کلمه جو
صفحه اصلی

disgruntlement

انگلیسی به فارسی

برزخ‌شدگی، پکری، دلخوری


گمراه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• feeling of bitter displeasure, feeling of morose discontent

جملات نمونه

1. The disgruntlement among its two million members is almost palpable.
[ترجمه ترگمان]The میان دو میلیون عضو آن تقریبا ملموس است
[ترجمه گوگل]اختلاف بین دو میلیون نفر آن تقریبا قابل تشخیص است

2. Democratic governments can withstand some consumer disgruntlement, especially if it is too thinly spread to swing many votes.
[ترجمه ترگمان]دولت های دموکرات می توانند در برابر برخی از مصرف کنندگان مقاومت کنند، به خصوص اگر این موضوع بسیار کاهش یابد تا رای های زیادی به دست آید
[ترجمه گوگل]حکومت های دموکراتیک می توانند برخی از تقلب های مصرف کننده را کنار بگذارند، به ویژه اگر به نظر می رسد بسیاری از رای گیری ها بسیار کم است

3. But despite my disgruntlement, I dismissed the incident.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود disgruntlement، من این حادثه را رد کردم
[ترجمه گوگل]اما با وجود نارضایتی من، من این حادثه را رد کردم

4. To some local disgruntlement, test competitions in eventing and the modern pentathlon shut chunks of Greenwich Park, a few miles to the east, over recent weeks.
[ترجمه ترگمان]برای برخی از disgruntlement محلی، مسابقات تست در eventing و the مدرن chunks پارک گرینویچ، چند مایل تا شرق، در طول هفته های اخیر، بسته شد
[ترجمه گوگل]در بعضی از هفته های اخیر، مسابقات تست در مسابقات و مسابقات پنجگانه مدرن پارک گرینویچ، چند مایل به شرق، در هفته های اخیر بسته شده است

5. Similar disgruntlement can be seen in India, where over 40 tribunals and other panels have been set up to deal with disputes, mostly without success.
[ترجمه ترگمان]مشابهی نیز در هند دیده می شود، که در آن بیش از ۴۰ دادگاه و صفحات دیگر برای رسیدگی به مناقشات، اغلب بدون موفقیت، تشکیل شده اند
[ترجمه گوگل]مشکلی مشابه در هندوستان وجود دارد که در آن بیش از 40 دادگاه و سایر پانل ها برای مقابله با اختلافات راه اندازی شده است، که عمدتا بدون موفقیت است

6. This vocal disgruntlement is one factor that may sway public opinion about the war.
[ترجمه ترگمان]این disgruntlement صوتی عاملی است که ممکن است افکار عمومی در مورد جنگ را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]این اختلال آوازی یکی از عواملی است که ممکن است افکار عمومی در مورد جنگ را تحت تاثیر قرار دهد

7. This survey will argue that disgruntlement persists because Brazil is a battleground between progress and inertia.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق استدلال خواهد کرد که disgruntlement همچنان ادامه دارد زیرا برزیل میدان نبرد بین پیشرفت و سکون است
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی استدلال می کند که ناراحتی همچنان ادامه دارد، زیرا برزیل یک میدان نبرد بین پیشرفت و حرکت است

8. His observations tend to rely on the sort of general disgruntlement that is the writer / drunk's off-duty state.
[ترجمه ترگمان]مشاهدات او تمایل دارند به نوعی از disgruntlement عمومی تکیه کنند که وضعیت خارج از خدمت نویسنده \/ مست است
[ترجمه گوگل]مشاهدات او تمایل به تکیه بر نوع نارضایتی عمومی است که نویسنده / مست مستقل است

9. It has all-too extensive experience in it; and it has a political system that can cope with disgruntlement without suffering existential doubts.
[ترجمه ترگمان]این یک تجربه بسیار گسترده در آن است؛ و یک سیستم سیاسی دارد که می تواند بدون شک و تردید وجودی خود را تحمل کند
[ترجمه گوگل]این تجربه بیش از حد گسترده در آن است و این یک سیستم سیاسی است که می تواند بدون رنج شک و تردید وجود داشته باشد

10. In Thimpu, a city of 100, 000, unemployment, and disgruntlement(sentence dictionary), is rising among educated youths.
[ترجمه ترگمان]در Thimpu، شهر ۱۰۰، ۰۰۰، بیکاری، و disgruntlement (فرهنگ لغت)در میان جوانان تحصیل کرده در حال افزایش است
[ترجمه گوگل]در Thimpu، یک شهر 100، 000، بیکاری و disguntlement (فرهنگ لغت جمله)، در میان جوانان تحصیل کرده است

11. And, on their own side, there may well be general disgruntlement at the very idea of reaching an arrangement with Clegg – as well as at any compromise, however reluctant, on PR.
[ترجمه ترگمان]و، در طرف خود، ممکن است well کلی در ایده رسیدن به توافق با کلگ و همچنین هر گونه توافقی، با این حال بی میل، در راه آهن پاکستان وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]و از طرف خود، ممکن است به طور کلی ناراحتی عمومی در مورد ایده رسیدن به توافق با کلگ - و همچنین در هر گونه مصالحه، هر چند با تمایلی در PR وجود دارد

12. Those youngsters are, nevertheless, oddly reluctant to deal with their disgruntlement by going abroad.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این جوانان به طرز عجیبی تمایلی به مقابله با disgruntlement با خارج شدن از کشور ندارند
[ترجمه گوگل]این جوانان، با این وجود، به طرز عجیبی با رفتن به خارج از کشور، با ناراحتی خود مقابله می کنند

13. Despite the inconvenience, truck drivers who were the focus of police attention showed no signs of disgruntlement.
[ترجمه ترگمان]علی رغم این ناراحتی، رانندگان کامیون که کانون توجه پلیس بودند هیچ نشانی از disgruntlement نشان ندادند
[ترجمه گوگل]علیرغم ناراحتی، رانندگان کامیون که تمرکز توجه پلیس را داشتند، نشانه هایی از ناراحتی نشان ندادند

پیشنهاد کاربران

بدخلقی، پکری، دلگیری

نارضایتی زیاد


کلمات دیگر: