کلمه جو
صفحه اصلی

wedding day


روز عروسی، جشن سالیانه عروسی

انگلیسی به انگلیسی

• day of marriage, day when two people were married

جملات نمونه

1. May every happiness be yours on this wedding day. Let an old friend of yours send her love and congratulations to you and the groom.
[ترجمه ترگمان]هر سعادتی که در این روز عروسی نصیب شما می شود بگذارید یکی از دوستان قدیمی شما او را دوست بدارد و به شما و داماد تبریک بگوید
[ترجمه گوگل]ممکن است هر شادی در این روز عروسی باشد اجازه بدهید یک دوست قدیم از شما عشق و تبریک به شما و داماد

2. His arrival cast a blight on the wedding day.
[ترجمه ترگمان]ورود او به روز عروسی ضرری نداشت
[ترجمه گوگل]در ورودی او روز عروسی خونریزی می کند

3. Susan visualized her wedding day and saw herself walking down the aisle on her father's arm.
[ترجمه ترگمان]سوزان روز عروسیش را در نظر مجسم کرد و خود را در حال قدم زدن در کنار بازوی پدرش دید
[ترجمه گوگل]سوزان روز عروسی خود را تجسم کرد و دید که خودش در حال راه رفتن در کنار راه پدرش است

4. May the joy you share on your wedding day . Be the kind you'll share all along life's way.
[ترجمه ترگمان] امیدوارم که روز عروسیت لذت ببری از آن گونه باشید که در تمام طول زندگی با هم شریک خواهید شد
[ترجمه گوگل]خوشبختی را در روز عروسی خود به اشتراک بگذارید به نوعی که همه چیز را در طول راه زندگی به اشتراک بگذارید

5. Wishing you many happy returns of the wedding day.
[ترجمه ترگمان]آرزو می کنم که ای کاش روزه ای عروسی خیلی خوشحال و خوشبخت باشید
[ترجمه گوگل]از شما خواسته است که خوشحال باشید که روز عروسی را خوشحال می کنید

6. On her wedding day the bride looked truly radiant.
[ترجمه ترگمان]در روز عروسیش عروس واقعا درخشان به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]عروسی در روز عروسی او واقعا روشن بود

7. Every good wish on your wedding day. Wishing you a world of happiness and love as all your dreams come true.
[ترجمه ترگمان] هر آرزوی خوب تو روز عروسیت آرزو می کنم که ای کاش دنیایی سرشار از خوشبختی و عشق بود
[ترجمه گوگل]هر آرزوی خوبی در روز عروسی شما به دنبال یک دنیا خوشبختی و عشق باشید زیرا تمام رویاهای خود حقیقت دارند

8. As the wedding day neared, I started to have second thoughts about getting married.
[ترجمه ترگمان]وقتی روز عروسی نزدیک می شد، من شروع به فکر کردن درباره ازدواج کردم
[ترجمه گوگل]همانطور که روز عروسی نزدیک بود، من شروع به تفکر دوم در مورد ازدواج کردم

9. Her father's illness cast a cloud over her wedding day.
[ترجمه ترگمان]بیماری پدرش در روز عروسیش ابری به وجود آورد
[ترجمه گوگل]بیماری پدرش ابر را بیش از روز عروسی اش می کند

10. We were all of a twitter on the wedding day.
[ترجمه ترگمان]در روز عروسی همه ما در twitter بودیم
[ترجمه گوگل]ما در روز عروسی همه توییتر بودند

11. She looked beautiful on her wedding day.
[ترجمه ترگمان]روز عروسیش زیبا به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او در روز عروسی او زیبا بود

12. We telephoned her a greetings on her wedding day.
[ترجمه ترگمان]ما روز عروسی او به او تلفن زدیم
[ترجمه گوگل]ما در روز عروسی او یک تبریک به او تلفن کردیم

13. The thought of her daughter's wedding day prompted her to lose some weight.
[ترجمه ترگمان]فکر روز عروسی دخترش باعث شد که او کمی وزن کم کند
[ترجمه گوگل]فکر روز عروسی دخترش موجب شد تا او وزن خود را از دست بدهد

14. Her thoughts flashed back to their wedding day.
[ترجمه ترگمان]افکارش به روز ازدواجشان برگشت
[ترجمه گوگل]افکار او به روز عروسی خود برگشتند

15. When her wedding day arrived, she was really nervous.
[ترجمه ترگمان]، وقتی که روز عروسیش اومد اون واقعا عصبی بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که روز عروسی او وارد شد، او واقعا عصبی بود

پیشنهاد کاربران

سالگرد ازدواج


کلمات دیگر: