کلمه جو
صفحه اصلی

incinerate


معنی : سو زاندن، خاکستر کردن، با اتش سوختن
معانی دیگر : (سوزاندن و تبدیل به خاکستر کردن) خاکستر کردن یا شدن، جزغاله کردن یا شدن

انگلیسی به فارسی

خاکستر کردن، سوزاندن، با اتش سوختن


سوزاندن، با اتش سوختن، خاکستر کردن، سو زاندن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: incinerates, incinerating, incinerated
مشتقات: incineration (n.)
• : تعریف: to consume by fire; burn completely.

- The hospital incinerates its waste.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] بیمارستان زباله هایش را می سوزاند.
[ترجمه ترگمان] بیمارستان سوخت آن را سوزاند
[ترجمه گوگل] بیمارستان سوزاندن زباله های آن است

• burn, reduce to ashes
if you incinerate a large quantity of something, you burn it completely; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] سوزاندن، خاکسترکردن

مترادف و متضاد

سوزاندن (فعل)
cinder, bite, burn, cauterize, corrode, cremate, scorch, inflame, incinerate, sear, stunt

خاکستر کردن (فعل)
cinder, incinerate

با اتش سوختن (فعل)
incinerate

reduce to ashes


Synonyms: blaze, burn, combust, consume, cremate, flame, ignite, light, parch, scald, scorch, set a match to, torch


جملات نمونه

1. Most of the waste is incinerated.
[ترجمه ترگمان]بیشتر ضایعات به خاکستر تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زباله ها احیا می شوند

2. The government is trying to stop hospitals incinerating their own waste.
[ترجمه سیروس مرادی فارسانی] دولت در تلاش است تابیمارستانها سوزاندن زباله های خود را متوقف کنند.
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا بیمارستان ها را از زباله های خود متوقف کند
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا بیمارستان ها را به سوزاندن زباله های خود متوقف کند

3. The spacecraft and its crew were incinerated by the billion-degree temperatures generated by the fireball.
[ترجمه ترگمان]سفینه فضایی و خدمه آن در دمای سه درجه حاصل از این انفجار آتش زده شدند
[ترجمه گوگل]این فضاپیما و خدمه آن با درجه حرارت میلیارد درجه تولید شده توسط آتش سوزی سوزانده شدند

4. All the infected clothing was incinerated.
[ترجمه ترگمان]تمام لباس های آلوده به خاکستر تبدیل شده بو
[ترجمه گوگل]تمام لباس های آلوده به آتش کشیدند

5. Dragonfire incinerated Hugin the Plaguelord, and the rotting legions of Nurgle.
[ترجمه ترگمان]توسط \"هوگین\" و \"Hugin\" و \"legions Nurgle\" که در حال پوسیدن بود
[ترجمه گوگل]Dragonfire Hugin Plaguelord و Legions ناپدید کننده Nurgle را از بین برد

6. For many years, solid waste was incinerated.
[ترجمه ترگمان]برای سال ها، ضایعات جامد تبدیل به خاکستر شده بود
[ترجمه گوگل]برای سالهای زیادی، زباله های جامد به آتش کشیده شدند

7. Incinerating sludge costs £9 a tonne and land disposal £3 a tonne.
[ترجمه ترگمان]رسوب incinerating ۹ میلیون پوند برای هر تن و هر تن ۳ پوند برای هر تن هزینه دارد
[ترجمه گوگل]سوزاندن لجن هزینه £ 9 یک تن و دفع زمین £ 3 تن

8. But it is still generally cheaper than the alternatives of incinerating or recycling.
[ترجمه ترگمان]اما هنوز هم به طور کلی ارزان تر از جایگزین های of یا بازیافت است
[ترجمه گوگل]اما هنوز هم عموما ارزان تر از جایگزین های سوزاندن یا بازیافت است

9. Waste packaging is to be incinerated rather than buried in landfill.
[ترجمه ترگمان]بسته بندی زباله به جای اینکه در محل دفن زباله دفن شود، سوزانده می شود
[ترجمه گوگل]بسته بندی های زباله به جای دفن زباله ها دفن شده اند

10. Another option is to incinerate the oil, but this is very wasteful.
[ترجمه ترگمان]گزینه دیگر سوزاندن نفت است، اما این بسیار بی فایده است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از گزینه ها این است که روغن را بسوزانید، اما این بسیار هدر می رود

11. The dragon continued through the spinney, incinerating every likely-looking bush and clump of ferns.
[ترجمه ترگمان]اژدها از میان بیشه می گذشت و هر گونه بوته و بوته ای را که به نظر می رسید از بین می برد
[ترجمه گوگل]اژدها از طریق اسپینین ادامه داد، هر بوش و گودال احتمالا به دنبال سرخسها را سوزاند

12. The entire neighborhood was incinerated in the first half hour of the fire.
[ترجمه ترگمان]تمام محله در نیم ساعت اول آتش به خاکستر تبدیل شده بو
[ترجمه گوگل]کل محله در نیم ساعت اول آتش سوزانده شد

13. Household waste is usually incinerated after it has been collected.
[ترجمه ترگمان]زباله های خانگی معمولا بعد از جمع آوری آن سوزانده می شوند
[ترجمه گوگل]زباله های خانگی معمولا پس از جمع آوری، آنها را سوزاندند

14. This monstrous flare would undoubtedly incinerate all life on the surface of the earth.
[ترجمه ترگمان]بدون شک این شعله مهیب تمام زندگی را بر سطح زمین خواهد سوزاند
[ترجمه گوگل]این فلاش هیولایی بدون شک تمام زندگی در سطح زمین را سوزاند

15. That would incinerate the heart of the a major cities containcity.
[ترجمه ترگمان]این امر قلب شهرهای بزرگ containcity را سوزاند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که قلب شهرک های بزرگ شهر را سوزاند

پیشنهاد کاربران

سوزاندن ( در آتش یا با آتش )

باطل، ول


کلمات دیگر: