک] مخزن

مترادف و متضاد

بشکه (اسم)
barrel, cask, tank, butt, cade

ابدان (اسم)
bladder, tank

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

تانک (اسم)
tank, panzer, tanker

حوض (اسم)
pool, tank

باک (اسم)
tank

در تانک یا مخزن جای دادن (فعل)
tank

جملات نمونه

1. tank up
(عامیانه) 1- باک را پر کردن 2- میگساری کردن

2. a tank column was sent to relieve the besieged city
یک ستون تانک برای امداد به شهر محاصره شده گسیل شد.

3. fish tank
غرابه ی ماهی،تانک ماهی

4. gasoline tank
باک بنزین

5. rusty tank carcasses covered the battlefield
بدنه ی تانک های زنگ زده رزمگاه را پوشانده بود.

6. the tank is a mechanized weapon
تانک یک جنگ افزار زرهی و متحرک است.

7. amphibious tank
تانک آب خاکی

8. a water tank with a capacity of ten thousand gallons
آب انباری به ظرفیت ده هزار گالن

9. an oil tank
مخزن نفت

10. the two tank columns were to link up near kermanshah
قرار بود که دو ستون تانک در نزدیکی کرمانشاه به هم بپیوندند.

11. the water tank rested on a framework made of iron beams
تانک آب برروی چارچوبی متشکل از تیرهای آهن قرار گرفته بود.

12. the turret of a tank
برجک تانک

13. he filled up his gas tank and headed for kashan
او تانک بنزین خود را پر کرد و عازم کاشان شد.

14. to drain water from a tank
آب مخزن را کشیدن

15. to renew water in a tank
مخزن را دوباره پراز آب کردن

16. we siphoned gasoline from the tank
از باک ماشین (با لوله) بنزین کشیدیم.

17. poisonous fumes leaked out of the tank and caused the death of two workers
دود و بخار زهرین از تانک درز کرد و موجب مرگ دو کارگر شد.

18. heavy snow retarded the progress of the tank column
برف سنگین پیشرفت ستون تانک ها را آهسته کرد.

19. he entered the manhole which led to the ship's gas-oil tank
او وارد سوراخی شد که به تانک گازوئیل کشتی منتهی می شد.

20. The petrol in the tank is leaking out.
[ترجمه ترگمان]بنزین در مخزن در حال نشت است
[ترجمه گوگل]بنزین در مخزن از بین می رود

21. There are also indications that a major tank battle may be shaping up for tonight.
[ترجمه ترگمان]همچنین نشانه هایی وجود دارد که ممکن است یک نبرد بزرگ تانک برای امشب شکل بگیرد
[ترجمه گوگل]همچنین نشان می دهد که یک نبرد مهم تانک ممکن است برای امشب شکل بگیرد

22. The sound of the tank guns reverberated through the little Bavarian town.
[ترجمه ترگمان]صدای غرش توپ ها از شهر Bavarian به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای اسلحه مخزن از طریق شهر کوچک باواریا بازتاب یافت

23. The tank had leaked a small amount of water.
[ترجمه ترگمان]مخزن مقدار کمی آب به بیرون درز کرده بود
[ترجمه گوگل]مخزن مقدار کمی آب نشت کرده است

24. The tank became bogged down in mud.
[ترجمه ترگمان]تانک در گل فرو رفت
[ترجمه گوگل]مخزن در گلدان افتاده بود

25. Check that the tank still has water in it.
[ترجمه ایلین] برسی کنید که مخزن هنوز اب دارد
[ترجمه ترگمان]بررسی کنید که مخزن آب هنوز در آن آب دارد
[ترجمه گوگل]بررسی کنید که مخزن هنوز در آن آب دارد

an oil tank

مخزن نفت


fish tank

غرابه‌ی ماهی، تنگ ماهی


gasoline tank

باک بنزین


اصطلاحات

tank up

(عامیانه) 1- باک را پر کردن 2- میگساری کردن


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Transit Authority of Northern Kentucky
موضوع: مکان و موقعیت
مقامات حمل و نقل شمال کشور کنتاکی

پیشنهاد کاربران

شکست خوردن - ناموفق ماندن - مسموم کردن

تانک باتنگ tongفارسی همریشه می باشدمانند تانک آب یاتنگ آب یاماهی.

ظرفیت ، مخزن ، منبع ، آب انبار و. . . .

با شکست مواجه شدن
To suffer failure, decline
To fail completely


ورشکست شدن

یک مدل زیرپوش آستین حلقه ای مثل رکابی در زبان عامیانه فارسی

مخزن

tank ( علوم نظامی )
واژه مصوب: تانک
تعریف: خودرو زنجیردار زرهی مسلح به توپ و مسلسل

۱ ) فعل. کم شدن قیمت، ارزش، موفقیت و غیره.
۲ ) اسم. وسیلهٔ نظامی. که همه خوب می شناسنش
۳ ) اسم. ظرف و مخزن
۴ ) اسم. tank up هم نوعی زیر پوش است.
۵ ) فعل. موفق نشدن

این ترتیب بندی معنی ها دلیل خاصی نداره. بسته به بافت متن این معانی رو تانک داره. موفق باشید.


کلمات دیگر: