کلمه جو
صفحه اصلی

adjacent


معنی : نزدیک، مجاور، همسایه، همجوار، متوالی، محدود، دیوار بدیوار
معانی دیگر : در حوالی، جنب، هم کنار

انگلیسی به فارسی

مجاور، همجوار، نزدیک، همسایه، متوالی، محدود، دیوار بدیوار


(نظامی) نزدیک، مجاور، همسایه، هم‌جوار، دیوار‌به‌دیوار


مجاور، نزدیک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: adjacently (adv.)
• : تعریف: near or next to; adjoining.
مترادف: abutting, adjoining, bordering, conterminous, contiguous, neighboring, next, proximate
متضاد: detached, distant, faraway, nonadjacent, remote
مشابه: close, flush, near, nearby, neighbor, next-door, side by side

- We are worried about the large dead tree on the property adjacent to ours; it could fall onto our house during a storm.
[ترجمه amin] ما نگران درخت مرده در ملک همسایه خود بودیم، در حین طوفان ممکن بود روی خانه ی ما بیفتد
[ترجمه ترگمان] ما نگران آن درخت بزرگ و مرده در ملک مجاور ماست؛ در طول توفان می توانست به خانه ما بیاید
[ترجمه گوگل] ما در مورد درخت مرده بزرگ در اموال مجاور ما هستیم؛ این می تواند در طول یک طوفان به خانه ما برسد
- China is adjacent to India and many other countries.
[ترجمه ترگمان] چین در مجاورت هند و بسیاری از کشورهای دیگر قرار دارد
[ترجمه گوگل] چین به هند و بسیاری از کشورهای دیگر مجاور است

• near; next; adjoining
device joined to another device through a direct connection (computers)
if one thing is adjacent to another or if two things are adjacent, they are next to each other.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] مجاور
[برق و الکترونیک] مجاور
[مهندسی گاز] مجاور
[صنعت] مجاور، نزدیک
[نساجی] مجاور - کنار
[ریاضیات] نزدیک، در مجاورت بودن، متصل بودن، هم جوار، مجاور، نزدیک، هم پهلو

مترادف و متضاد

نزدیک (صفت)
near, nigh, close, nearby, hand-to-hand, adjacent, adjoining, neighbor, contiguous, vicinal, accessible, relative, proximate, forthcoming, upcoming

مجاور (صفت)
nigh, hand-to-hand, abutting, adjacent, adjoining, next, neighbor, contiguous, vicinal, conterminous, limitrophe

همسایه (صفت)
abutting, adjacent, adjoining, vicinal

همجوار (صفت)
adjacent, adjoining, contiguous

متوالی (صفت)
adjacent, following, consecutive, successive, continuous, sequential, long, uninterrupted, succedent

محدود (صفت)
definite, adjacent, adjoining, moderate, limited, finite, confined, narrow, bounded, defined, terminate, determinate, limitary, parochial, straightlaced, straitlaced

دیوار به دیوار (صفت)
adjacent, adjoining

next to, abutting


Synonyms: adjoining, alongside, beside, bordering, close, close by, contiguous, near, neighboring, next door, touching


Antonyms: apart, away, detached, disconnected, distant, far, faraway, nonadjacent, remote, separate


جملات نمونه

1. adjacent farms
مزارع هم جوار

2. to be adjacent
در حوالی هم بودن

3. our shops are adjacent but not adjoining
دکان های ما مجاورند ولی به هم متصل نیستند.

4. he went to the adjacent room
به اتاق مجاور رفت.

5. The vineyards of Verzy lie adjacent to those of Verzenay.
[ترجمه ترگمان]The Verzy در مجاورت آن of قرار دارد
[ترجمه گوگل]تاکستانهای Verzy در کنار مجسمه Verzenay قرار دارند

6. These young students lives in adjacent rooms.
[ترجمه ترگمان]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند

7. The spillover from the adjacent river flooded the lower fields.
[ترجمه ترگمان]سرریز رودخانه مجاور باعث طغیان زمین های پست شد
[ترجمه گوگل]سرازیری از رودخانه مجاور زمین های پایین تر را پر کرد

8. He sat in an adjacent room and waited.
[ترجمه ترگمان]او در اتاق مجاور نشسته و منتظر ماند
[ترجمه گوگل]او در یک اتاق مجاور نشسته و منتظر است

9. They lived in a house adjacent to the railway.
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک خانه مجاور راه آهن زندگی می کردند
[ترجمه گوگل]آنها در یک خانه مجاور راه آهن زندگی می کردند

10. There is a row of houses immediately adjacent to the factory.
[ترجمه ترگمان]یک ردیف از خانه ها در مجاورت کارخانه قرار دارند
[ترجمه گوگل]یک سطر از خانه های بلافاصله در کنار کارخانه وجود دارد

11. Our farm land was adjacent to the river.
[ترجمه ترگمان]زمین های کشاورزی ما در مجاورت رودخانه قرار داشت
[ترجمه گوگل]زمین مزرعه ما در مجاورت رودخانه بود

12. These young students live in adjacent rooms.
[ترجمه ترگمان]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان جوان در اتاق های مجاور زندگی می کنند

13. The planes landed on adjacent runways.
[ترجمه ترگمان]هواپیماها در باندهای مجاور فرود آمدند
[ترجمه گوگل]این هواپیما در باند های مجاور فرود آمد

14. It's comforting that on an adjacent sound stage they are making a comedy called Otto: The Love Story.
[ترجمه ترگمان]آرامش بخش است که در یک مرحله صدای مجاور، آن ها کمدی به نام اوتو را می سازند: داستان عشق
[ترجمه گوگل]این راحت است که در یک صحنه مجاور، آنها کمدی به نام 'اتو داستان عشق' را ایجاد می کنند

15. It was adjacent to Saint Cloud, but it was of manageable proportions and it had great romantic charm.
[ترجمه ترگمان]این شهر در مجاورت سنت کلود قرار داشت، اما قابل مدیریت بود و جذابیت رومانتیک فوق العاده ای داشت
[ترجمه گوگل]این مجاور سنت ابر بود، اما از لحاظ مدیریتی بود و جذابیت عاشقانه ای داشت

He went to the adjacent room.

به اتاق مجاور رفت.


adjacent farms

مزارع هم‌جوار


to be adjacent

در حوالی هم بودن


پیشنهاد کاربران

نزدیک، مجاور، همسایه

کناری - مجاور

چسبیده به هم adjacent rooms

مجاور ، حوالی ، نزدیک


کلمات دیگر: