کلمه جو
صفحه اصلی

bled

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Bleed


قسمت سوم فعل Bleed


بیل، خون گرفتن، خون گرفتن از، خون ریختن، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of bleed.

• bled is the past tense and past participle of bleed.

Simple Past: bled, Past Participle: bled


جملات نمونه

1. he bled his old aunt out of much money
او از عمه ی پیرش خیلی پول کشید.

2. he bled to death
او خونریزی کرد و مرد.

3. he scratched his sore so much that it bled
آنقدر زخمش را خاراند که خون آمد.

4. We bled off the carradiator by opening a valve.
[ترجمه ترگمان]با باز کردن دریچه خونریزی کردیم
[ترجمه گوگل]ما با باز کردن یک دریچه، مانع از جابجایی می شویم

5. The knife severed an artery and he bled to death.
[ترجمه ترگمان]چاقو یه شریان رو جدا کرده و تا حد مرگ خونریزی کرده
[ترجمه گوگل]چاقو یک شریان را قطع کرد و او را به مرگ محکوم کرد

6. My heart bled for the poor unhappy children.
[ترجمه ترگمان]قلب من برای بچه های بی نوا خون ریخت
[ترجمه گوگل]قلب من برای کودکان ناراضی فقیر است

7. All the colours bled when the clothes was washed.
[ترجمه ترگمان]وقتی لباس ها شسته شدند همه رنگ ها ریخته شد
[ترجمه گوگل]تمام رنگ ها زمانی که لباس ها شسته می شدند

8. He almost bled to death after the bullet severed an artery.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه یه رگ اومد خونریزی کرد
[ترجمه گوگل]او بعد از اینکه گلوله یک شریان جدا شد، تقریبا به گلوله بست

9. They bled for their country and died happily.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای کشورشان خونریزی کردند و با خوشحالی مردند
[ترجمه گوگل]آنها برای سرزمین خویش به سر می برند و با خوشحالی می میرند

10. The landlord bled them dry for their flat.
[ترجمه ترگمان]صاحب مسافرخانه از آن ها خون گرفت و آن ها را برای آپارتمان خود خشک کرد
[ترجمه گوگل]صاحبخانه آنها را برای مسکن خود خشک کرد

11. The soldiers bled for the cause.
[ترجمه ترگمان]سربازان به خاطر علت خونریزی کردند
[ترجمه گوگل]سربازان به دلیل این مسمومیت کشته شدند

12. The blue first coat bled into the white.
[ترجمه ترگمان]پوست آبی اول به رنگ سفید درآمد
[ترجمه گوگل]اولین کت آبی رنگ سفید

13. The tree bled from a wound.
[ترجمه ترگمان]درخت از زخم خون می آمد
[ترجمه گوگل]درخت از زخم خارج شد

14. We bled the car radiator off.
[ترجمه ترگمان]the را خاموش کردیم
[ترجمه گوگل]ما رادیاتور ماشین را خاموش کردیم

15. The blackmailers bled her for every penny she had.
[ترجمه ترگمان]The به خاطر هر پنی ازش خون ریزی کردن
[ترجمه گوگل]چهره ها او را به خاطر هر پنی که داشت، رد کرد

پیشنهاد کاربران

خونریزی کرد

Past and pp of bleed

خونریزی کرد ، جزو افعال بی قاعده در زمان گذشته ساده که ریشه آن bleed است .

خونریزی کرد، خون گرفت ، خون ریخت

خون جاری شد


کلمات دیگر: