کلمه جو
صفحه اصلی

imagery


معنی : شبیه سازی، تصورات، صنایع بدیعی، تشبیه ادبی، مجسمه سازی، شکل و مجسمه
معانی دیگر : (ادبیات) استعاره، مجاز، (نادر) تصویر، فرتور، تمثال، تندیس، مجسمه، پیکره، نگارسازی

انگلیسی به فارسی

صنایع بدیعی، تشبیه ادبی، شکل و مجسمه، مجسمه سازی، شبیه سازی، تصورات


تصاویر، تصورات، شبیه سازی، صنایع بدیعی، تشبیه ادبی، مجسمه سازی، شکل و مجسمه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: imageries
(1) تعریف: images, esp. figurative ones, in art or writing.

- The vivid imagery in the text brings the wartime setting of the novel to life.
[ترجمه ترگمان] تصویر زنده در متن زمان جنگ را برای زندگی به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل] تصاویر پر جنب و جوش در متن، تنظیم دوران رمان را برای زندگی به ارمغان می آورد

(2) تعریف: visual representation, as by paintings or sculpture.

(3) تعریف: mental pictures collectively.

• visual images, pictorial representations; imaginary images, images created in the mind
imagery is the mental pictures or ideas created by poetic language, art, or music.

دیکشنری تخصصی

[سینما] تشبیه - تصویرپردازی
[زمین شناسی] صنایع بدیعی، تشبیه ادبی ،محصولات نهایی ابزارهای تصویرسازی.
[خاک شناسی] تصویر

مترادف و متضاد

شبیه سازی (اسم)
simulation, computer simulation, imagery, dramaturgy

تصورات (اسم)
imagery

صنایع بدیعی (اسم)
imagery

تشبیه ادبی (اسم)
imagery

مجسمه سازی (اسم)
sculpture, imagery, statuary, sculpturing

شکل و مجسمه (اسم)
imagery

metaphors


Synonyms: representation, symbolism, mental images


جملات نمونه

1. eidetic imagery
تصاویر روشن ذهنی

2. poetic imagery
استعاره های شعری

3. iterative poetic imagery
استعاره های مکرر شاعرانه

4. Music, mime and strong visual imagery play a strong part in the productions.
[ترجمه ترگمان]موسیقی، بازی تقلیدی و تصویری قوی، نقش مهمی در تولیدات بازی می کند
[ترجمه گوگل]موسیقی، مومیایی و تصاویر بصری قوی نقش مهمی در تولید دارد

5. The poetry was bespangled with vivid imagery.
[ترجمه ترگمان]شعر با تصاویر زنده bespangled شده بود
[ترجمه گوگل]شعر با تصاویری پر از نقاشی بود

6. He argued that Shakespeare's plays were patterns of imagery.
[ترجمه ترگمان]او استدلال می کرد که نمایشنامه های شکسپیر الگوهای تصویری هستند
[ترجمه گوگل]او استدلال کرد که نمایشنامه های شکسپیر الگوهای تصویری بودند

7. The imagery in the poem is mostly to do with death.
[ترجمه ترگمان]تصویر این شعر اغلب مربوط به مرگ است
[ترجمه گوگل]تصاویر در شعر عمدتا با مرگ است

8. Their dreams commonly involved complex stories with visual imagery .
[ترجمه ترگمان]رویاهای آن ها عموما شامل داستان های پیچیده ای با تصاویر بصری بودند
[ترجمه گوگل]رویاهای آنها معمولا شامل داستان های پیچیده با تصاویر بصری بود

9. More importantly, this imagery affects the demeanour of these macho men when dealing with the public.
[ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این تصویر بر رفتار این مردان macho هنگام برخورد با مردم تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]مهمتر از همه این که این تصاویر در مورد برخورد با عموم در رفتار مردم این مردان مکه تاثیر می گذارد

10. The Neo-Dadaists turned to the mass-produced imagery and disposable goods of the consumer society.
[ترجمه ترگمان]Dadaists جدید به تصاویر تولید شده و کالاهای مصرفی جامعه مصرفی تبدیل شد
[ترجمه گوگل]نواداده ها به تصاویر تولید شده و تولیدات یکبار مصرف جامعه مصرف کننده تبدیل شدند

11. Extreme simplicity of vocabulary, economy of imagery, regularity of form, and a deservedly famous poem.
[ترجمه ترگمان]سادگی بیش از حد دایره لغات، اقتصاد تصویر، نظم فرم، و یک شعر بسیار معروف
[ترجمه گوگل]سادگی شدید لغات، اقتصاد تصاویر، منظم فرم و شعر سزاوارانه معروف

12. Even the imagery they use is that of natural catastrophe.
[ترجمه ترگمان]حتی تصویری که آن ها از آن استفاده می کنند، موضوع فاجعه طبیعی است
[ترجمه گوگل]حتی تصاویری که آنها استفاده می کنند، فاجعه طبیعی است

13. Imagery of the Lake District has been used to analyse the lineament pattern of the region.
[ترجمه ترگمان]Imagery از ناحیه دریاچه برای تجزیه و تحلیل الگوی lineament منطقه مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]تصویری از منطقه دریاچه برای تجزیه و تحلیل الگوی خطمشی منطقه مورد استفاده قرار گرفته است

14. Similar affinities with mass-media imagery can be sensed in many other works.
[ترجمه ترگمان]وابستگی های مشابهی با تصاویر رسانه های گروهی را می توان در بسیاری از کاره ای دیگر حس کرد
[ترجمه گوگل]در بسیاری از آثار دیگر، ارتباطات مشابه با تصاویر رسانه های جمعی نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد

15. This imagery is being used in the preparation of a hydrogeological map of the region.
[ترجمه ترگمان]این تصویر در آماده سازی نقشه hydrogeological منطقه مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این تصاویر در تهیه یک نقشه هیدروژئولوژیکی منطقه مورد استفاده قرار می گیرد

poetic imagery

استعاره‌های شعری


پیشنهاد کاربران

تصویر سازی

تخیل

روانشناسی : تصویر سازی ذهنی

Image انگاره
Imagery انگاره سازی
Imagination انگارش

As the author points out, Picasso borrowed imagery from African art

گمانه

تخیلی

[ادبیات فارسی] صورخیال

فرضی

imagery ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: تصویرسازی
تعریف: فرایند ساخت تصویر


کلمات دیگر: