کلمه جو
صفحه اصلی

kilowatt


معنی : کیلووات
معانی دیگر : (برق) کیلووات (هزار وات) (مخفف آن: kw یا kw)

انگلیسی به فارسی

کیلووات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a unit of electrical power equal to one thousand watts. (abbr.: kw, kW)

• unit of electrical energy equal to 1000 watts
a kilowatt is a unit of power that is equal to one thousand watts.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] کیلو وات یکهزار وات. - کیلو وات
[مهندسی گاز] کیلووات

مترادف و متضاد

کیلووات (اسم)
kilowatt

جملات نمونه

1. The plant affected, a 500,000 kilowatt pressurized light water reactor, began operation in 197
[ترجمه ترگمان]این کارخانه که در حدود ۵۰۰،۰۰۰ کیلووات برق فشار تحت فشار قرار دارد، در ۱۹۷ عملیات شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]این گیاه تحت تاثیر رآکتور آب سبک 500000 کیلووات قرار گرفت و در سال 197 فعالیت خود را آغاز کرد

2. It takes about a kilowatt per person to maintain a technologically advanced civilization with a high standard of living.
[ترجمه ترگمان]برای حفظ تمدن پیشرفته تکنولوژیکی با استاندارد بالای زندگی، حدود یک کیلووات به ازای هر فرد لازم است
[ترجمه گوگل]این یک کیلووات برای هر فرد است تا یک تمدن پیشرفته تکنولوژیکی با سطح بالایی از زندگی داشته باشد

3. They pay thirty fen per kilowatt hour.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای هر کیلووات ساعت سی درصد آب می پردازند
[ترجمه گوگل]آنها در هر کیلووات ساعت سیصد فنجان را پرداخت می کنند

4. The cost per kilowatt hour of solar power is figured by estimating the total power output of the solar panel over its 20- to 25-year warranty.
[ترجمه ترگمان]هزینه هر کیلووات ساعت برق خورشیدی با برآورد تولید کل توان پنل خورشیدی در طول ۲۰ تا ۲۵ سال ضمانت می شود
[ترجمه گوگل]هزینه هر کیلووات ساعت انرژی خورشیدی با برآورد کل خروجی قدرت پانل های خورشیدی بر حسب ضمانت 20 تا 25 ساله آن شکل می گیرد

5. To reach the 100 kilowatt target, the laser will require six modules.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به هدف ۱۰۰ کیلو وات، لیزر نیازمند شش ماژول است
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به هدف 100 کیلووات، لیزر نیاز به شش ماژول دارد

6. Devices called kilowatt - hour meters are used to measure this intangible electrical energy delivered to customers.
[ترجمه ترگمان]برای اندازه گیری این انرژی الکتریکی نامحسوس که به مشتریان تحویل داده می شود، از دستگاه ها به نام kilowatt کیلووات ساعت استفاده می شود
[ترجمه گوگل]دستگاه هایی با نام kilowatt-hours meter برای اندازه گیری انرژی الکتریکی نامتجانس که به مشتریان ارائه می شوند استفاده می شود

7. It creates four times more jobs per kilowatt hour generated than fossil fuel such as coal.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه در هر کیلووات ساعت چهار برابر بیشتر از سوخت فسیلی نظیر زغال سنگ تولید می کند
[ترجمه گوگل]این کار ظرف 4 کیلو وات تولید شده از فسیلی مانند ذغال سنگ را به 4 برابر بیشتر می کند

8. The credit is almost two cents per kilowatt hour for the first ten years of production for a project.
[ترجمه ترگمان]این وام حدود دو سنت برای هر کیلووات ساعت برای ده سال اول تولید برای یک پروژه است
[ترجمه گوگل]اعتبار تقریبا دو سنت برای هر کیلووات ساعت برای ده سال اول تولید برای یک پروژه است

9. A coal-water facility has been assigned the $ 11 per kilowatt figure for a coal-oil mixture plant.
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه زغال سنگ به ازای هر کیلووات ساعت برای کارخانه تولید نفت - نفت، ۱۱ دلار به ازای هر کیلووات ساعت در نظر گرفته شده است
[ترجمه گوگل]یک تاسیسات آب زغال سنگ 11 دلار برای هر کیلووات برای یک مخلوط گیاه ذغال سنگ و نفت اختصاص داده شده است

10. For example, 500, 000 was used in generating the cost per kilowatt of coal-natural gas units.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، ۰۰۰ برای تولید هر کیلووات از واحدهای گاز طبیعی زغال سنگ مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، 500، 000 در تولید هزینه های در هر کیلووات از واحدهای زغال سنگ طبیعی استفاده شد

11. People who are behind with their electricity bills could find themselves restricted to a consumption of as little as one kilowatt.
[ترجمه ترگمان]افرادی که با قبوض برق خود پشت سر هم قرار دارند، خود را محدود به مصرف کم تر از یک کیلووات ساعت می دانند
[ترجمه گوگل]افرادی که با صورتحساب برق خود عقب هستند می توانند خود را محدود به مصرف به اندازه یک کیلووات محدود کنند

12. Let us compare that cost with the average cost in the Tennessee Valley of $ 166 per kilowatt of capacity.
[ترجمه ترگمان]بیایید این هزینه را با هزینه متوسط در دره تنسی از ۱۶۶ دلار به ازای هر کیلووات ساعت مقایسه کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید این هزینه را با هزینه متوسط ​​در دره تنسی 166 دلار برای هر کیلووات ظرفیت مقایسه کنیم

13. This year there are 10 suppliers charging an average of 9 cents a kilowatt hour.
[ترجمه ترگمان]امسال ۱۰ تولید کننده به طور متوسط ۹ سنت در هر کیلووات ساعت دارند
[ترجمه گوگل]در سال جاری 10 فروند از این هواپیما به طور متوسط ​​9 سنت به کیلووات ساعت می پردازند

14. This is a saving compared to the $ 116 per kilowatt figure for a new coal boiler.
[ترجمه ترگمان]این یک صرفه جویی در مقایسه با ۱۱۶ دلار برای هر کیلووات ساعت برای یک دیگ بخار جدید است
[ترجمه گوگل]این یک صرفه جویی در مقایسه با 116 دلار برای هر کیلووات برای یک دیگ بخار زغال سنگ است

15. The Building Research Establishment give the following figures for the emission of carbon dioxide per kilowatt hour for different energy sources.
[ترجمه ترگمان]اداره تحقیقات ساختمان ارقام ذیل را برای انتشار دی اکسید کربن در هر کیلووات ساعت برای منابع انرژی مختلف ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]تاسیس موسسه تحقیقات ساختمان داده های زیر را برای انتشار دی اکسید کربن در هر کیلووات ساعت برای منابع مختلف انرژی ارائه می دهد


کلمات دیگر: