1. hinge on
وابسته بودن به،منوط بودن به،بستگی داشتن به،چرخیدن روی
2. the door hinge is squeaking
لولای در جیرجیر می کند.
3. the door's hinge has become insecure
لولای در شل شده است.
4. The lid of the suitcase had a broken hinge, so it wouldn't open easily.
[ترجمه ترگمان]در صندوق یک لولای شکسته بود، بنابراین به راحتی باز نمی شد
[ترجمه گوگل]درب چمدان دارای یک لولای شکسته بود، به طوری که راحت باز نمی شد
5. Fit hinge bolts to give extra support to the door lock.
[ترجمه ترگمان]پیچ ها را برای پشتیبانی بیشتر در قفل در نصب کنید
[ترجمه گوگل]اتصالات لولا برای حمایت اضافی به قفل درب
6. The home is the hinge on which family life turns.
[ترجمه ترگمان]خانه لولا است که زندگی خانوادگی روی آن می چرخد
[ترجمه گوگل]خانه لولایی است که در آن زندگی خانوادگی تبدیل می شود
7. My decision will hinge on your views.
[ترجمه ترگمان]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
[ترجمه گوگل]تصمیم من به نظرات شما بستگی دارد
8. Increases beyond that will hinge on negotiations over replenishing the soft-loan fund, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت که افزایش آن فراتر از آن بستگی به مذاکرات برای پر کردن صندوق وام کم بهره خواهد داشت
[ترجمه گوگل]او گفت که افزایش آن فراتر از آن خواهد بود که در مذاکرات در مورد دوباره پرداخت صندوق وام نرم افزاری
9. The hinge itself must also be horizontal, using a spirit level.
[ترجمه ترگمان]خود لولا نیز باید افقی باشد، با استفاده از سطح روح
[ترجمه گوگل]لولای خود نیز باید با استفاده از سطح روحانی افقی باشد
10. These help to reinforce the hinge side of your doors against the use of force.
[ترجمه ترگمان]این ها به تقویت طرف لولا در مقابل استفاده از زور کمک می کنند
[ترجمه گوگل]اینها به تقویت لبه ی درب در برابر استفاده از نیرو کمک می کند
11. The hinge connecting the front and rear pieces sits under the instep and lessens the chance of failure due to the metal flexing.
[ترجمه ترگمان]این لولا که قسمت جلو و عقب را به هم متصل می کند، در زیر ساق پا می نشیند و شانس شکست ناشی از حرکت فلز را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]لولای که اتصال قطعات جلو و عقب را در زیر پائین قرار می دهد و احتمال شکست را به دلیل خم شدن فلزی کاهش می دهد
12. Unfortunately, there is no word for hinge in Sesotho and Father George had a tough time trying to translate.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه هیچ لغتی برای لولا به زبان سسوتو و پدر جورج وجود ندارد که سعی در ترجمه آن داشته باشد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، هیچ کلمه ای برای لولا در Sesotho وجود ندارد و پدر جورج تلاش سختی برای ترجمه کرد
13. You look through the crack at the door hinge.
[ترجمه ترگمان]از شکاف در لولای در نگاه کنید
[ترجمه گوگل]شما در لبه درب نگاه می کنید
14. A jammed hinge or latch can be freed with a penetrating oil such as Plus Gas.
[ترجمه ترگمان]یک لولا یا لچ فشرده را می توان با یک روغن نافذ از قبیل گاز اضافه کرد
[ترجمه گوگل]یک لولا یا چاقو را می توان با روغن نفوذ کننده مثل Plus Gas آزاد کرد
15. As promised, none of our recommendations hinge on huge capital investments.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وعده داده شد، هیچ کدام از توصیه های ما به سرمایه گذاری عظیم سرمایه تبدیل نشد
[ترجمه گوگل]همانطور که وعده داده شد، هیچ یک از توصیه های ما بر سرمایه گذاری های بزرگ سرمایه نیست