کلمه جو
صفحه اصلی

filtrate


معنی : تصفیه کردن، صاف کردن، از صافی گذشتن، از صافی گذراندن
معانی دیگر : پالودن، صافی کردن، صاف کنی، پالونه، صاف شدن، زلال شدن، ردشدن

انگلیسی به فارسی

پالودن، صافی کردن


آبگونه‌ی پالیده، مایع تصفیه‌شده


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: filtrates, filtrating, filtrated
• : تعریف: to pass through or subject to a filter.
مشابه: filter
اسم ( noun )
مشتقات: filtratable (adj.), filtration (n.)
• : تعریف: that which has gone through a filter.

• filtered liquid
filter, pass through a filter

دیکشنری تخصصی

[شیمی] صاف کردن، مایع زیر صافی
[مهندسی گاز] صاف، صاف کردن
[نساجی] صاف کردن - صاف - زلال
[معدن] تراویده (چاه پیمایی)
[نفت] تفاله ی گل
[آب و خاک] گذر از صافی

مترادف و متضاد

تصفیه کردن (فعل)
settle, clean, purify, cleanse, accord, refine, clean up, filter, purge, establish, administer, administrate, rarefy, sublimate, filtrate

صاف کردن (فعل)
clear, fine, filter, face, even, sleek, plane, strain, perk, smooth, shave, hone, percolate, pave, liquidize, unwrap, filtrate, smoothen, sleeken

از صافی گذشتن (فعل)
filtrate

از صافی گذراندن (فعل)
leach, filtrate

جملات نمونه

1. A Somogyi-Nelson filtrate can not be used, since some creatinine is also precipitated along with the proteins.
[ترجمه ترگمان]یک ماده فیلتر Somogyi - نلسون را نمی توان به کار برد، زیرا برخی creatinine نیز همراه با پروتئین ها تسریع می شوند
[ترجمه گوگل]یک فیلتراسیون Somogyi-Nelson را نمی توان مورد استفاده قرار داد زیرا برخی از کراتینین نیز همراه با پروتئین ها رسوب می کند

2. A protein free filtrate is not necessary.
[ترجمه ترگمان]یک ماده فیلتر آزاد پروتئین مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]فیلتراسیون آزاد پروتئین لازم نیست

3. The latter module was used to collect signal, filtrate signal with band-pass filter and amplify it.
[ترجمه ترگمان]ماژول دوم برای جمع آوری سیگنال، ماده فیلترشده با فیلتر عبور باند و تقویت آن مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]ماژول دوم برای جمع آوری سیگنال، فیلتر کردن سیگنال با فیلتر باند عبور و تقویت آن استفاده شد

4. The decoloring effect and feasibility to filtrate dyestuff and their mixture by pleurotus ostreatus culture was discussed.
[ترجمه ترگمان]اثر decoloring و امکان پذیری ماده فیلتر شده و ترکیب آن ها با فرهنگ pleurotus مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثرات رنگ آمیزی و امکان سنجی برای فیلتر کردن رنگ آمیزی و ترکیب آنها با فرهنگ پلوروتوس اریتاوسوس مورد بحث قرار گرفت

5. Objective To observe the effect of filtrate of normal human fresh dejecta on intestinal flora alteration.
[ترجمه ترگمان]هدف از مشاهده اثر ماده فیلتر شده طبیعی انسان نرمال بر روی پوشش گیاهی روده
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تأثیر فیلترت دایکتا تازه گی های طبیعی بدن انسان بر تغییرات فلور روده

6. After diagnosing, preserving clyster was done with filtrate of normal human fresh dejecta.
[ترجمه ترگمان]پس از تشخیص، حفظ clyster با ماده فیلترشده قابل حمل از انسان معمولی انجام شد
[ترجمه گوگل]پس از تشخیص، نگهداری کلستر با فیلتراسیون دایکتا تازه ای از بدن انسان انجام شد

7. In the process, the enterprises have to filtrate the indices, enact the index weight, evaluate the marketing risks and give an alarm.
[ترجمه ترگمان]در این فرآیند، شرکت ها باید شاخص ها را فیلتر کنند، وزن شاخص را اجرا کنند، ریسک های بازاریابی را ارزیابی کرده و هشدار دهند
[ترجمه گوگل]در این فرآیند، شرکت ها باید شاخص ها را فیلتر کنند، وزن شاخص را در نظر بگیرند، خطرات بازاریابی را ارزیابی می کنند و زنگ می زنند

8. The properties of filtrate reducer used in MMH drilling fluid are evaluated.
[ترجمه ترگمان]خواص ماده فیلتر شده که در سیال حفاری MMH بکار می رود مورد ارزیابی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]خواص کاهش دهنده فیلتراسیون مورد استفاده در مایعات حفاری MMH مورد بررسی قرار می گیرد

9. The bacteria-free filtrate of biogas slurry had obvious inhibitory effects on Botrytis cinerea pers and Botrytis cinerea, while the weak inhibitory effects on the other 5 vegetable pathogen.
[ترجمه ترگمان]ماده فیلترشده آزاد از باکتری ها، اثرات بازدارنده آشکاری بر Botrytis cinerea pers و Botrytis cinerea داشت، در حالی که اثرات مهاری ضعیف بر پاتوژن گیاهی دیگر نیز تاثیر داشت
[ترجمه گوگل]فیلترات آزاد باکتری از دوغاب بیوگاز اثرات بازدارنده واضحی بر روی Botrytis cinerea pers و Botrytis cinerea داشت، در حالی که اثرات مهاری ضعیفی بر روی 5 بیمار دیگر سبز داشت

10. The method can be used to filtrate the outlier data and discover clusters of arbitrary shape.
[ترجمه ترگمان]این روش می تواند برای فیلتر کردن داده های برون هشته و کشف خوشه های شکل دل خواه استفاده شود
[ترجمه گوگل]روش می تواند برای فیلتر کردن داده های خروجی و کشف خوشه های شکل دلخواه مورد استفاده قرار گیرد

11. A filtrate collection box sits underneath, and seals against, the upper belt.
[ترجمه ترگمان]یک جعبه مجموعه فیلتر شده در زیر آن قرار گرفته است و seals را بر روی کمر قرار می دهد
[ترجمه گوگل]یک جعبه جمع آوری فیلتراسیون در پایین قرار دارد و در مقابل کمربند بالایی قرار دارد

12. Static antifoam device installed inside the filtrate separation tank.
[ترجمه ترگمان]دستگاه antifoam ایستا در داخل مخزن جداسازی فیلتر شده نصب شده است
[ترجمه گوگل]دستگاه ضد انفجار استاتیک داخل مخزن جداسازی فیلتراسیون

13. We filtrate the raw material, adopt orthogonal experiment to determine proportional. The results show that the core sand adhesive has excellent technological property, and has no pollution.
[ترجمه ترگمان]ما ماده خام را فیلتر کردیم، و آزمایش ها متعامد را اتخاذ کردیم تا متناسب شود نتایج نشان می دهد که چسب هسته اصلی دارای ویژگی تکنولوژیکی بسیار خوبی است و هیچ آلودگی ندارد
[ترجمه گوگل]ما مواد خام را فیلتر می کنیم، آزمایش متقارن را برای تعیین نسبی انجام می دهیم نتایج نشان می دهد که چسب ماسه هسته دارای ویژگی های فن آوری عالی و بدون آلودگی است

14. Work automatically and continual discharge filtrate and dregs, automatically flush, high efficiency.
[ترجمه ترگمان]کار به طور خودکار و عصاره به طور خودکار تخلیه می شود و باقیمانده، به صورت خودکار، بازده بالا
[ترجمه گوگل]کارکردن به صورت خودکار و فیلتراسیون و تخلیه مداوم، تخلیه خودکار، راندمان بالا


کلمات دیگر: