کلمه جو
صفحه اصلی

heterogeneous


معنی : ناجور، متباین، ناهمگون، غیر متجانس، تولید شده در خارج بدن
معانی دیگر : (از نظر ساختمان و نوع و غیره) ناهمگن، نامتجانس، ناهمسان (در برابر: همگن، یکدست homogeneous)، (دارای بخش های ناهمانند) جوراجور، متنوع، ناهمزاد، ناهم تبار، ناهمگن

انگلیسی به فارسی

ناجور، ناهمگن، غیر متجانس، متباین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: heterogeneously (adv.), heterogeneousness (n.)
(1) تعریف: made up of parts or members that differ from each other. (Cf. homogeneous.)
متضاد: homogeneous

- The dogs at the shelter form a heterogeneous group ranging from boxers to bulldogs to chihuahuas.
[ترجمه ترگمان] سگ ها در پناه گاه یک گروه ناهمگون از boxers تا bulldogs تا chihuahuas تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل] سگ ها در پناهگاه یک گروه ناهمگونی را تشکیل می دهند که از بوکسورها تا بولداگ ها به چیو هوواس تشکیل می شود

(2) تعریف: different in nature; not belonging together; incongruous.
متضاد: homogeneous
مشابه: miscellaneous

• made up of parts which are different from each other; incongruous, unlike, different
something that is heterogeneous consists of many different types of things; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] ناهمگن
[عمران و معماری] ناهمگن - نامتجانس - ناهمگون - غیر همگن
[مهندسی گاز] نامتجانس
[نساجی] نا همگن - نایکنواخت
[ریاضیات] نامتناجس، ناهمگن
[پلیمر] ناهمگن

مترادف و متضاد

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

متباین (صفت)
contradictory, heterogeneous

ناهمگون (صفت)
heterogeneous

غیر متجانس (صفت)
inharmonic, heterogeneous, incoherent, various, heterologous, inharmonious, inaccordant

تولید شده در خارج بدن (صفت)
heterogeneous

assorted, miscellaneous


Synonyms: amalgamate, composite, confused, conglomerate, contrary, contrasted, different, discordant, discrepant, disparate, dissimilar, divergent, diverse, diversified, incongruous, independent, inharmonious, jumbled, mingled, mixed, mongrel, mosaic, motley, multifarious, multiplex, odd, opposed, unallied, unlike, unrelated, variant, varied, variegated


Antonyms: homogeneous, identical, pure, single, unchanging, uniform


جملات نمونه

1. heterogeneous reaction
واکنش ناهمسان

2. heterogeneous substances
مواد ناهمگن

3. the people of the united states are heterogeneous
مردم ایالات متحده ناهم نژادند.

4. Switzerland is a heterogeneous confederation of 26 self-governing cantons.
[ترجمه ترگمان]سوییس یک کنفدراسیون ناهمگن از ۲۶ استان خودمختار است
[ترجمه گوگل]سوئیس کنفدراسیون ناهمگونی 26 ایالت خودگردان است

5. Vertical competition, the struggle between heterogeneous enterprises.
[ترجمه ترگمان]رقابت عمودی، مبارزه بین شرکت های ناهمگون
[ترجمه گوگل]رقابت عمودی، مبارزه بین شرکت های ناهمگن

6. Services is simply too heterogeneous to be an interesting category.
[ترجمه ترگمان]خدمات بیش از حد ناهمگن است که یک مقوله جالب محسوب شود
[ترجمه گوگل]خدمات به سادگی بیش از حد ناهمگونی است که یک دسته جالب باشد

7. By striking contrast the non-adherent subpopulation was heterogeneous, with many small, darkly-stained cells having the appearance of lymphocytes.
[ترجمه ترگمان]با کنتراست قابل توجه، subpopulation غیر چسبنده heterogeneous بود با بسیاری از سلول های تیره رنگ و تیره که ظاهر of داشتند
[ترجمه گوگل]با در نهایت کنتراست، جمعیت غیر وابسته به انفوزیون ناهمگن بود، و بسیاری از سلول های کوچک و تاریک رنگ که دارای ظاهر لنفوسیت ها بودند

8. This will enable distributed computing over heterogeneous platforms, from workstations and clusters to large-scale, high-performance systems.
[ترجمه ترگمان]این کار، محاسبه توزیع شده روی سکوهای همگن، از ایستگاه های کاری و کلاسترها گرفته تا سیستم های با عملکرد بالا را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]این کار محاسبات توزیع شده را بر روی سیستم عامل های ناهمگن، از ایستگاه های کاری و خوشه ها به سیستم های با مقیاس بزرگ و با کارایی بالا، امکان پذیر می سازد

9. Port wine stains are heterogeneous, and responses to different lasers vary considerably.
[ترجمه ترگمان]لکه های شراب پورت ناهمگن هستند و واکنش های به لیزر متفاوت به طور قابل توجهی متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]لکه های شراب بندر ناهمگن هستند، و پاسخ به لیزر های مختلف به طور قابل توجهی متفاوت است

10. A car is heterogeneous: unlike a blancmange, almost any portion of the car is different from other portions.
[ترجمه ترگمان]یک ماشین ناهمگن است: بر خلاف یک blancmange، تقریبا هر بخش از این خودرو با بخش های دیگر متفاوت است
[ترجمه گوگل]یک ماشین ناهمگن است: بر خلاف بلانک، تقریبا هر بخشی از ماشین از قطعات دیگر متفاوت است

11. In addition the study populations were heterogeneous despite all meeting the criteria for major depression.
[ترجمه ترگمان]به علاوه جمعیت های مطالعاتی با وجود تمام معیارهای افسردگی اصلی ناهمگن بودند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مطالعات جمعیت ناهمگن بود با وجود اینکه تمام معیارهای افسردگی عمده را برآورده می کردند

12. Heterogeneous catalysts are insoluble in the reaction medium.
[ترجمه ترگمان]catalysts در محیط واکنش محلول هستند
[ترجمه گوگل]کاتالیزورهای ناهمگن در محیط واکنش نامحلول است

13. In addition, peptic ulcer disease represents a heterogeneous group of disorders attributable to a variety of genetic and environmental causes.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، بیماری های peptic یک گروه ناهمگون از اختلالات مربوط به انواع دلایل ژنتیکی و محیطی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بیماری زخم معده نشان دهنده یک گروه ناهمگونی از اختلالات مربوط به علل مختلف ژنتیکی و محیطی است

14. They have an open client-server architecture and manage heterogeneous workstations, servers and host computers linked via a local area network.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک معماری مشتری - سرور باز و مدیریت ایستگاه های کاری ناهمگن، سرورها و کامپیوترهای میزبان متصل به یک شبکه محلی را دارند
[ترجمه گوگل]آنها معماری مشتری-سرور باز و مدیریت ایستگاه های کاری ناهمگونی، سرورها و کامپیوترهای میزبان را از طریق یک شبکه محلی متصل می کنند

heterogeneous substances

مواد ناهمگن


heterogeneous reaction

واکنش ناهمسان


The people of the United States are heterogeneous.

مردم ایالات متحده ناهم نژادند.


پیشنهاد کاربران

نا همگون

ناهمگن

غیر یکنواخت

به صورت heterogenous هم نوشته میشه. یعنی بعد از e ، n نداره


کلمات دیگر: