کلمه جو
صفحه اصلی

armed


معنی : مسلح، مسلحانه، مجهز، جنگ اماد
معانی دیگر : جنگ آماد، رزم آماد، مجهز به جنگ افزار، دارای دست بخصوص، دست دار

انگلیسی به فارسی

مسلح، مجهز، آماده‌ی جنگ


دارای دست بخصوص، دست‌دار


مسلح، مسلحانه، مجهز، جنگ اماد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: holding or bearing weapons.

- The guards around the palace are fully armed.
[ترجمه ترگمان] نگهبان های اطراف کاخ کاملا مسلح هستند
[ترجمه گوگل] نگهبانان اطراف کاخ کاملا مسلح هستند

(2) تعریف: relating to the use of weapons.

- There has been no armed combat in the region recently.
[ترجمه ترگمان] اخیرا هیچ جنگی در منطقه صورت نگرفته است
[ترجمه گوگل] اخیرا در این منطقه مبارزه مسلحانه صورت نگرفته است
- The village was attacked with armed force.
[ترجمه ترگمان] این روستا با نیروهای مسلح مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل] روستا با نیروی مسلح مورد حمله قرار گرفت

(3) تعریف: prepared, as for a given purpose.

- We were armed with our shovels and ready to clear out the old garden.
[ترجمه ترگمان] ما با بیل و بیل مسلح بودیم و آماده بودیم که باغ قدیمی را روشن کنیم
[ترجمه گوگل] ما با بیل های ما مسلح شدیم و آماده تمیز کردن باغ قدیمییم

(4) تعریف: of weapons such as bombs or guns, ready to be fired or exploded.

- The cellar was full of armed rifles.
[ترجمه ترگمان] سرداب پر از تفنگ های مسلح بود
[ترجمه گوگل] انبار پر از اسلحه های مسلح بود

• equipped with weapons; prepared with equipment; covered protectively; having arms, having upper limbs
someone who is armed is carrying a weapon.
an armed attack or conflict involves people fighting with guns.
if you are armed with something useful such as information or a skill, you have it.

مترادف و متضاد

مسلح (صفت)
armed

مسلحانه (صفت)
armed

مجهز (صفت)
armed, equipped

جنگ اماد (صفت)
armed

with weapon


Synonyms: accoutered, equipped, fitted out, girded, loaded, outfitted, packing, steeled, supplied


جملات نمونه

1. armed bands roamed the streets
دستجات مسلح در خیابان ها پرسه می زدند.

2. armed forces
نیروهای مسلح

3. armed police swooped on the thieves
افراد پلیس مسلح ریختند سر دزدان.

4. armed robbery
سرقت مسلحانه

5. armed robbery is a felony
سرقت مسلحانه تبهکاری محسوب می شود.

6. armed thugs were terrorizing the population
اوباش مسلح در مردم ایجاد وحشت می کردند.

7. armed (or dressed) to the teeth
کاملا مسلح (یاملبس)

8. armed ammunition
مهمات آماده ی انفجار

9. armed mine
مین آماده ی انفجار

10. armed services
یگان های نیروی مسلح،یگان های جنگ آماد

11. armed to the teeth
سرتاپا مسلح،کاملا مسلح

12. an armed robber is a felon
دزد مسلح جنایتکار محسوب می شود.

13. heavily armed
کاملا مسلح

14. policemen armed with clubs
پاسبان های مجهز به باتون

15. reporters armed with several questions
خبر نگاران مجهز به پرسش های متعدد

16. the armed forces were sent in to rectify the situation
نیروی مسلح را برای سروسامان دادن به اوضاع گسیل داشتند.

17. accused of armed robbery
متهم به دزدی مسلحانه

18. they are armed only with their faith
یگانه سلاح آنها ایمانشان است.

19. they were armed to the teeth
آنها کاملا مسلح بودند.

20. countries involved in armed conflict
کشورهای گرفتار ستیز مسلحانه

21. those smugglers are armed and dangerous
آن قاچاقچیان مسلح و خطرناک هستند.

22. a member of iran's armed forces
عضو نیروهای مسلح ایران

23. the shadow of an armed man slid across the wall
سایه ی مردی مسلح بر دیوار لغزید.

24. the soldiers were lightly armed
سربازان به جنگ افزارهای سبکی مسلح بودند.

25. their capers also included armed robbery and picking pockets
بزهکاری آنها شامل سرقت مسلحانه و جیب بری هم شد.

26. a car full of his armed henchmen followed behind him
اتومبیلی که مملو ازدار و دسته ی مسلح او پر بود در عقب او حرکت می کرد.

27. an immediate end to all armed attacks
خاتمه ی فوری همه ی حملات مسلحانه

28. new soldiers had to be armed and mounted
لازم بود که به سربازان جدید سلاح و اسب داده شود.

29. any terrorist act will meet our armed response
هر گونه اقدام تروریستی با واکنش مسلحانه ی ما روبرو خواهد شد.

30. he had the backing of the armed forces
از پشتیبانی نیروهای مسلح برخوردار بود.

31. a raid of the coastal villages by armed bandits
یورش به دهات ساحلی توسط دزدان مسلح

32. the borders are policed by dogs and armed men
مرزها توسط سگ و مردان مسلح پاسداری می شوند.

33. the court dealt with five cases of armed robbery
دادگاه به پنج پرونده (مورد) سرقت مسلحانه رسیدگی کرد.

34. their spies worked their way into our armed forces
جاسوس های آنها کم کم در نیروهای مسلح ما رسوخ کردند.

35. all entrances to the city were guarded by armed men
کلیه ی راه های ورود به شهر توسط قراولان مسلح پاسداری می شد.

Those smugglers are armed and dangerous.

آن قاچاقچیان مسلح و خطرناک هستند.


a long-armed person

آدم دست‌دراز


one-armed

یکدست، دارای یک دست


اصطلاحات

armed ammunition

مهمات آماده‌ی انفجار


armed mine

مین آماده‌ی انفجار


armed services

یگان‌های نیروی مسلح، یگان‌های جنگ‌آماده


پیشنهاد کاربران

آماده، تجهیز شده

those smugglers are armed and dangerous
آن قاچاقچیان مسلح و خطرناک هستند.


کلمات دیگر: