( مصدر ) کار گشودن کسی را یا کار کسی گشودن . انجام شدن کاروی : [ عمری ببوی یاری بردیم انتظاری زان انتظار مار نگشود هیچ کاری ] . ( سعدی . طیبات )
کار گشودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کار گشودن.[ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) فرج یافتن. گشایش یافتن کار:
ای صبر بگفتی که چو غم پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید.
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری.
ای صبر بگفتی که چو غم پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید.
مجیر بیلقانی.
عمری ببوی یاری بردیم انتظاری زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری.
سعدی ( طیبات ).
کلمات دیگر: