1. the infinity of god's power
بی انتهایی قدرت خداوند
2. to infinity
علی غیر النهایه،تا بی نهایت،بی حد و حصر،بیکران
3. i have gone to the infinity of the world of thought
. . . تا بیکران عالم پندار رفته ام.
4. the space is a mysterious infinity
فضا یک بیکران اسرارآمیز است.
5. neither you nor i know the secrets of infinity
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
6. Theoretically, a line can extend into infinity.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تئوری، یک خط می تواند تا بی نهایت امتداد یابد
[ترجمه گوگل]به لحاظ نظری، یک خط می تواند به بی نهایت گسترش یابد
7. Hold infinity in the palm of your hand. And eternity in an hour.
[ترجمه ترگمان] تو کف دستت یه نفس عمیق بکش تا ابدیت در یک ساعت
[ترجمه گوگل]بی نهایت را در کف دست خود نگه دارید و ابدیت در یک ساعت
8. Parallel lines meet at infinity.
[ترجمه ترگمان]خطوط موازی در بی نهایت تلاقی می کنند
[ترجمه گوگل]خطوط موازی در بی نهایت ملاقات می کنند
9. The landscape seemed to stretch into infinity.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این منظره تا بی نهایت امتداد دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که چشم انداز به بی نهایت برسد
10. Below him, full fathom five; above, infinity.
[ترجمه ترگمان]زیرش، زیرش، پر از پنج، در طبقه بالا، بی نهایت
[ترجمه گوگل]در زیر او، کامل پنج؛ بالا، بی نهایت
11. These permutations multiply towards infinity.
[ترجمه ترگمان]این دنیاها تا ابد تکثیر می شوند
[ترجمه گوگل]این جایگزینی به سمت بی نهایت ضرب می شود
12. She had wanted the night to stretch into infinity - but of course it had not.
[ترجمه ترگمان]او شب را می خواست تا به ابدیت ادامه دهد - اما البته که چنین نبود
[ترجمه گوگل]او شبها را به بی نهایت می خواست - اما البته این کار را نکرد
13. Regular payments stretching into infinity are definitely out of fashion.
[ترجمه ترگمان]پرداخت های منظمی که به بی نهایت کشیده می شوند قطعا مد نیستند
[ترجمه گوگل]پرداخت های منظم کشش به بی نهایت قطعا از مد نیست
14. Today the Tay was the colour of infinity and made me feel suddenly depressed.
[ترجمه ترگمان]امروز the رنگ بی نهایت داشت و باعث شد احساس افسردگی کنم
[ترجمه گوگل]امروز Tay رنگ بی نهایت بود و من احساس ناگهانی افسرده شدم