کار نیکو و گزیده کردن
کار نیکو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کار نیکو. [ رِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عرف. ( ترجمان القرآن ). کار نیکو و گزیده کردن ، تعاطی. ( منتهی الارب ). کار نیکو کردن ، صنعت.
- امثال :
کار نیکو کردن از پر کردن است . ( از آنندراج ).
- امثال :
کار نیکو کردن از پر کردن است . ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: