کلمه جو
صفحه اصلی

hatchet


معنی : تیشه، تبر کوچک، با تبر جنگ کردن
معانی دیگر : با تبرچه زدن یا قطع کردن، تبرچه، تبر (که با یک دست گرفته می شود)، تبرزین (tomahawk هم می گویند)، ساتور

انگلیسی به فارسی

تبرکوچک، تیشه، ساتور، باتبر جنگ کردن


چنگال، تیشه، تبر کوچک، با تبر جنگ کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: hatchetlike (adj.)
عبارات: bury the hatchet
(1) تعریف: a small, lightweight, short-handled ax that can be used with one hand.

- He cut the small trees down with a hatchet.
[ترجمه ترگمان] درختان کوچک را با تبر قطع کرد
[ترجمه گوگل] او درختان کوچک را با یک تکه تکه کرد

(2) تعریف: a small ax formerly used by some North American Indians; tomahawk.

• small ax with a short handle
a hatchet is a small axe.
if two people bury the hatchet, they become friendly again after a quarrel or disagreement.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] تبر

مترادف و متضاد

تیشه (اسم)
ax, axe, hatchet

تبر کوچک (اسم)
hatchet

با تبر جنگ کردن (فعل)
hatchet

ax


Synonyms: machete, bill, billhook, tomahawk


جملات نمونه

1. to hatchet a branch
شاخه ای را با تبرچه بریدن

2. bury the hatchet
صلح کردن،دست از جنگ کشیدن

3. dig up the hatchet
دوباره به جنگ پرداختن

4. the branch had been hacked off with a hatchet
شاخه را (به طور ناصاف) با تبر قطع کرده بودند.

5. He with his hatchet men swaggered out of the bar.
[ترجمه ترگمان]او با تبر his از بار بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او با مردان تیغه خود را از نوار غرق شده است

6. He came in,and spoke small to his hatchet men.
[ترجمه ترگمان]او وارد شد و با hatchet کوچک خود صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او وارد شد، و کوچک به مردان تیغه خود صحبت کرد

7. The press did a very effective hatchet job on her last movie.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات خیلی تاثیر گذار روی آخرین فیلم اون انجام دادن
[ترجمه گوگل]مطبوعات کار خود را بسیار موثر در آخرین فیلم خود انجام داد

8. Unfortunately, his idea of bold journalism was a hatchet job, portraying the staff in a negative light.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، ایده او در مورد روزنامه نگاری برجسته، کار تبر جنگی بود که کادر را به تصویر منفی نشان می داد
[ترجمه گوگل]متاسفانه، ایده خود را از روزنامه نگاری پر جنب و جوش، یک کار جارو برقی بود، کارکنان را در یک تصویر منفی نشان داد

9. She went for him with a hatchet.
[ترجمه ترگمان] اون با یه تبر براش کار کرد
[ترجمه گوگل]او با یک هتک زدن برای او رفت

10. Whack, the sound of the hatchet decapitating the poor thing.
[ترجمه ترگمان]اما صدای تبر آن موجود بیچاره را خفه کرد
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم، صدای کلاهبرداری که چیزهای ضعیف را نابود می کند

11. Were they heroes, or leftwing hatchet men?
[ترجمه ترگمان]اونا قهرمان بودن یا یه تبر جنگی؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها قهرمانان، و یا مردان چتر نجات یافته بودند؟

12. He devotes several paragraphs to a hatchet job.
[ترجمه ترگمان]او چندین پاراگراف را به یک کار تبر اختصاص می دهد
[ترجمه گوگل]او چندین پاراگراف را به یک کار هتکرات اختصاص داده است

13. But there was no hatchet and then there was no knife.
[ترجمه ترگمان]اما تبر در کار نبود و بعد چاقو در کار نبود
[ترجمه گوگل]اما هیچ تیغه ای وجود نداشت و پس از آن هیچ چاقویی وجود نداشت

14. After not speaking to each other for years, the two brothers decided to bury the hatchet.
[ترجمه ترگمان]دو برادر پس از اینکه سال ها با یکدیگر صحبت نمی کردند، تصمیم گرفتند که تبر را دفن کنند
[ترجمه گوگل]پس از صحبت کردن با یکدیگر برای سال ها، دو برادر تصمیم گرفتند که هتک خورده را دفن کنند

15. We had been enemies a long time, but after the flood we buried the hatchet.
[ترجمه ترگمان]ما مدت زیادی با هم دشمن بودیم، اما بعد از طوفان، تبر را خاک کردیم
[ترجمه گوگل]مدت ها بود دشمنان ما بوده اند، اما پس از سیل، هق هق ها را دفن کردیم

to hatchet a branch

شاخه‌ای را با تبرچه بریدن


اصطلاحات

bury the hatchet

صلح کردن، دست از جنگ کشیدن


dig up the hatchet

دوباره به جنگ پرداختن


پیشنهاد کاربران

زیر آب زن

Let's bury the hatchet
بیا کدورتو کنار بزاریم


کلمات دیگر: