1. traffic indicator
(انگلیس) چراغ راهنما،راهنما (امریکا: directional signal)
2. litmus is an indicator of the presence of acid in a solution
لیتموس نشانه وجود اسید در محلول است.
3. an arrival and departure indicator in an airport
نشانگر ورود و خروج هواپیماها در فرودگاه
4. Level of education is actually quite a poor indicator of ability to run a business well.
[ترجمه ترگمان]سطح آموزش و پرورش در واقع یک شاخص ضعیف توانایی اداره یک کسب وکار است
[ترجمه گوگل]سطح آموزش و پرورش واقعا یک شاخص ضعیف از توانایی برای اجرای یک کسب و کار خوب است
5. Litmus paper can be used as an indicator of the presence of acid in a solution.
[ترجمه ترگمان]کاغذ Litmus را می توان به عنوان شاخصی برای حضور فسفریک اسید در محلول مورد استفاده قرار داد
[ترجمه گوگل]کاغذ لاکتوز می تواند به عنوان یک شاخص از حضور اسید در یک محلول استفاده شود
6. These atmospheric waves are a reliable indicator of weather changes.
[ترجمه ترگمان]این امواج جوی یک شاخص قابل اعتماد از تغییرات آب و هوا هستند
[ترجمه گوگل]این امواج جوی یک شاخص قابل اعتماد از تغییرات آب و هوایی است
7. These tests are a reliable indicator of future performance.
[ترجمه ترگمان]این تست ها یک شاخص قابل اعتماد برای عملکرد آتی هستند
[ترجمه گوگل]این آزمون ها یک شاخص قابل اعتماد از عملکرد آینده است
8. Gold prices are often seen as an indicator of inflation.
[ترجمه ترگمان]قیمت طلا اغلب به عنوان شاخص تورم دیده می شود
[ترجمه گوگل]قیمت طلا اغلب به عنوان شاخص تورم دیده می شود
9. These warts can serve as an indicator of other infections.
[ترجمه ترگمان]این warts می توانند به عنوان شاخصی برای عفونت های دیگر عمل کنند
[ترجمه گوگل]این زگیلها میتوانند به عنوان شاخصی از عفونتهای دیگر عمل کنند
10. Commodity prices can be a useful indicator of inflation, he claimed.
[ترجمه ترگمان]او مدعی شد که قیمت کالاها می تواند شاخص مفیدی از تورم باشد
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که قیمت های کالا می تواند یک شاخص سودمند تورم باشد
11. The eyes can be a sensitive indicator of health.
[ترجمه ترگمان]چشم ها می توانند یک شاخص حساس از سلامتی باشند
[ترجمه گوگل]چشم ها می توانند یک شاخص حساس به سلامت باشند
12. His left - hand / right - hand indicator is flashing.
[ترجمه ترگمان]نشانه سمت چپ و سمت راست او در حال چشمک زدن است
[ترجمه گوگل]نشانگر چپ دست / راست دستش چشمک می زند
13. The monthly trade figures are seen as an indicator of the health of the economy.
[ترجمه ترگمان]ارقام تجاری ماهانه به عنوان شاخص سلامت اقتصاد دیده می شوند
[ترجمه گوگل]ارقام ماهانه تجارت به عنوان شاخص سلامت اقتصاد دیده می شود
14. These figures give a reliable and objective indicator of changing trends in people's lifestyles.
[ترجمه ترگمان]این ارقام نشان دهنده یک شاخص قابل اعتماد و عینی از تغییر گرایش در زندگی مردم است
[ترجمه گوگل]این ارقام نشانگر قابل اعتماد و عینی شاخص تغییر روند در شیوه زندگی افراد است
15. The light bar indicator uses the processing power of a Palm handheld computer to cut down on expense.
[ترجمه ترگمان]شاخص بار نور از قدرت پردازش یک کامپیوتر دستی پالم برای کاهش هزینه استفاده می کند
[ترجمه گوگل]شاخص نشانگر نور با استفاده از قدرت پردازش یک کامپیوتر دستی پالم برای کاهش هزینه