کلمه جو
صفحه اصلی

synchronous


معنی : هم زمان، همگاه، هموقت، همگام، واقع شونده بطور هم زمان
معانی دیگر : هم رخداد، هم هنگام

انگلیسی به فارسی

هم زمان، همگاه، واقع شونده بطور هم زمان


همگام، همزمان


همگام، هم زمان، همگاه، هموقت، واقع شونده بطور هم زمان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: synchronously (adj.), synchronousness (n.)
(1) تعریف: of events, historical periods, and the like, occurring at the same time; simultaneous; contemporaneous.
مشابه: simultaneous

(2) تعریف: of processes, taking place together and at the same rate; occurring in unison.
مشابه: concerted

(3) تعریف: of a physical or electrical wave, having no phase difference; occurring with the same periodicity.

• occurring at the same time, simultaneous, coincident, concurrent, contemporaneous

دیکشنری تخصصی

[شیمی] همزمان
[سینما] صدابرداری مستقیم - همزمان - همگاه - همگاه (در مورد صدا و تصویر)
[کامپیوتر] همزمان ف همگام . - همگام، همزمان رویداد همگام با سیگنالهای مجزا، در انتقال همزمان داده، دو سیگنال وجود دارد. data( داده ) و clock ( ساعت ) . سیگنال ساعت مشخص می کند که خط داده باید در چه زمانی خوانده شود . تا بیت بعدی به دست آید . بر خلاف asynchronous .
[برق و الکترونیک] همزمان همگام یا همفاز، که به دو قطعه، مدار یا ماشین اطلاق می شود . - هم زمان، سنکرون
[نساجی] هم سرعت - همزمان
[ریاضیات] همگرد، هماهنگ، همزمانی، همزمان، همگم، هم سرعت

مترادف و متضاد

هم زمان (صفت)
concurrent, simultaneous, synchronous, contemporary, contemporaneous, synchronic, isochronous, isochronal

همگاه (صفت)
synchronous, synchronic

هموقت (صفت)
synchronous, synchronic

همگام (صفت)
synchronous

واقع شونده بطور همزمان (صفت)
synchronous

جملات نمونه

1. Weather satellite images of the area taken from synchronous orbit show an immense circular area of dense clouds above the impact site.
[ترجمه ترگمان]تصاویر ماهواره ای آب و هوایی ناحیه ای که از مدار همزمان گرفته شده است، یک ناحیه گرد حلقوی از ابره ای متراکم در بالای محل تاثیر را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]تصاویر ماهواره ای هواپیما از منطقه گرفته شده از مدار همگانی نشان دهنده یک منطقه دایره ای وسیع از ابرهای متراکم در بالای محل ضربه است

2. Thus, tidal forces can lead to synchronous rotation.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نیروهای جزر و مد می توانند منجر به چرخش همزمان شوند
[ترجمه گوگل]بنابراین نیروهای جزر و مدی می تواند به چرخش همزمان منجر شود

3. Indeed, Mercury is in a form of synchronous rotation around the Sun.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، عطارد به صورت چرخش همزمان در اطراف خورشید وجود دارد
[ترجمه گوگل]در واقع، جیوه در شکل چرخش همزمان در اطراف خورشید است

4. Recently, a rectal motor complex that is not synchronous with or related to the migrating motor complex was reported.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، یک مجموعه حرکتی مقعد که به طور همزمان با یا مربوط به کمپلکس migrating موتور انتقال داده نشده است گزارش شده است
[ترجمه گوگل]اخیرا یک مجتمع حرکتی مجاری رکتوم که همگام با مجتمع حرکتی مهاجم نیست و گزارش شده است گزارش شده است

5. The Moon rotates so slowly that synchronous orbit is not achievable.
[ترجمه ترگمان]ماه به گونه ای می چرخد که مدار همزمان قابل دستیابی نیست
[ترجمه گوگل]ماه به آرامی چرخش می کند که مدار همگام قابل دستیابی نیست

6. The network architecture will be based around the Synchronous Digital Hierarchy standard.
[ترجمه ترگمان]معماری شبکه در حول استاندارد سلسله مراتب دیجیتال سنکرون قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]معماری شبکه بر اساس استاندارد سلسله مراتبی دیجیتال خواهد بود

7. Discuss whether the planet is in synchronous rotation around the Sun.
[ترجمه ترگمان]بحث کنید که آیا این سیاره در چرخش همزمان در اطراف خورشید وجود دارد
[ترجمه گوگل]بحث در مورد اینکه این سیاره در حال چرخش همزمان در اطراف خورشید است

8. The software supports most synchronous communications cards.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار از بسیاری از کارت های ارتباطی همگام پشتیبانی می کند
[ترجمه گوگل]این نرم افزار اکثر کارت های ارتباطی همزمان را پشتیبانی می کند

9. This equality corresponds to synchronous rotation.
[ترجمه ترگمان]این تساوی مطابق با چرخش همزمان است
[ترجمه گوگل]این برابری مربوط به چرخش همزمان است

10. To date, in all languages studied, synchronous movement has been observed.
[ترجمه ترگمان]تا به امروز، در تمام زبان های مطالعه شده، حرکت همزمان مشاهده شده است
[ترجمه گوگل]تا به امروز، در تمام زبان های مورد مطالعه، حرکت همزمان رخ داده است

11. Again they started their wild synchronous flailing.
[ترجمه ترگمان]دوباره شروع به حرکت همزمان wild کردند
[ترجمه گوگل]مجددا آنها شروع به کشیدن وحشی همزمان کردند

12. Perhaps this synchronous transformation is the means by which the toads limit predation by their own kind.
[ترجمه ترگمان]شاید این تحول همزمان وسیله ای است که توسط آن the از طریق نوع خودشان، شکار را محدود می کنند
[ترجمه گوگل]شاید این تحول همزمان، وسیله ای است که به وسیله آن، جنس ها را محدود می کند

13. Conclusion: Colon Double contrast Radiography and Synchronous Defecation plays a special role in diagnosis of constipation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: کولون دو برابر Radiography و defecation سنکرون نقش ویژه ای در تشخیص یبوست دارند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری رادیوگرافی دو طرفه کولون دو طرفه و Defecation همزمان باعث نقش مهمی در تشخیص یبوست می شود

14. According to the requirements of synchronous speed control of series conveying belt, several patterns which could realize the synchronous speed control under frequency conversion was analyzed.
[ترجمه ترگمان]با توجه به الزامات کنترل سرعت سنکرون سری انتقال، چندین الگو که می توانند کنترل سرعت همزمان تحت تبدیل فرکانس را درک کنند مورد تحلیل قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]با توجه به الزامات کنترل سرعت همزمان کنترل کننده سری، چندین الگوی که می تواند کنترل سرعت همزمان در فرکانس تبدیل را تحلیل کند، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است

15. The synchronous detector is now widely used in TV sets and it plays an important role in the assurance of the performance and picture quality.
[ترجمه ترگمان]اکنون به طور گسترده ای در مجموعه های تلویزیونی مورد استفاده قرار می گیرد و نقش مهمی در تضمین کارایی و کیفیت تصویر ایفا می کند
[ترجمه گوگل]آشکارساز همزمان در حال حاضر به طور گسترده ای در تلویزیون استفاده می شود و نقش مهمی در تضمین عملکرد و کیفیت تصویر دارد

پیشنهاد کاربران

سنکرون

هماهنگ ، هم پا ، هم رَوَند

در مهندسی برق سنکرون و همزمان معنی میشود.

synchronous ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: هم زمان
تعریف: ویژگی پدیده‏هایی که در یک زمان رخ می‏دهند یا دورۀ زمانی یا فاز یکسان دارند


کلمات دیگر: