کلمه جو
صفحه اصلی

economize


معنی : صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن
معانی دیگر : کم گساری کردن، کم مصرف کردن، امساک کردن

انگلیسی به فارسی

صرفه‌جویی کردن، قناعت کردن، با احتیاط مصرف کردن، کم خرج کردن


صرفه جویی کنید، صرفه جویی کردن، رعایت اقتصاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: economizes, economizing, economized
• : تعریف: to practice thrift; avoid wasteful expenditure; be economical.
مترادف: save, spare
متضاد: splurge
مشابه: pinch pennies, retrench, scrimp, stint

- The family economized in the winter months so as to afford a vacation in the summer.
[ترجمه ترگمان] خانواده در ماه های زمستان صرفه جویی می کردند تا بتوانند در تابستان به تعطیلات بروند
[ترجمه گوگل] خانواده در ماه های زمستان اقتصاددان شده اند تا تعطیلات تابستان را بپردازند
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: economizer (n.)
• : تعریف: to use or spend less of; manage thriftily.
مترادف: conserve, save, spare
متضاد: squander
مشابه: pinch pennies, put aside, scrimp

• save; cut back, be thrifty (also economise)
if you economize, you save money by spending it very carefully.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] صرفه جوئی کردن، رعایت اقتصاد کردن

مترادف و متضاد

صرفه جویی کردن (فعل)
economize, scrounge

رعایت اقتصاد کردن (فعل)
economize

save money


Synonyms: be frugal, be prudent, be sparing, conserve, cut back, cut corners, cut down, keep within means, make ends meet, manage, meet a budget, pay one’s way, pinch pennies, retrench, run tight ship, scrimp, shepherd, skimp, stint, stretch a dollar, tighten one’s belt


Antonyms: spend, squander, throw away


جملات نمونه

1. citizens were asked to economize on water consumption
از شهروندان خواسته شد که در مصرف آب،صرفه جویی کنند.

2. they had turned off half of the city's lights in order to economize
نیمی از چراغ های شهررا به منظور صرفه جویی خاموش کرده بودند.

3. We're going to have to economize from now on.
[ترجمه ترگمان]از این به بعد باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر باید از این پس صرفه جویی کنیم

4. The management decided to economize by cutting the dead wood from the workforce,thus reducing the wages bill.
[ترجمه ترگمان]مدیریت تصمیم گرفت که با قطع کردن چوب مرده از نیروی کار، صرفه جویی کند و در نتیجه لایحه حقوق را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]مدیریت تصمیم گرفت با برش چوب مرده از نیروی کار، به این ترتیب، کاهش حقوق و دستمزد را کاهش دهد

5. A lot of companies are trying to economize by not taking on new staff.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها در تلاشند تا با گرفتن کارکنان جدید، صرفه جویی کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها در تلاش برای صرفه جویی در هزینه های کارکنان جدید نیستند

6. We'd rather economize on clothes than food.
[ترجمه ترگمان]ما ترجیح میدیم به خاطر غذا صرفه جویی کنیم تا غذا
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم صرفه جویی در لباس از غذا

7. Higher taxes encourage people to economize on fuel.
[ترجمه ترگمان]مالیات های بالاتر مردم را به صرفه جویی در سوخت تشویق می کند
[ترجمه گوگل]مالیات های بیشتر مردم را به صرفه جویی در سوخت تشویق می کند

8. He had tried to economize with the size and quality and the envelopes were in danger of splitting.
[ترجمه ترگمان]کوشیده بود به اندازه و کیفیت صرفه جویی کند و پاکت های در خطر بود
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با اندازه و کیفیت صرفه جویی کند و پاکت نامه در معرض خطر تقسیم بود

9. We're looking for ways to help farmers economize on chemicals and fertilizer.
[ترجمه ترگمان]ما به دنبال راه هایی برای کمک به کشاورزان در زمینه مواد شیمیایی و کود شیمیایی هستیم
[ترجمه گوگل]ما به دنبال روش هایی برای کمک به کشاورزان در مصرف مواد شیمیایی و کود می باشیم

10. Helen continued to look for work, and to economize.
[ترجمه ترگمان]هلن به دنبال کار و صرفه جویی در کار بود
[ترجمه گوگل]هلن همچنان به دنبال کار و صرفه جویی در هزینه است

11. Families on low incomes are having to economize on food and heating costs.
[ترجمه ترگمان]خانواده های کم درآمد مجبور به صرفه جویی در هزینه های غذا و گرمایش هستند
[ترجمه گوگل]خانواده هایی که درآمد کم دارند هزینه های غذا و گرما را صرفه جویی می کنند

12. We should effectively protect, rationally exploit and economize on natural resources.
[ترجمه ترگمان]ما باید به طور موثر از استثمار و بهره برداری منطقی و صرفه جویی در منابع طبیعی محافظت کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید به طور موثر حفاظت، بهره برداری معقول و صرفه جویی در منابع طبیعی

13. We should increase production and economize as much as possible.
[ترجمه ترگمان]ما باید تا حد امکان تولید و صرفه جویی را افزایش دهیم
[ترجمه گوگل]ما باید تولید را افزایش دهیم و تا آنجا که امکان دارد، صرفه جویی کنیم

14. Automobile lightening can efficaciously economize energy and decrease environmental pollution.
[ترجمه ترگمان]روشن شدن اتومبیل باعث صرفه جویی در مصرف انرژی و کاهش آلودگی محیط زیست می شود
[ترجمه گوگل]روشنایی خودرو می تواند به میزان قابل توجهی صرفه جویی در انرژی و کاهش آلودگی محیط زیست را کاهش دهد

They had turned off half of the city's lights in order to economize.

نیمی از چراغ‌های شهر را به منظور صرفه‌جویی خاموش کرده بودند.


Citizens were asked to economize on water consumption.

از شهروندان خواسته شد که در مصرف آب، صرفه‌جویی کنند.


پیشنهاد کاربران

اقتصادی بودن

بهینه کردن

کم خرج کردن

صرفه جویی کردن


کلمات دیگر: