کلمه جو
صفحه اصلی

identification


معنی : تطبیق، تمیز، شناسایی، تعیین هویت
معانی دیگر : هویت، وسیله ی شناسایی (مانند شناسنامه یا گواهینامه ی رانندگی)، ورقه ی هویت، همانند سازی، یکی انگاری، همخوانی، تداعی

انگلیسی به فارسی

شناسایی، تعیین هویت


وسیله‌ی شناسایی (مانند شناسنامه یا گواهینامه‌ی رانندگی)، اوراق هویت، کارت شناسایی


همانند سازی، یکی انگاری، همخوانی، تداعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of identifying a person or thing.
مشابه: association

(2) تعریف: the state of being identified.
مشابه: association

(3) تعریف: a means of proving one's identity, such as a driver's license or passport.
مشابه: card, mark

• verification of the identity of a person or thing, recognition; document which serves to identify a person
the identification of people or things is the process of recognizing or choosing them.
when someone asks for your identification, they are asking to see something such as a driving licence which proves who you are.
identification with someone or something is a feeling of sympathy and support for them.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] شناسائی
[شیمی] شناسایی، هویت، تعیین هویت
[سینما] شناسه
[برق و الکترونیک] تعیین هویت، شناسایی
[صنعت] شناسایی، تعریف، تعیین
[نساجی] شناسائی - شناخت
[ریاضیات] تعیین هویت، تشخیص، شناسایی، همانسازی، همانش، یکی گرفتن، شناسایی
[روانپزشکی] همانند سازی، شناسایی. 1) یک عمل روانی که بوسیله آن شخص، خودآگاه یا ناخود آگاه، خصوصیات فرد یا گروهی دیگر را بخود نسبت می دهد. در اینجا مفهوم انتقال اهمیت اساسی دارد.
[آمار] 1. شناسایی 2. این همانی
[آب و خاک] شناسائی، تطبیق

مترادف و متضاد

تطبیق (اسم)
accommodation, match, adjustment, adaptation, comparison, conformation, harmony, collation, identification

تمیز (اسم)
discernment, distinction, identification, difference, contradistinction, discrimination

شناسایی (اسم)
identity, recognition, cognizance, identification, reconnaissance, exploration

تعیین هویت (اسم)
identification

labeling; means of labeling


Synonyms: apperception, assimilation, badge, bracelet, cataloging, classifying, credentials, description, dog tag, establishment, ID, identity bracelet, letter of introduction, letter of recommendation, naming, papers, passport, recognition, tag, testimony


جملات نمونه

an identification card

کارت شناسایی


1. an identification card
کارت شناسایی

2. the identification of half-burned bodies took a long time
شناسایی اجساد نیمه سوخته مدت ها طول کشید.

3. the identification of money with power
یکی انگاری (تداعی) پول و قدرت

4. a driver's license is accepted as identification
گواهینامه ی رانندگی به عنوان موید هویت مورد قبول است.

5. Have you any means of identification?
[ترجمه امیر حسین] آیا چیزی برای شناسایی داری؟
[ترجمه ترگمان]آیا کارت شناسایی دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما هر وسیله شناسایی دارید؟

6. Each product has a number for easy identification.
[ترجمه ترگمان]هر محصول یک عدد برای شناسایی آسان دارد
[ترجمه گوگل]هر محصول دارای یک شماره برای شناسایی آسان است

7. We should have identification card on the person when we go out.
[ترجمه ترگمان]ما باید زمانی که بیرون می رویم کارت شناسایی داشته باشیم
[ترجمه گوگل]وقتی ما بیرون برویم باید کارت شناسایی داشته باشیم

8. Early identification of a disease can prevent death and illness.
[ترجمه ترگمان]شناسایی اولیه یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]شناسایی زودهنگام یک بیماری می تواند از مرگ و بیماری جلوگیری کند

9. The identification of the crash victims was a long and difficult task.
[ترجمه ترگمان]شناسایی قربانیان سقوط یک کار طولانی و دشوار بود
[ترجمه گوگل]شناسایی قربانیان سقوط یک وظیفه طولانی و دشوار بود

10. The identification of rabies virus has saved many lives.
[ترجمه ترگمان]شناسایی ویروس هاری باعث نجات بسیاری از زندگی ها شده است
[ترجمه گوگل]شناسایی ویروس های هاری موجب نجات جان بسیاری از مردم شده است

11. He's made a formal identification of the body.
[ترجمه ترگمان]او یک هویت رسمی از بدن تشکیل داد
[ترجمه گوگل]او شناسایی رسمی بدن انجام داده است

12. A witness picked him out of an identification parade as the robber.
[ترجمه ترگمان]یک شاهد او را از یک رژه identification به عنوان دزد انتخاب کرده بود
[ترجمه گوگل]یک شاهد او را از یک رژه هویت به عنوان دزد فرار کرد

13. His identification with the hero of the book made him sleepless.
[ترجمه ترگمان]شناسایی او با قهرمان کتاب او را به بی خوابی واداشته بود
[ترجمه گوگل]شناسایی او با قهرمان کتاب باعث شد او بی خوابی کند

14. My only means of identification was my cheque book.
[ترجمه ترگمان]تنها وسیله من برای شناسایی کتاب چک من بود
[ترجمه گوگل]تنها وسیله شناسایی من چک کتاب من بود

15. Car manufacturers stamp a vehicle identification number at several places on new cars to help track down stolen vehicles.
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان خودرو شماره شناسایی خودرو را در چندین مکان روی ماشین های جدید نصب می کنند تا به ردیابی وسایل نقلیه به سرقت رفته کمک کنند
[ترجمه گوگل]تولید کنندگان خودرو یک شماره شناسایی وسایل نقلیه را در چندین مکان در اتومبیل های جدید نشان می دهند تا به ردیابی وسایل نقلیه به سرقت رفته بپردازند

A driver's license is accepted as identification.

گواهینامه‌ی رانندگی به عنوان مؤید هویت مورد قبول است.


The identification of half-burned bodies took a long time.

شناسایی اجساد نیمه سوخته مدت‌ها طول کشید.


the identification of money with power

یکی‌انگاری (تداعی) پول و قدرت


پیشنهاد کاربران

شناخت
Project Identification
شناخت پروژه ( در مهندسی نرم افزار، مدیریت فن اوری اطلاعات )

شناسه

هم ذات پنداری، حس داشتن هویتی مشترک میان خود با کسی یا چیزی

کارت شناسایی

هویت یابی

هویت

تشخیص، احراز هویت

official papers or cards, such as your passport, that prove who you are

همسنجی، شناسایی، تمییز

همسان پنداری

در روانکاوی= همانند سازی

همانند سازی با والد همجنس در مرحله فالیک فروید[روانشناسی]

هویت سنجی

یکسان انگاری

کارت شناسای
ID

همسان پنداری_ همسان پنداری سازی

بازشناسی_ همسان پنداری

همذات پنداری

identification ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: شناسایی
تعریف: [مهندسی مخابرات] فرایند شناخته شدن هستار در شبکه

همانند دانستن،
یکی انگاری


کلمات دیگر: