معنی : پوشش، دنده، چرخ دنده، افزار، ادوات، الات، مجموع چرخهای دندهدار، چرخ دندهدار، لوازم، اسباب، جامه، مجهز کردن، دنده دار کردن، اماده کار کردن، پوشانیدن
معانی دیگر : (مکانیک - چرخ دندانه دار که با چرخ دندانه دار دیگر جفت شده و حرکت خود را به آن منتقل می کند) چرخ دنده، (اتومبیل) دنده، بخشی از موتور که کار ویژه ای انجام می دهد، وفق دادن با، هماهنگ کردن، (در اصل) لباس و ساز و برگ سرباز، (وسایل قابل حمل که برای انجام کاری لازم اند) ابزار، یراق، بساط، بوب، طناب ها و بادبان های قایق، آچارها، افسار و دهنه و زین و برگ اسب، جامه و مخلفات آن، پوشاک، (انگلیس) مطلوب، عالی، مجهز کردن (به ساز و برگ و یا وسایل لازم)، به آچار و وسایل تعمیر مجهز کردن، دارای چرخ دنده کردن، (ماشین را) تو دنده گذاشتن، دنده ای، چر دنده، دنده دار یادندانه دار کردن