کلمه جو
صفحه اصلی

infiltration


معنی : نفوذ
معانی دیگر : تصفیه

انگلیسی به فارسی

نفوذ


نفوذ، رسوخ، نشت، تراوش، (پزشکی) ارتشاح


انگلیسی به انگلیسی

• permeation, percolation, gradual penetration, passing through

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] نفوذ - تراوش - عبور تدریجی - نشتاب - نفوذ آب - نشت نفوذ آب - درون تراوش - درون تراوری
[مهندسی گاز] نفوذ، تراوش
[زمین شناسی] نفوذ فرآیندی که آب به درون زمین فرو میرود و از منافذ و کانال های خاک و دیگر مواد سطحی عبور می کند دراین دیاگرام هدایت آب از سطح زمین به سطح آب زیرزمینی توسط پیکان هایی نشان داده شده است.
[نساجی] نفوذ - تراوش
[خاک شناسی] نفوذ
[آب و خاک] نفوذ

مترادف و متضاد

نفوذ (اسم)
influx, prevalence, force, influence, authority, leading, penetration, infiltration, permeation, dominance, importance, transpiration, transudation, insinuation, seepage, prestige

جملات نمونه

1. The police tried to prevent infiltration by drug traffickers.
[ترجمه سیزو] پلیس سعی کرد از نفوذ مواد مخدر توسط قاچاقچیان جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]پلیس تلاش کرد تا از نفوذ قاچاقچیان مواد مخدر جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]پلیس سعی کرد از قاچاقچیان مواد مخدر جلوگیری کند

2. Rainsplash washes elements downslope and reduces infiltration capacity by dispersing clay particles into the large interstices of the soil.
[ترجمه ترگمان]Rainsplash عناصر washes را downslope و ظرفیت نفوذ را با پراکنده کردن ذرات خاک رس به منافذ بزرگ خاک کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]Rainsplash شستشوی عناصر را کاهش می دهد و ظرفیت نفوذ را از طریق پراکنده شدن ذرات رس در داخل حفره های بزرگ خاک کاهش می دهد

3. Mitchell looked away chafing against this infiltration, of being led by Kingsley to recognize himself, the meaninglessness of his position.
[ترجمه ترگمان]می چل به شدت به این نفوذ نگاه کرد که کینگزلی باید خودش را به طرف کینگزلی راهنمایی کند تا خودش را بشناسد
[ترجمه گوگل]میچل در برابر این نفوذ، از اینکه Kingsley به رهبری خود، بی معنی موقعیت خود را رهبری می کند، دور انداخته است

4. In some new build areas groundwater infiltration to existing sewers is as high as 20 times the dry weather flows.
[ترجمه ترگمان]در برخی مناطق جدید، نفوذ آب های زیر زمینی به فاضلاب موجود به اندازه ۲۰ برابر جریان های آب و هوایی خشک است
[ترجمه گوگل]در برخی از مناطق جدید، نفوذ آب های زیرزمینی به فاضلاب های موجود به میزان 20 برابر جریان های هوای خشک است

5. It is even possible that gang infiltration can be stopped.
[ترجمه ترگمان]حتی ممکن است که نفوذ باند متوقف شود
[ترجمه گوگل]حتی ممکن است نفوذ باند را متوقف کند

6. In the same biopsy infiltration of the mucosal stroma by a large number of lymphocytes and plasma cells were seen.
[ترجمه ترگمان]در همین راستا، نفوذ of stroma توسط تعداد زیادی از سلول های lymphocytes و پلاسما مشاهده شد
[ترجمه گوگل]در همان بیوپسی نفوذ استروما مخاطی توسط تعداد زیادی از لنفوسیت ها و سلول های پلاسما مشاهده شد

7. Apart from these systemic effects, there may be a quite marked local inflammation with swelling and white-cell infiltration.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این عوارض سیستمیک، ممکن است یک التهاب محلی کاملا مشخص با ورم سلول های سفید و سفید وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]به استثنای این اثرات سیستمیک، التهاب موضعی کاملا مشخص با نفوذ و تورم سلول سفید ممکن است وجود داشته باشد

8. High levels of coliform bacteria may indicate more serious problems in a water supply, such as the infiltration of fecal material.
[ترجمه ترگمان]سطح بالایی از باکتری coliform ممکن است مشکلات جدی تری را در تامین آب، مثل نفوذ مواد مدفوع نشان دهد
[ترجمه گوگل]سطح بالایی از باکتری های کولورکتیو ممکن است مشکلات جدی در تامین آب، مانند نفوذ مواد مدفوع را نشان دهد

9. In one patient the lesion was destroyed by hot biopsy forceps and further biopsy specimens were free from carcinoid infiltration.
[ترجمه ترگمان]در یک بیمار ضایعه با بیوپسی داغ از بین رفت و نمونه های further از نفوذ carcinoid آزاد شدند
[ترجمه گوگل]در یک بیمار ضایعه با فورسپس های بیوپسی داغ نابود شد و نمونه های بیوپسی بیشتری از نفوذ کرچوئیدی آزاد بودند

10. There is now substantial evidence that vascular disruption and focal thrombosis, related to macrophage infiltration, occurs in Crohn's disease.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر شواهد قابل توجهی وجود دارد که اختلال عروق و thrombosis کانونی، مربوط به نفوذ macrophage، در بیماری Crohn رخ می دهد
[ترجمه گوگل]شواهد قابل توجهی وجود دارد که اختلالات عروقی و ترومبوز کانونی مرتبط با نفوذ ماکروفاژ در بیماری کرون اتفاق می افتد

11. In reviewing reports on amyloidosis patients with intestinal pseudo-obstruction, the patients with multiple myeloma tend to have extensive smooth muscle infiltration.
[ترجمه ترگمان]بیمارانی که myeloma multiple دارند، در مرور گزارش ها درباره amyloidosis بیمار مبتلا به pseudo روده، از نفوذ شدید ماهیچه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]در بررسی گزارش های مربوط به آمیلوئیدوز بیماران مبتلا به شبه انسداد روده، بیماران مبتلا به مولتیپل میلوما دارای انفیلتراسیون عضلانی گسترده ای هستند

12. Also, patients not treated with NSAIDs were more likely to have heavy neutrophilic and mononuclear cell infiltration.
[ترجمه ترگمان]همچنین بیمارانی که با NSAIDs درمان نشدند به احتمال زیاد to سنگین و نفوذ سلول mononuclear داشتند
[ترجمه گوگل]همچنین بیمارانی که درمان با NSAID ها را نداشتند احتمال ابتلا به نفوذ سلول های نوتروفیل و هسته ای شدید داشتند

13. Both Rostow and Taylor agreed that the key to victory was stopping infiltration from the north.
[ترجمه ترگمان]هم Rostow و هم تیلور اتفاق نظر داشتند که کلید پیروزی، توقف نفوذ در شمال است
[ترجمه گوگل]هر دو روستو و تیلور موافقت کردند که کلید پیروزی متوقف شدن نفوذ از شمال بود

14. The damage to the exocrine glands is as a result of infiltration and destruction of the gland tissue by lymphocytes.
[ترجمه ترگمان]آسیب به غدد exocrine در نتیجه نفوذ و تخریب بافت غده توسط lymphocytes است
[ترجمه گوگل]آسیب به غدد ناخودآگاه به علت نفوذ و تخریب بافت غدد توسط لنفوسیت ها است

پیشنهاد کاربران

ارتشاح

دخول غیر مستقیم، رخنه یابی، خود جاکنی

عملیات نفوذی ( ترجیحاً در خفا و به تدریج ) به خطوط دشمن


کلمات دیگر: