کلمه جو
صفحه اصلی

raft


معنی : دگل، قایق مسطح الواری، دسته الوار شناور بر اب
معانی دیگر : (قایقی که از به هم بستن چند تخته درست شود) کلک، جاله، (تخته بندی که شناگران برای ورود به رود یا دریاچه از آن استفاده می کنند) تختگاه کنار آب، شیرجه گاه، قایق ته پهن ( پلاستیکی یا باد کردنی)، با جاله حمل کردن، با کلک ترابری کردن، جاله ساختن، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، باقایق الواری رفتن یافرستادن

انگلیسی به فارسی

دسته الوار شناور بر اب، دگل، قایق مسطح الواری، باقایق الواری رفتن یافرستادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat platform made of buoyant materials such as wood or air-filled barrels, designed to float and often to support or carry people or goods.

(2) تعریف: a wide flat-bottomed boat of rubber or synthetic material, with air-filled tubes serving as front, back, and sides.

(3) تعریف: a group of logs, barrels, or the like tied together for transport of the whole by water.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rafts, rafting, rafted
(1) تعریف: to carry on or in a raft; transport by raft.

(2) تعریف: to construct a raft from; use as a raft.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to float or travel on a raft.
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) very many; a large quantity.
مشابه: mountain

• primitive boat made from buoyant material fastened together to make a platform; large number of things, a collection, great quantity (informal)
travel by raft, float on a raft
a raft is a floating platform made from large pieces of wood tied together.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] رادیه، دگل، طراده بارکش، الوار - در سنگ شناسی آذرین، بیگانه سنگ یک قطعه سنگی را گویند که در ماگما گیر افتاده است و به راحتی به صورت کمابیش قائم جدا می شود. <br>مقایسه شود با: بیگانه سنگ. - - در زغال سنگ شناسی، زغال شناور. - - در رودها، تجمعی یا انسدادی از تنه های درخت شناور، چوب شناور، درختهای کنده شده یا سایر وارزه های و آوارها را گویند. که بطور طبیعی در یک رود توسط حفر دیواره ها ظاهر می شوند و به عنوان جلوگیری در مقابل کشتی رانی عمل می کند. - نیز ببینید: raft lake -
[نفت] پی شناور

مترادف و متضاد

دگل (اسم)
raft

قایق مسطح الواری (اسم)
raft

دسته الوار شناور بر اب (اسم)
raft

جملات نمونه

1. he has a raft of brothers and sisters
تا دلت بخواهد برادر و خواهر دارد.

2. Sailing across the Atlantic on a raft was an adventure.
[ترجمه ترگمان]حرکت کشتی در اقیانوس اطلس روی کلک یک ماجراجویی بود
[ترجمه گوگل]قایقرانی در سراسر اقیانوس اطلس در یک قایق یک ماجراجویی بود

3. The survivors were adrift on a raft for six days.
[ترجمه ترگمان]این بازمانده ها شش روز روی یک کلک گیر کرده بودند
[ترجمه گوگل]بازماندگان برای شش روز در یک قایق بودند

4. The raft came close to the rocks and then sheered away.
[ترجمه ترگمان]کلک به سنگ ها نزدیک شد و سپس انحراف پیدا کرد
[ترجمه گوگل]قایق نزدیک به سنگ ها آمد و بعد از آن دور شد

5. The rubber raft drifted out to sea.
[ترجمه ترگمان]کلک پلاستیکی به دریا افتاد
[ترجمه گوگل]قایق لاستیکی به سمت دریا حرکت کرد

6. They built a raft of logs.
[ترجمه ترگمان] اونا یه قایق چوبی ساختن
[ترجمه گوگل]آنها یک کلفت چوبی را ساختند

7. She spent seven days afloat on a raft.
[ترجمه ترگمان] اون هفت روز روی یه قایق شناور بود
[ترجمه گوگل]او هفت روز در یک قایق شناور شد

8. I wasn't sure if the raft would float.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودم که کلک روی آب شناور باشد
[ترجمه گوگل]اگر قایق شناور بود مطمئن نبودم

9. The raft would be more buoyant if it was less heavy.
[ترجمه ترگمان]اگر کم تر سنگین می بود، کلک از آب می افتاد
[ترجمه گوگل]اگر کمتر سنگین باشد، قایق ممکن است بیشتر شناور باشد

10. Incredibly, the raft held together till we reached the opposite shore.
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب، کلک با هم دست و پنجه نرم کرد تا به ساحل مقابل رسیدیم
[ترجمه گوگل]باور نکردنی، قایق با هم کنار گذاشته شد تا ما به ساحل مقابل رسیدیم

11. They made a raft and set it afloat.
[ترجمه ترگمان]آن ها کلک ساختند و آن را روی آب قرار دادند
[ترجمه گوگل]آنها یک قایق را ساختند و آن را شناور کردند

12. I didn't count on his capsizing the raft.
[ترجمه ترگمان]روی قایق واژگون نشدم
[ترجمه گوگل]من روی قایق سواری او حساب نمی کردم

13. We have designed a whole raft of measures to improve the transport system.
[ترجمه ترگمان]ما یک کلک کامل برای بهبود سیستم حمل و نقل طراحی کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما یک کل اقدامات را برای بهبود سیستم حمل و نقل طراحی کرده ایم

14. The company has launched a whole raft of new software products.
[ترجمه ترگمان]شرکت یک کلک کامل از محصولات نرم افزاری جدید را راه اندازی کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت یک کل محصولات نرم افزاری جدید را راه اندازی کرده است

15. He clung tightly to the raft to keep himself afloat.
[ترجمه ترگمان]به کلک چسبیده بود تا خود را سرپا نگه دارد
[ترجمه گوگل]او به محاصره چسبیده بود تا بتواند خود را شناور کند

He has a raft of brothers and sisters.

تا دلت بخواهد برادر و خواهر دارد.


پیشنهاد کاربران

گسترده

پخش کننده

A raft is a very Simple boat

کلک


a kind of boat with air in it

مهندسی عمران:گسترده

قایق


مهندسی عمران: شناژ

مهندسی عمران: بستر

Is very simple boat
کلک

A large number of somthing

That is a simple bout

مقدار زیادی

Raft
Noun
به معنای نوعی قایق ته پهن که کلک نامیده می شود.
For example
We can rafting on the river in the dude ranch

قایق بادی

یک نوع قایق که کلک نام دارد

قایق نجات

کلک یا قایق چوبی


A raft is very simple boat

Raft=small boat

The Combined footing is the raft ( گسترده )

کرجی

raft: ( n. ) = A raft is very simple boat
معنیش همون کلک می شه
کانون زبان ایران
ترم Reach3



قایق ساخته شده از چنده تکه چوب

مقدار / تعداد زیاد

is a very simple boat

Avery siple boat معنی:کلک

A raft is a very Simple boat
Plz like
Reach 3

is small bout full of air

یعنی قایق خیلی ساده البته اگه ( . n ) نون یا اسم باشه

یه قایق ساده
دوز و کلک

در ترجمه کتاب رابینسون کروزوئه به "چوب بست" ترجمه شده

a flat floating structure for travelling across water, often made of pieces of wood tied roughly together and moved along with a paddle ( = pole with a flat end ) :
We lashed together anything that would float to make a raft.


کلمات دیگر: