1. hole in one
(ورزش گلف) با یک ضربه گوی را از تی (tee) به سوراخ زدن
2. hole out
(ورزش گلف) گوی را به درون سوراخ راندن
3. hole up
(عامیانه) 1- زمستان خوابی کردن (در لانه یا سوراخ و غیره) 2- خود را محبوس کردن،کناره گیری کردن،گوشه ی انزوا برگزیدن 3-پنهان شدن،مخفی شدن
4. a hole in the ground
گودالی در زمین
5. bullet hole
سوراخ گلوله،جای گلوله
6. the hole in the wall let me see the outside
سوراخ دیوار اجازه داد که بیرون را ببینم.
7. the hole is filled in with cement
سوراخ با سمنت پر شده است.
8. to hole a tunnel through a mountain
از میان کوهی تونل کندن
9. the hole
1- (عامیانه) زندان مجرد،زندان انفرادی 2- (فوتبال امریکایی) شکاف در خط دفاعی
10. a bullet hole
سوراخ گلوله
11. a gaping hole
سوراخ بزرگ (یا بزرگ شونده)
12. a rabbit hole
لانه ی خرگوش
13. a rat hole
سوراخ موش صحرایی
14. a swimming hole
حوض رودخانه مناسب برای شنا
15. an abysmal hole in the mountain
سوراخی بسیار عمیق در کوهستان
16. burn a hole in someone's pockets
(در مورد پول) مشتاق به خرج کردن بودن،در جیب آدم زیادی کردن
17. burn a hole in something
(در اثر سوختگی آتش یا اسید و غیره) چیزی را سوراخ کردن
18. in the hole
(عامیانه) در وضع بد مالی،(قسط یا وام و غیره) دارای دیرکرد،قرض دار
19. make a hole in
مقدار قابل ملاحظه ای از چیزی را مصرف کردن یا کاستن
20. he drilled a hole in the plate and passed the screw through it
او صفحه را سوراخ کرد و پیچ را از آن گذراند.
21. he kicked a hole in the wall
با لگد دیوار را سوراخ کرد.
22. he knocked a hole in the wall
او با ضربه دیوار را سوراخ کرد.
23. i shut the hole with a piece of cloth
سوراخ را با یک تکه پارچه مسدود کردم.
24. they put a hole through the lobes of their ears
آن ها نرمه ی گوش خود را سوراخ می کنند.
25. to bore a hole
(با مته) سوراخ کردن،شکاویدن
26. to chip a hole in the ice
در یخ سوراخ کندن
27. to dig a hole
گودال کندن
28. to drive a hole through metal
فلز را سوراخ کردن
29. to gnaw a hole
با جویدن سوراخ کردن
30. an ace in the hole
آس رو نشده (در روی میز)
31. birds have pecked a hole in the wall
پرندگان با نوک زدن دیوار را سوراخ کرده اند.
32. fifty dollars in the hole
دارای پنجاه دلار بدهی
33. he crawled through the hole
او با خزیدن از سوراخ رد شد.
34. he went into the hole
به درون سوراخ رفت.
35. i played the fifth hole well
خان پنجم را خوب بازی کردم.
36. to stuff up a hole with mud
سوراخی را با گل بستن
37. his mother's illness made a hole in his savings
بیماری مادرش اندوخته ی او را بشدت تقلیل داد.
38. the golf ball rimmed the hole
گوی گلف دور سوراخ چرخ زد.
39. the nail made a big hole in the wall
میخ سوراخ بزرگی در دیوار ایجاد کرد.
40. they have dug a huge hole for the new building
برای ساختمان جدید خاکبرداری عظیمی کرده اند.
41. too much traffic wore a hole in the rug
رفت و آمد زیاد فرش را سوراخ کرد.
42. water poured down from a hole in the ceiling
از سوراخ سقف آب فرو می ریخت.
43. you can't bore a square hole with a gimlet
با مته نمی توانی سوراخ چهارگوش ایجاد کنی.
44. round peg in a square hole
(آدم یا چیز) ناباب،ناجور،نامناسب
45. he entered the tent through a hole in the back
او از شکاف عقب وارد خیمه شد.
46. she squeezed her hand into the hole
دستش را توی سوراخ چپاند.
47. she stuffed the rod into the hole
میله را در سوراخ تپاند.
48. the fox came out of his hole
روباه از شبگاه خود بیرون آمد.
49. the snake wriggled out of its hole
مار لول خورد و از سوراخ خود بیرون آمد.
50. to stick one's finger into a hole
انگشت خود را توی سوراخ کردن
51. he introduced an electric wire into the hole
او یک سیم برق را توی سوراخ کرد.
52. the loss put the team in the hole
آن شکست تیم را دچار وضع بدی کرد.
53. the old woman lived in a dreadful hole
پیرزن در بیغوله ی وحشتناکی زندگی می کرد.
54. financial losses have put the company in a hole
زیان های مالی شرکت را در وضع بدی قرار داده است.
55. run the rod in and out of the hole to make it bigger
میله را چند بار بکن توی سوراخ و در بیاور تا گشادتر شود.
56. we rammed their ship and blew a big hole in it
با تیزه به کشتی آنها زدیم و سوراخ بزرگی در آن ایجاد کردیم.
57. the hen folded its wings and crawled into the hole
مرغ بال های خود را جمع کرد و به درون سوراخ خزید.
58. with his hammer he drove the peg into the hole
باچکش میخ چوبی را به داخل سوراخ راند.
59. the mouse ducked its head in and out of its hole
موش سرش را از سوراخ خارج و داخل می کرد.
60. the mouse kept bobbing its head in and out of the hole
موش مرتب سرش را از سوراخ بیرون می آورد و تو می کرد.