کلمه جو
صفحه اصلی

hinge


معنی : بند، لولا، مدار، مفصل، وابسته بودن، لولا زدن، منوط بودنبر
معانی دیگر : (در و پنجره و غیره) لولا، لولادار کردن، لولا زدن به، با لولا وصل کردن، (مثلا در بندپایان و سخت پوستان دوکفه ای) بند، (مجازی - هر چیزی که چیز دیگر روی آن بچرخد یا منوط به آن باشد) اصل، پایه، محور، نقطه ی عطف، پاشنه

انگلیسی به فارسی

لولا


(مجازی) محور، مدار، مرکز، مبنا


لولا کردن، لولا انداختن (به)


لولا، مفصل، بند، مدار، وابسته بودن، لولا زدن، منوط بودنبر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device, as on a door or lid, usu. consisting of two pieces connected at a joint so that one piece can open, close, or swing upon the other, stationary piece.
مشابه: joint, pivot

- The hinges allow the door to open and close.
[ترجمه ترگمان] The اجازه میده که در باز و بسته بشه
[ترجمه گوگل] لولا اجازه می دهد تا درب باز و بسته شود

(2) تعریف: a part of a living organism that functions similarly, such as an elbow or the part that connects the two halves of a clam shell.
مترادف: joint
مشابه: ankle, articulation, elbow, knee

(3) تعریف: a crucial part or principle, as of an argument.
مترادف: basis, foundation
مشابه: care, center, premise

- This was the hinge of his defense.
[ترجمه ترگمان] این لولا of بود
[ترجمه گوگل] این لبه دفاع بود
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hinges, hinging, hinged
• : تعریف: to depend (usu. fol. by on or upon).
مترادف: depend, hang
مشابه: pivot, rest, ride

- Success hinges upon her cooperation.
[ترجمه حسین ربیعی] موفقیت به همکاری او بستگی دارد.
[ترجمه ترگمان] موفقیت روی هم کاری اون به حساب میاد
[ترجمه گوگل] موفقیت بر همکاری او بستگی دارد
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: hingelike (adj.)
• : تعریف: to supply or connect with or as if with a hinge or hinges.
مشابه: articulate, joint, pivot

- The door was hinged on the left side.
[ترجمه ترگمان] در سمت چپ بسته بود
[ترجمه گوگل] درب در سمت چپ چسبیده بود

• movable joint on which a door or other part turns
attach with a hinge; depend on, pivot; make dependant on
a hinge is a moveable joint made of metal, wood, or plastic that joins two things so that one of them can swing freely.
if something hinges on or hinges upon a fact or event, it depends on it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] لولا - مفصل - گره
[مهندسی گاز] لولا، مفصل
[زمین شناسی] لولا،مفصل،بند، در براکیوپود (بازوپایان) و دو کفه اى ها، ناحیه اى که دو کفه از صدف دو کفه اى به هم متصل مى شوند و نسبت به همدیگر مى چرخند

مترادف و متضاد

Synonyms: articulation, axis, ball-and-socket, butt, elbow, hook, joint, juncture, knee, link, pin, spring, swivel


be contingent on


بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

لولا (اسم)
joint, hinge, pivot, band

مدار (اسم)
seat, circle, hinge, pivot, parallel, center, orbit, tropic

مفصل (اسم)
articulation, joint, juncture, hinge

وابسته بودن (فعل)
appertain, depend, hinge, belong, pertain

لولا زدن (فعل)
hinge

منوط بودنبر (فعل)
hinge

pivot, turning point


Synonyms: be subject to, be undecided, depend, hang, pend, pivot, rest, revolve around, stand on, turn, turn on


جملات نمونه

1. hinge on
وابسته بودن به،منوط بودن به،بستگی داشتن به،چرخیدن روی

2. the door hinge is squeaking
لولای در جیرجیر می کند.

3. the door's hinge has become insecure
لولای در شل شده است.

4. The lid of the suitcase had a broken hinge, so it wouldn't open easily.
[ترجمه ترگمان]در صندوق یک لولای شکسته بود، بنابراین به راحتی باز نمی شد
[ترجمه گوگل]درب چمدان دارای یک لولای شکسته بود، به طوری که راحت باز نمی شد

5. Fit hinge bolts to give extra support to the door lock.
[ترجمه ترگمان]پیچ ها را برای پشتیبانی بیشتر در قفل در نصب کنید
[ترجمه گوگل]اتصالات لولا برای حمایت اضافی به قفل درب

6. The home is the hinge on which family life turns.
[ترجمه ترگمان]خانه لولا است که زندگی خانوادگی روی آن می چرخد
[ترجمه گوگل]خانه لولایی است که در آن زندگی خانوادگی تبدیل می شود

7. My decision will hinge on your views.
[ترجمه ترگمان]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد

8. Increases beyond that will hinge on negotiations over replenishing the soft-loan fund, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که افزایش آن فراتر از آن بستگی به مذاکرات برای پر کردن صندوق وام کم بهره خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش آن فراتر از آن خواهد بود که در مذاکرات در مورد دوباره پرداخت صندوق وام نرم افزاری

9. The hinge itself must also be horizontal, using a spirit level.
[ترجمه ترگمان]خود لولا نیز باید افقی باشد، با استفاده از سطح روح
[ترجمه گوگل]لولای خود نیز باید با استفاده از سطح روحانی افقی باشد

10. These help to reinforce the hinge side of your doors against the use of force.
[ترجمه ترگمان]این ها به تقویت طرف لولا در مقابل استفاده از زور کمک می کنند
[ترجمه گوگل]اینها به تقویت لبه ی درب در برابر استفاده از نیرو کمک می کند

11. The hinge connecting the front and rear pieces sits under the instep and lessens the chance of failure due to the metal flexing.
[ترجمه ترگمان]این لولا که قسمت جلو و عقب را به هم متصل می کند، در زیر ساق پا می نشیند و شانس شکست ناشی از حرکت فلز را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]لولای که اتصال قطعات جلو و عقب را در زیر پائین قرار می دهد و احتمال شکست را به دلیل خم شدن فلزی کاهش می دهد

12. Unfortunately, there is no word for hinge in Sesotho and Father George had a tough time trying to translate.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه هیچ لغتی برای لولا به زبان سسوتو و پدر جورج وجود ندارد که سعی در ترجمه آن داشته باشد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، هیچ کلمه ای برای لولا در Sesotho وجود ندارد و پدر جورج تلاش سختی برای ترجمه کرد

13. You look through the crack at the door hinge.
[ترجمه ترگمان]از شکاف در لولای در نگاه کنید
[ترجمه گوگل]شما در لبه درب نگاه می کنید

14. A jammed hinge or latch can be freed with a penetrating oil such as Plus Gas.
[ترجمه ترگمان]یک لولا یا لچ فشرده را می توان با یک روغن نافذ از قبیل گاز اضافه کرد
[ترجمه گوگل]یک لولا یا چاقو را می توان با روغن نفوذ کننده مثل Plus Gas آزاد کرد

15. As promised, none of our recommendations hinge on huge capital investments.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وعده داده شد، هیچ کدام از توصیه های ما به سرمایه گذاری عظیم سرمایه تبدیل نشد
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، هیچ یک از توصیه های ما بر سرمایه گذاری های بزرگ سرمایه نیست

The door hinge is squeaking.

لولای در جیرجیر می‌کند.


hinge on/upon something

(Verb - transitive) منوط بودن به، مربوط بودن به، وابسته بودن به، بستگی داشتن به، بسته به...بودن


The war's destiny hinged on the decisions of only one man.

سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.


پیشنهاد کاربران

تحت تاثیر مستقیم چیز دیگری بودن
بستگی داشتن به . . .
وابسته/منوط به چیز دیگری بودن

( مهندسی عمران ) مفصل

pivot

⁦✔️⁩لولا

A little bit of oil works wonders on squeaky hinges
یه خورده روغن تاثیر خیلی خوبی ایجاد می کنه روی جیغ جیغ/جیرجیر لولاها

به جلو خم شدن ( از ناحیه کمر ) مانند لولا


مهندسی عمران - مفصل - hinge
مفصل پلاستیک - plastic hinge

یعنی پاشنه در


کلمات دیگر: