معنی : ضربت، مشت، صدای تغ تغ، درزدن، عیبجویی، زدن، بهم خوردن، بد گویی کردن از، کوبیدن، ضربات متوالی و تند زدن
معانی دیگر : دق الباب کردن، ضربه به در، کوفتن، کوستن، ضربه زدن به، با مشت (یا چیزی) زدن به، به هم خوردن، برخورد پیدا کردن، تصادم کردن، به هم کوفتن، به هم کوبیده شدن، هم کوفتن، (موتور و غیره) تق تق کردن، دقه کردن، با صدای تق تق، (عامیانه) نکوهش کردن، عیب جویی کردن، خرده گیری کردن، (با زدن) انجام دادن، کردن، کوبه، کوبش، کوبگی، آسیبش، (عامیانه) بدبیاری، اشکال، مرارت، (با بی هدفی) حرکت کردن، پرسه زدن، پلکیدن