کلمه جو
صفحه اصلی

illumination


معنی : روشن کردن، روشنسازی، تذهیب، اشراق، چراغانی، تنویر
معانی دیگر : نورانی سازی، روشنایی، توضیح، آشکارسازی، روشنگری، نورآذینی، چراغ آذینی، (نسخه های خطی و غیره) تزیین متن، (نورسنجی - شدت نور در سطح معین) مقدار نور، تابناکی

انگلیسی به فارسی

روشن سازی، تنویر، چراغانی، تذهیب، اشراق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: illuminational (adj.)
(1) تعریف: the act of illuminating or the state of being illuminated.
متضاد: darkness, ignorance
مشابه: light

(2) تعریف: a light or lighting.
مشابه: light

(3) تعریف: the intensity of light per unit of area of a surface exposed to light, measured in lumens; illuminance.

(4) تعریف: the act or art of ornamenting a letter, page, or the like with designs, color, pictures, or the like, or an example of such embellishment.
مشابه: miniature

• lighting, brightening; light; enlightenment; clarification; decoration, illustration; illuminance (optics)
illumination is the lighting that a place has.
illuminations are coloured lights which are put up in towns, especially at christmas, as a decoration.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] روشن سازى، چراغانی، نورانی سازى، روشنایی، نور
[سینما] روشنایی
[عمران و معماری] نورافشانی
[برق و الکترونیک] روشنایی
[ریاضیات] روشنایی، روشن
[معدن] شدت روشنایی (خدمات فنی)

مترادف و متضاد

Synonyms: awareness, clarification, edification, education, enlightenment, information, insight, inspiration, instruction, perception, revelation, teaching


Antonyms: ignorance, misconception, misunderstanding, obscurity, vagueness


روشن کردن (اسم)
illumination

روشن سازی (اسم)
elucidation, illumination

تذهیب (اسم)
illumination, gilding

اشراق (اسم)
shining, illumination, inward light

چراغانی (اسم)
illumination

تنویر (اسم)
illumination

light; making light


Synonyms: beam, brightening, brightness, brilliance, flame, flash, gleam, lighting, lights, radiance, ray


Antonyms: darkness, dimness


clear understanding


جملات نمونه

the illumination of the sky by searchlights

نورانی شدن آسمان با نورافکنها


divine illumination

نور الهی


I found great illumination in the lecture.

نطق او بسیار الهام‌بخش بود.


the illumination of the city in celebration of victory

چراغانی شهر به مناسبت پیروزی


the illumination of manuscripts

تذهیب متون


1. divine illumination
نور الهی

2. the illumination of manuscripts
تذهیب متون

3. the illumination of the city in celebration of victory
چراغانی شهر به مناسبت پیروزی

4. the illumination of the sky by searchlights
نورانی شدن آسمان با نورافکن ها

5. i found great illumination in the lecture
نطق او بسیار الهام بخش بود.

6. White candles, the only illumination, burned on the table.
[ترجمه ترگمان]شمع های سفید، تنها روشنایی، روی میز می سوخت
[ترجمه گوگل]شمع های سفید، تنها نور، بر روی میز سوخته

7. The skylight will provide good illumination from above.
[ترجمه ترگمان]این دریچه روشنایی خوبی را از بالا تامین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]چراغ روشنایی نور بالا را از بالا فراهم می کند

8. In that flash of illumination, he realized where he had gone wrong.
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه روشنایی، فهمید که در کجا اشتباه کرده است
[ترجمه گوگل]در آن فلاش نور، متوجه شد که کجا اشتباه کرده است

9. The only illumination was from a skylight.
[ترجمه ترگمان]تنها روشنایی از یک پنجره سقفی بود
[ترجمه گوگل]روشنایی تنها از یک جلوی پنجره بود

10. The rooms were flooded with soft illumination.
[ترجمه ترگمان]اتاق ها پر از روشنایی ملایم بودند
[ترجمه گوگل]اتاق ها با نور نرم افزا شدند

11. Task lighting usually entails higher levels of illumination needed for reading and other close work.
[ترجمه ترگمان]نورپردازی تکلیف معمولا شامل سطوح بالاتر نور مورد نیاز برای خواندن و کار نزدیک است
[ترجمه گوگل]نورپردازی وظیفه معمولا شامل سطوح بالاتری از روشنایی مورد نیاز برای خواندن و سایر کارهای نزدیک است

12. The lighted shop windows threw a bleak illumination on to the empty pavements.
[ترجمه ترگمان]پنجره روشن ویترین یک روشنایی bleak روی سنگفرش خالی راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]پنجره های سبز روشن سبب روشنایی بی نظیر در مسیر پیاده رو خالی می شوند

13. In the monasteries the candidates for illumination are ordered by their masters to go meditate on these enigmas and return with answers.
[ترجمه ترگمان]در صومعه ها، داوطلبان برای روشنایی، به وسیله استادان خود دستور یافته اند تا درباره این معماها تعمق کنند و به پاسخ های خود بازگردند
[ترجمه گوگل]در صومعه ها نامزدها برای نورپردازی توسط اساتیدشان دستور داده می شوند تا مراقب این مینماها باشند و با پاسخ پاسخ دهند

14. The only illumination came from emergency lights over the doors.
[ترجمه ترگمان]تنها روشنایی از چراغ های اضطراری بالای درها به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]روشنایی تنها از چراغ های اضطراری در درهای بسته بود

15. Daylight came in through its glass roof; this was now the only illumination.
[ترجمه ترگمان]روشنایی روز از پشت بوم شیشه ای وارد شد؛ اکنون تنها روشنایی بود
[ترجمه گوگل]نور روز از طریق سقف شیشه ای وارد شد این در حال حاضر تنها روشنایی است

16. A volume by Noel Humphreys on the art of illumination can boast at least ten colours on white leather blocked in gold.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب از سوی نوئل Humphreys در زمینه هنر روشنایی می تواند حداقل ده رنگ روی چرم سفید مسدود شده در طلا داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک جلد توسط نور هامفریز در زمینه نورپردازی می تواند حداقل ده رنگ بر روی چرم سفید پوشیده شده از طلا داشته باشد

پیشنهاد کاربران

نورپردازی

جلوه حق

روشنگری

( noun ) روشنایی - اشراق - light

شفاف، روشن

Illumination ( کشف )
Witnessing ( شهود )
اصطلاحات عرفانی می باشد .

illumination ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: روشنایی
تعریف: شار نور فرودی بر واحد سطح اجسام

Lighting

illumination ( سنجش از دور )
نور، روشنایی، روشنی، روشن کردن منطقه
شدت نوری که به واحد سطح برخورد می کند.
به آن برتابندگی نیز می گویند.
مثال:
illumination Angle
زاویه دید در تصاویر راداری
illumination by Reflection
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور


کلمات دیگر: