کلمه جو
صفحه اصلی

absolutely


مطلقا، کاملا، قطعا، به هیچ وجه، بی شک، حتما، بدون قید و شرط، به کلی، مسلما، صد در صد، بکلی، بهیچوجه، مستبدانه

انگلیسی به فارسی

مطلقاً، قطعاً، کاملاً، به‌کلی‌، به‌هیچ‌وجه‌، مستبدانه


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: precisely; exactly.
مترادف: definitely, positively
مشابه: amen, certainly, clean, clearly, exactly, flat, indeed, patently, plainly, right, to the letter, truly

- Her guess was absolutely right.
[ترجمه باران] حدس او ( مونث ) صد در صد درست بود
[ترجمه تینا] حدس او قطعا درست بود
[ترجمه Ramtin] حدس او کاملا درست بود
[ترجمه mothre] گمان او ( خانم ) بی شک صحیح بود
[ترجمه علی] حدس او بی شک درست بود
[ترجمه samir_8203] بی شک حدس او درست بود
[ترجمه مهد ی] اون خانمه حدسش بدون شک درست بود
[ترجمه ترگمان] حدس او کام لا درست بود
[ترجمه گوگل] حدس می زنم کاملا درست بود
- That plan is absolutely perfect.
[ترجمه تینا] آن طرح کاملا عالی است
[ترجمه Ramtin] آن برنامه بی شک کامل است.
[ترجمه حسنا] آن برنامه صد در صد عالیه ( جواب میده )
[ترجمه ترگمان] این برنامه کاملا بی عیب و نقص است
[ترجمه گوگل] این طرح کاملا کامل است

(2) تعریف: totally; completely.
مترادف: completely, entirely, totally, utterly
متضاد: never
مشابه: altogether, amen, by all means, dead, deadly, downright, flat, full, fully, outright, plumb, purely, quite, right, sheer, stark, wholly

- She was absolutely exhausted by the end of the day.
[ترجمه ترگمان] آخر آن روز کام لا خسته بود
[ترجمه گوگل] او تا پایان روز خسته شد

• independently; without limits; without relation to anything else; unconditionally; definitely; completely
absolutely means totally and completely.
you say absolutely as an emphatic way of agreeing with someone.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] مطلقا، قطعا
[ریاضیات] به طول مطلق، مطلق، مطلقا

مترادف و متضاد

certainly, without question


Synonyms: actually, categorically, come hell or high water, conclusively, decidedly, decisively, definitely, doubtless, easily, exactly, for sure, no ifs ands or buts, no strings attached, on the button, on the money, on the nose, positively, precisely, really, right on, straight out, sure as can be, sure as hell, sure enough, surely, sure thing, the very thing, truly, unambiguously, unconditionally, unquestionably


Antonyms: doubtful, indefinite, not certain, not sure, questionable


in a complete manner, degree


Synonyms: completely, consummately, entirely, fully, thoroughly, utterly, wholly


Antonyms: incomplete, partially


جملات نمونه

1. absolutely free elections is a sine qua non of democracy
انتخابات کاملا آزاد شرط اصلی دمکراسی است.

2. are you absolutely sure?
آیا کاملا مطمئن هستید؟

3. absolute power corrupts absolutely
قدرت کامل،کاملا فاسد می کند

4. it cost me absolutely nix
اصلا برایم هیچ خرج نداشت.

5. he considered our complaint of absolutely no account
او اصلا به شکایت ما اهمیت نداد.

6. power corrupts, and absolute power corrupts absolutely
قدرت فاسد می کند و قدرت مطلق مطلقا فاسد می کند

7. his cruel treatment of his children was absolutely scandalizing
رفتار ستمگرانه ی او با فرزندانش کاملا مشمئز کننده بود.

8. to sell the house at half price is absolutely insane
فروش خانه به نصف قیمت دیوانگی محض است.

9. Goals are not only absolutely necessary to motivate us. They are essential to really keep us alive. Robert H. Schuller
[ترجمه ترگمان]اهداف نه تنها برای انگیزه دادن به ما ضروری هستند آن ها برای اینکه ما را زنده نگاه دارند ضروری هستند رابرت ایچ Schuller
[ترجمه گوگل]اهداف نه تنها برای ایجاد انگیزه ما ضروری هستند آنها واقعا برای زنده نگه داشتن ما ضروری هستند رابرت H Schuller

10. I was absolutely staggered when I saw the bill.
[ترجمه ترگمان]وقتی صورت حساب را دیدم کاملا گیج شدم
[ترجمه گوگل]وقتی لایحه را دیدم کاملا شگفت زده شدم

11. I'm absolutely starving -- I missed lunch.
[ترجمه ترگمان] من کاملا گرسنمه - ناهار رو از دست دادم -
[ترجمه گوگل]من کاملا گرسنه هستم - من ناهار را از دست دادم

12. I'm absolutely positive it was him.
[ترجمه ترگمان]من کاملا مطمئنم که اون بوده
[ترجمه گوگل]من کاملا مثبت بودم او بود

13. He was absolutely mesmerised by Pavarotti on television.
[ترجمه ترگمان]او توسط Pavarotti در تلویزیون هیپنوتیزم شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط تلویزیون Pavarotti کاملا مسخ شده بود

14. That meeting achieved absolutely nothing - it was a complete waste of time.
[ترجمه ترگمان]این جلسه مطلقا هیچ چیز را به دست نیاورد - این یک هدر دادن کامل زمان بود
[ترجمه گوگل]این جلسه به هیچ وجه مطلقا به دست نیامد - این یک اتلاف وقت بود

15. The football pitch was absolutely sodden.
[ترجمه ترگمان]زمین فوتبال کاملا خیس بود
[ترجمه گوگل]زمین فوتبال کاملا خشک بود

16. It is desperately sad news and I am absolutely shattered to hear it.
[ترجمه ترگمان]این خبر بسیار غم انگیز است و من مطلقا از شنیدن آن shattered
[ترجمه گوگل]این خبر به شدت غم انگیز است و من آن را کاملا شنیدم

17. Lucy is absolutely devoted to her cats.
[ترجمه ترگمان]لوسی به گربه های خود وفادار است
[ترجمه گوگل]لوسی به گربه های او اختصاص داده شده است

18. Kozelek expresses his sense of desolation absolutely without self-pity.
[ترجمه ترگمان]Kozelek احساس تنهایی و تنهایی خود را بدون ترحم بیان می کند
[ترجمه گوگل]Kozelek احساس حساس خود را کاملا بدون خودخواهی بیان می کند

19. All these knives are absolutely lethal.
[ترجمه ترگمان]همه این چاقوها واقعا کشنده ان
[ترجمه گوگل]همه این چاقوها کاملا کشنده هستند

Are you absolutely sure?

آیا کاملاً مطمئن هستید؟


پیشنهاد کاربران

کاملا

تاکید

صد درصد ، کاملا، بی قید وشرط

گاهی ممکنه "به هیچ وجه" ترجمه بشه

بی تردید_ بی شک

Sure
قطعا حقیقتا

به طور حتمی. قطعی.

حقیقتا

مطمعنن

مطمعنا

صددرصد

یقیناً

مطلقا، کاملا

به هرحال . درهرصورت

Completely

قطعا

comletely, totally
مطلقا کاملا
Example:It is absolutely an incorrec sentence.

ابدا، اصلا ( در معنای منفی )

Utterly، قطعاً

قطعا کاملا

وقتی شخصی داره صحبت میکنه و ما با صحبتاش موافقیم میگیم absolutely

خیلی
بسیار
زیاد
واقعا

کاملاً ، قطعاً ➿➿➿
I trusted him absolutely
من کاملاً به او اعتماد داشتم

میتبدانه قطعا بی قید و شرط

بی قید و شرط قطعا

کاملا
صد در صد
اگه خوشتون اومد لایک کنید ⭐

absolutely کاملا، مطلقا

absolutely not قطعا نه ، مطمعنا نه ، مسلما نه ( این ترجمه ها معمولا در جواب یک سوال به کار میان )

اگه در جواب تشکر گفته بشه، هم معنی Of Course ـه
میشه خواهش می کنم، قربان شما و. . . معنیش کرد

بی هیچ تردیدی

مطمئنا/حتما ( به انگلیسی definitely )

without exception; completely ; wholly ; entirely
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎

absolutely: exactly

=not half
Absolutely; I strongly agree. Primarily heard in UK, Australia


کلمات دیگر: