کلمه جو
صفحه اصلی

no


معنی : پاسخ نه، ابدا، نه خیر، خیر
معانی دیگر : مخفف:، شمال، شمالی، نه (پاسخ منفی - در برابر: آری یا بله yes)، هیچ (نشان منفی)، دیگر نه، به هیچ وجه، اصلا، رای منفی، نه گویی، جواب رد، (نمایش سنتی ژاپن) نو، (شیمی) نشان نوبلیم nobelium، adv : پاس  نه، منفی، مخالف، پاسخ نه، منفی، مخالف، خیر، ابدا

انگلیسی به فارسی

پاسخ نه، منفی، مخالف، خیر، ابدا


نه، شماره


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: a negative used as a denial, disagreement, or refusal.
متضاد: yes

- No, I don't want to go.
[ترجمه ] نه ، من نمی خواهم بروم
[ترجمه N] نه من نمیخواهم بروم
[ترجمه ترگمان] نه، من نمی خواهم بروم
[ترجمه گوگل] نه، نمی خواهم بروم

(2) تعریف: not at all; in no respect (used with the comparative).

- no worse than before
[ترجمه ترگمان] نه بدتر از قبل
[ترجمه گوگل] نه بدتر از قبل

(3) تعریف: used to present or emphasize a negative statement.

- I don't like it, no, not a bit.
[ترجمه ترگمان] من از این کار خوشم نمی اد، نه، یه ذره
[ترجمه گوگل] من آن را دوست ندارم، نه، نه کمی
اسم ( noun )
حالات: noes, nos
(1) تعریف: an occurrence, in speech or writing, of the word "no".
مشابه: negative

(2) تعریف: a negative utterance.
متضاد: yes

(3) تعریف: a negative vote or a person who votes negatively.
متضاد: yes

- The noes are in the majority.
[ترجمه ترگمان] اکثریت مردم در اکثریت هستند
[ترجمه گوگل] نوازندگان در اکثریت هستند
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express shock, disbelief, fear, or great disappointment.

- No! You must be joking!
[ترجمه ترگمان] ! ن - - - - - - - شوخی می کنی!
[ترجمه گوگل] نه! شوخی میکنی!
صفت ( adjective )
(1) تعریف: not any.
متضاد: all, little
مشابه: zero

- We have no bananas here.
[ترجمه ترگمان] ما اینجا موز نداریم
[ترجمه گوگل] ما موز در اینجا نداریم

(2) تعریف: not at all; not close to being.
متضاد: little

- She is no expert.
[ترجمه ترگمان] اون تخصص نداره
[ترجمه گوگل] او متخصص نیست
اختصار ( abbreviation )
• : تعریف: symbol of the chemical element nobelium.
اختصار ( abbreviation )
حالات: nos.
• : تعریف: abbreviation of "number."

• negative answer; prohibition; one who votes against; negative vote, vote against; radioactive transuranic element synthesized by bombarding curium with carbon ions
negative answer; not at all; not
negative answer; not
direction opposite south on the compass
numeral, mathematical value or its symbol; identifying numeral (e.g. of a house); unit in a series; part
no. is a written abbreviation for `number'.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] نوبلیم - عنصر تابشگر از سرى اکتینید ها
[برق و الکترونیک] normally open-معمولاً باز واژه ای که برای رله یا اتصالهای کلید به کار می رود کهدر حالت برق دار نبودن رله یا کلدیبسته می شوند تا مداری را قطع کنند .
[مهندسی گاز] شماره، نمره

مترادف و متضاد

پاسخ نه (اسم)
no

ابدا (قید)
nowhere near, nohow, aught, never, nowise, anywise, no, not at all, eternally, whatever

نه خیر (لفظ)
no, not

خیر (لفظ)
no

جملات نمونه

1. no additives have been added to this jam
هیچگونه مواد افزودنی به این مربا زده نشده است.

2. no admittance
ورود ممنوع

3. no animal lives there
هیچ جانوری آنجا زیست نمی کند.

4. no breath of objection was heard
هیچ زمزمه ی مخالفتی شنیده نشد.

5. no chance at all of a prosperous issue
هیچگونه امکان پایان همراه با کامیابی

6. no cigarettes!
سیگار نکشید!

7. no country is strong enough to gainsay us
هیچ کشوری آنقدر نیرومند نیست که با ما مخالفت کند.

8. no date was stated in your invitaion
در دعوت نامه ی شما تاریخ قید نشده بود.

9. no defeat and disappointment seem to faze him
هیچ شکست و نومیدی او را دچار هراس نمی کرد.

10. no disrespect, but please take your shoes off before entering
اگر بی ادبی نباشد خواهشمندم هنگام ورود کفش خود را در بیاورید.

11. no earthly ruler can guarantee salvation in the life to come
هیچ فرمانروای دنیوی نمی تواند رستگاری آخرت را تضمین کند.

12. no enemy should be underestimated
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

13. no excuse could extenuate the seriousness of his crime
هیچ بهانه ای شدت جرم او را کم نمی کرد.

14. no fewer than five children died
شمار بچه هائی که مردند از پنج کمتر نبود.

15. no garbage may be emptied on highways
آشغال ها را در جاده ها خالی نکنید.

16. no human situation is simple
هیچیک از مسائل انسانی ساده نیستند.

17. no hunting is allowed within a 30-mile limit
شکار در محدوده ی 30 مایلی مجاز نیست.

18. no ills had yet come to her child
هنوز صدماتی به فرزند او وارد نیامده بود.

19. no kidding!
نه بابا! راستی ! بی شوخی !

20. no left turn (is allowed)
گردش به چپ ممنوع (است)

21. no less a person than the president invited him
خود رییس جمهور او را دعوت کرد.

22. no man could withstand his sword stroke
هیچکس یارای تحمل ضربت شمشیر او را نداشت.

23. no matter how
مهم نیست که چگونه

24. no matter what his nanny said, he would be stubborn . . .
هر چه می گفت لله لج می کرد . . .

25. no matter what you do, children will be children
هر کاری بکنی (باز هم) بچه ها بچه خواهند بود.

26. no matter who
هر کس که می خواهد باشد،هر کس

27. no matter, i'll do it myself!
اشکال نداره،خودم آنرا انجام می دهم !

28. no need to give a rehearsal of details
نیازی به بازگویی جزئیات نیست.

29. no need to immerge further into this topic
نیازی نیست که بیش از این وارد این موضوع بشوی.

30. no need to worry
جای دلواپسی ندارد.

31. no offense but your pants zipper is open!
دلخور نشوید ولی زیپ شلوارتان باز است !

32. no offense, i was only fooling!
به تو برنخورد،داشتم شوخی می کردم !

33. no one can foretell the future
هیچ کس نمی تواند آینده را پیش بینی کند.

34. no one could equal him in speed
از نظر سرعت هیچ کس نمی توانست با او برابری کند.

35. no one could pass the gate
هیچ کس نمی توانست از دروازه عبور کند.

36. no one dared to look teymoor in the eye
هیچ کس جرات نگاه کردن به چشمان تیمور را نداشت.

37. no one dared to utter any criticism of that leader
هیچ کس جرات نمی کرد هیچگونه انتقادی از آن رهبر به زبان بیاورد.

38. no one is admitted in the operating room
هیچ کس را به اتاق جراحی راه نمی دهند.

39. no one is allowed into his inner sanctum
هیچ کس اجازه ی ورود به خلوتگاه درونی او را ندارد.

40. no one knows
هیچ کس نمی داند.

41. no one knows more about it than ourselves
هیچ کس بیشتر از خود ما درباره ی آن نمی داند.

42. no one knows what the future holds
هیچکس آینده را نمی داند.

43. no one who was anybody missed the party
همه ی آدم حسابی ها در مهمانی حضور داشتند.

44. no one's business but his own
به هیچکس مربوط نیست جز خودش.

45. no other project has traveled so arduous a road
هیچ طرح دیگر چنین راه دشواری را طی نکرده است.

46. no pain has been spared in the construction of this school
در ساختمان این مدرسه از هیچ کوششی فرو گذار نشده است.

47. no parking
پارک کردن ممنوع

48. no passing permitted!
سبقت ممنوع !

49. no passing zone
(رانندگی) بخش سبقت ممنوع

50. no percentage in worrying
دلواپسی فایده ندارد.

51. no person should be forced to be a witness against himself
هیچ کس نباید وادار بشود که برعلیه خود شهادت بدهد.

52. no pity will be shown to thieves
نسبت به سارقین ترحم نخواهد شد.

53. no point in complaining
شکایت به جایی نمی رسد.

54. no problem
اشکالی ندارد.

55. no proof of identity is needed
نیازی به اثبات هویت نیست.

56. no qualified student should hesitate to register
هیچ دانشجوی واجد شرایط نباید در نام نویسی تردید کند.

57. no rest soever
هیچگونه استراحت

58. no rival could stay with him
هیچ رقیبی نمی توانست با او برابری کند.

59. no siree!
خیر آقا!،نه بابا!

60. no smoking!
استعمال دخانیات ممنوع است !

61. no sooner had he arrived than the telephone rang
هنوز درست از راه نرسیده بود که تلفن زنگ زد.

62. no success in life merely happens
هیچ موفقیتی در زندگی بی دلیل روی نمی دهد.

63. no territory will be conceded without fierce resistance
هیچ سرزمینی بدون مقاومت شدید تسلیم (دشمن) نخواهد شد.

64. no two words are exactly synonymous
هیچ دو واژه ای کاملا هم معنا نیستند.

65. no u-turn
دور زدن ممنوع

66. no vacancy
(متل و غیره) اتاق خالی نداریم.

67. no wonder he is sad; his brother died recently
تعجبی ندارد که او غمگین است ; برادرش اخیرا فوت کرده است.

68. no wonder if humans become overjoyed. . . .
آدمیزاده اگر بر طرب آید چه عجب . . . .

69. no wonder if mankind rejoices . . .
آدمیزاد اگر در طرب آید چه عجب . . .

70. no work, no pay!
اگر کارنکنی از مزد خبری نخواهد بود!

"are you tired?" "no!"

«خسته هستی؟» «نه!»


No, I am not tired.

نه، خسته نیستم.


no, don't do that!

نه آن کار را نکن!


There are no mistakes in your composition.

انشای تو (هیچ) غلط ندارد.


I have no doubt.

شکی ندارم.


I have no time.

وقت ندارم.


No animal lives there.

هیچ جانوری آنجا زیست نمی‌کند.


He gave no answer.

او پاسخی نداد.


They no longer live here.

آن‌ها دیگر اینجا زندگی نمی‌کنند.


It came as no surprise to me.

برایم شگفت‌انگیز نبود.


twenty ayes and two noes

بیست رأی موافق و دو رأی منفی


whether or no you want it

چه بخواهی چه نخواهی


اصطلاحات

no ifs, ands or buts

بی‌چون‌و‌چرا، هر چه می‌گویم بدون عذر و بهانه انجام بده


no man is an island

بنی‌آدم اعضای یکدیگراند


no problem

اشکالی ندارد.


in no time

به‌زودی


or no

حتی اگر نخواهی


no dice

ابداً، هرگز، نخیر، نه


no news is good news

اگر کسی بی‌سروصدا با شد معلوم است خوب کار می‌کند


no problem

مسئله‌ای نیست، اشکال ندارد


no sweat

جای نگرانی نیست، آسان است


no way, Jose

به‌هیچ‌وجه، اصلاً، ابداً


کلمات اختصاری

عبارت کامل: Norway
موضوع: مکان و موقعیت
پادشاهی نروژ (به نروژی: Norge، تلفظ: نُرگِه)‏ (به فارسی دری افغانستان: ناروی) کشوری است واقع در اروپای شمالی. پایتخت آن اسلو می باشد. جمعیت این کشور ۵ میلیون نفر و واحد پول آن کرون نروژ است.
کشور نروژ در غرب شبه جزیرهٔ اسکاندیناوی، غرب سوئد واقع شده و در سمت جنوب آن دریای شمال و در سمت غرب آن دریای نروژ قرار دارد. واژه نروژ به معنای «مسیر شمالی» است.
زبان نروژی در دو گویش خود، زبان رسمی این کشور است. نروژی یک زبان هندواروپایی از شاخهٔ زبان های ژرمنی است. وجود دو زبان در نروژ، باعث پیچیدگی مسائل زبانی این کشور شده است. این زبان ها، بوکمال (زبان کتابی)، که نزدیک به زبان دانمارکی است، و نینورسک (نروژی جدید)، که نزدیک به لهجهٔ شمال سوئد است نام دارند و هردوی این زبان ها از سال ۱۸۸۵ به عنوان زبان های رسمی نروژ شناخته شده اند.

پیشنهاد کاربران

خیر، نه. نخیر


بدونِ

نه اصلا ابدا نه خیر نه نه. . .

نه ( عامیانه ) nope

مخفف number ( شماره، پلاک )

نه - اصلا

هرگز
This is no accident= این هرگز تصادفی نیست
هیچ گونه
studies find no effect on urban form :
مطالعات هیچ گونه تاثیری را بر فرم شهری نشان نمی دهند

نه
خیر
اصلا
به هیچ عنوان


این کلمه در فارسی <نه> می باشد. اوستایی ( 3000 سال پیش ) : na. سانسکریت ( 3700 سال ) : an. گوتیک ( قرن 4 ) : un. هندی اروپایی پیشین ( 3800 سال ) : ne.
در عربی: لا. آرامی: la.
قدیمی ترین ریشه آن: آکدی ( 4500 سال پیش ) : la. سومری ( 6000 سال پیش ) : nu.

answer/reply in the negative=[formal] to say ‘no’

واژه ی " no " و واژه ی " انکار " از یک ریشه ی هند و اروپایی هستند . ریشه ی این دو لغت پس از آنکه به زبان انگلیسی وارد شد به " no " تبدیل شد و به زبان عربی وارد شد به " انکار " تغییر شکل داد .

۱. نه، خیر
۲. کوتاه شده ی Numero sign هست که بجاش فقط no. مینویسن که یک نقطه هم حتما بعدش میاد

به هیچ وجه

صفت no به معنای هیج و بدون
no در این مفهوم اشاره دارد به عدم وجود چیزی یا کسی و یا مقداری. مثال:
. there are no pockets in these pants ( هیچ جیبی روی این شلوارها نیست. )
. that's my kind of holiday - no telephone, no computer and no worries ( این نوع تعطیلات مورد علاقه من است - بدون تلفن، بدون کامپیوتر، و بدون نگرانی. )

حرف ندای no
معادل فارسی حرف ندای no نه یا خیر است. از این حرف ندا برای دادن پاسخی منفی به چیزی و یا نشان عدم رضایت در رابطه با عملی، استفاده می شود. در مواردی برای بیان تعجب در واکنش به حرف کسی نیز از این حرف ندا استفاده می شود. مثال:
!you told me. no, i didn't ( تو به من گفتی. نه، من نگفتم! )
‘!!i'm leaving!’ ‘no’ ( من دارم می روم! نه!!!! )

تعیین کننده no به معنای ممنوع
no در این مفهوم در آگهی ها و اعلامیه ها برای بیان غیر قانونی بودن عملی بخصوص در جایی بخصوص و جلوگیری از انجام آن عمل، استفاده می شود. مثال:
no fishing ( ماهی گیری ممنوع )
no smoking ( سیگار کشیدن ممنوع )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: